در ابتدای ماه مبارک رمضان 1417 قمری وضعیت جسمانی آن حضرت رو به ضعف رفت و روز قبل از رحلت فرموده بودن که چند شب است که نمی خوابم ولی با وجود کسالت زیاد فریضه روزه را ترک نکردند و گویی حالت کسی را داشتند که به ضیافتی فراخوانده شده و منتظر رفتن هستند. بالاخره در صبح پنجشنبه 6 رمضان 1417 برابر 27 دی 1375 شمسی به واسطه عارضه ایست قلبی روح ملکوتی آن مقتدای عرفان از قید و زحمت تن رهایی یافته و به وصال محبوب رسید و تمامی ارادتمندان را به سوگ خود نشاند.
هو
121
فراق دوستانش باد و یاران که ما را دور کرد از دوستداران
مخدوم مکرم جناب آقای حاج علی تابنده(محبوب علیشاه) اولین فرزند ذکور مرحوم مبرور جناب آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی(رضا علیشاه) اعلی الله مقامهما الشریف، در روز سه شنبه هفتم ذیحجه الحرام 1364 هجری قمری برابر با 22 آبان 1324 هجری شمسی و مطابق با 13 نوامبر 1945 در تهران متولد گردیدند و تحت توجّهات جدّ بزرگوار خویش جناب آقای حاج شیخ محمد حسن بیچاره بیدختی(صالح علیشاه) قدس سرّه و پدر عالیمقدارشان ایام کودکی را در بیدخت گناباد و تهران گذراندند. در همان ایام کودکی نزد پدر بزرگوار خویش به قرائت و یادگیری قرآن مجید پرداخته و اولین کلامی که در ذهن و خاطر ایشان جای گرفت، کلام الهی بود.
سپس برای تحصیل ابتدایی به مدرسه جامی بیدخت رفته و در خارج از مدرسه نیز مقدمات علوم دینی و ادبی را نزد پدر و مدرّسین آن دیار از قبیل مرحوم ملّا خداداد خیبرگی و دیگران فرا گرفته، سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفته و تحصیلات متوسطه را در رشته ادبی در دبیرستان دارالفنون ادامه دادند. در خرداد 1342 موفق به دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان مذکور شدند. در تمام ایّام تحصیل تحت نظارت و مراقبت مستقیم و غیر مستقیم پدر خویش بودند و در این مدت کراراً به بیدخت مسافرت می نمودند و از فیوضات معنوی جناب آقای صالح علیشاه بهره می بردند و به مرور زمان شوق طلب و اشتیاق راهیابی به طریق حقیقت در جان عزیزش شعله ور شده و سر و جانشان هم زبان شده که:
عشقت مرا چه بی سر و سامان نکرد، کرد سرگشته ام به کوه و بیابان نکرد، کرد
تا اینکه در روز یکشنبه 15 ربیع الثانی 1384 برابر با اول شهریور 1343 پس از نماز مغرب و عشاء به دست مبارک جناب آقای صالح علیشاه و به دلالت پدر بزرگوار خود و با حضور شیخ مکرم مرحوم آقای حاج سید هبه الله جذبی(ثابت علی) مشرف به فقر و وارد در سلوک الی الله شدند.
ایشان تحصیلات عالیه را ابتدا در دانشگاه مشهد و سپس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادامه داده و از دروس اساتیدی هم چون دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر سید جعفر شهیدی بهره مند شدند و پایان نامه تحصیلی خود را به راهنمایی دکتر سید حسن سادات ناصری تحت عنوان سیر عرفان در ادبیات قرون ششم و هفتم به پایان رسانده و در سال 1348 شمسی با اخذ درجه لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل شدند. در مدت تحصیل در دانشگاه برای تأمین هزینه تحصیل خود غالباً به تدریس در دبیرستانهای تهران اشتغال داشتتند.
جنابش پس از پایان دوره سربازی در سال 1351 شمسی به امر پدر بزرگوار خویش و به منظور امرار معاش از دسترنج خود وارد شرکت نفت گردیده و به جهت دارا بودن حسن خلق و تدیّن همواره مورد محبت و احترام عموم کارمندان آن وزارتخانه بود و تا دی ماه 1368 که به منظور انجام وظایف محوله فقری به درخواست خود بازنشسته شدند، در همان وزارتخانه مشغول به کار بودند.
ایشان در سال 1355 شمسی با صبیه محترم مرحوم آقای عبدالعلی شیدانی ازدواج کردند که حاصل این وصلت دو فرزند ذکور به نام آقایان رضا و رحمت الله است.
معظمٌ له در اسفند سال 1344 شمسی موفق به تشرف به خانه خدا و انجام حج تمتّع و زیارت روضه نبوی و مشاهد مشرفه شد. در سال 1351 شمسی نیز در خدمت والد معظم و در سال 1353 شمسی نیز مجدداً توفیق زیارت خانه خدا و عمره مفرده یافتند و سپس به منظور سیر آفاق به کشورهای سوریه، مصر و لبنان مسافرت کردند. هم چنین در سال 1355 شمسی در خدمت پیر بزگوار به زیارت عتبات عالیات مشرف شده و با مراجع بزرگ شیعه از قبیل آیت الله العظمی سید محسن حکیم، آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی ملاقات نمودند. و علاوه بر این اسفار زیارتی، در ملازمت پدر بزرگوار در داخل و خارج از جمله هندوستان و سایر ممالک عربی و ممالک اروپایی مسافرتهایی نموده اند.
آن جناب پس از رحلت حضرت آقای صالح علیشاه در مرداد 1345 شمسی، خدمت پدر بزرگوار خویش تجدید عهد نموده و از آن پس همان وجهه ملکوتی که در رخساره جد بزرگوارش هویدا بود در چهره پدر مکرم خویش به عیان می دید و زبان دل مترنّم این بیت بود که:
چو ز عشق توست دردم، تو خود آشنای دردی نظری به دردمندان که نگاه توست درمان
از این به بعد ایشان مورد عنایات و توجهات خاص معنوی پدر عالیمقدار خویش قرار گرفت. هم چنین به دستور معظمٌ له مأمور به تحصیل علوم دینی و اخد دستورات سلوکی و ریاضات شرعی نزد مرحوم آقای حاج سید هبه الله جذبی شدند و ابتدا متفرقاً و سپس به طور منظم از سال 1358 شمسی تا هنگام درگذشت مرحوم آقای جذبی در فروردین 1364 ادامه یافت.
معظمٌ له از اول سال 1359 شمسی که حضرت آقای رضاعلیشاه در تهران ساکن شده بودند تا پایان حیات صوری آن جناب هر روز سحر شرفیاب حضورشان می شده و در سفر و حضر غالباً در خدمتشان بودند و موسی وار از آن خضر دوران درس عشق می آموختند. تا اینکه توفیق الهی رفیق راه گشت و مجاهدات ثمر داد و جناب آقای محبوب علیشاه در تاریخ پانزدهم شعبان 1401(28 خرداد1360) موفق به اخذ اجازه امامت جماعت فقرا از جانب حضرت آقای رضاعلیشاه شدند. اما حضرتش فرموده بودند که فعلاً علنی نشود تا اینکه بر اساس رویایی که مشاهده کرده بودند، این اجازه در شب دوشنبه 30 محرم 1407 برابر با 13 مهر 1365 توسط مرحوم آقای سلطانعلی سلطانی در حسینیه امیرسلیمانی و در مجلس فقری با حضور دو تن از مشایخ سلسله آقای حاج محمدخان راستین(درویش رونق علی) و آقای حاج شیخ عزیزالله محقق نجفی(مظفر علی) رحمت الله علیهما قرائت شد و برای اولین بار مرحوم آفای راستین و مرحوم آقای محقق عبا بر دوش جناب آقای محبوب علیشاه انداخته و اولین نماز جماعت با حضور مشایخ مذکور و اخوان حاضر در حسینیه به وسیله معظمٌ له اقامه شد.
پس از طی مراتب سلوک و تهذیب نفس در شب قدر 21 رمضان 1405 برابر 20 خرداد 1364 فرمان دستگیری طالبان و راهنمایی جویندگان راه برای ایشان با لقب مبارک"محبوب علی" از طرف پدر بزرگوار صادر شد. پس از چند سال تأخیر در اول شعبان 1410 برابر 18 اسفند 1368 در منزل حضرت آقای رضا علیشاه و با حضور چند تن از مشایخ سلسله و اخوان مکرم خوانده شد. به این ترتیب که حضرت رضاعلیشاه فرمان را ابتدا به مرحوم آقای حاج شیخ عبدالله صوفی(درویش عزّت علی) مرحمت نمودند که بخوانند، ایشان پس از زیارت فرمان به علت کهولت سن قادر نبودند که ایستاده متن فرمان راقرائت نمایند، لذا آقای حاج یوسف مردانی(درویش صدق علی) این مهم را انجام دادند.
معظمٌ له پس از دریافت فرمان ارشاد و دستگیری از آنجا که جناب آقای رضاعلیشاه به دلیل کهولت سن کمتر می توانستند برای دیدار با فقرای ساکن شهرستانها به مسافرت بروند، لذا به امر پدر بزرگوار خویش جهت رسیدگی به امور فقرا و دیدار آنان اقدام به مسافرت می نمودند. چنانکه در یکی از این اسفار که جنابش برای دیدار با فقرای شهرهای جنوبی کشور عازم بودند، به امر حضرت آقای رضا علیشاه مرحوم آقای شیخ محمدعلی ناسوتی(هدایت علی) در معیت ایشان بوده و افتخار خدمت داشتند و در سفر بعد که قصد دیدار با فقرای شهرهای شمالی را داشتند آقای حاج یوسف مردانی(درویش صدق علی) به دستور حضرت آقای رضاعلیشاه در التزام رکاب جناب آقای محبوب علیشاه بوده و از فیوضات معنوی ایشان فیض یاب بودند.
جناب آقای رضاعلیشاه چندی بود که بنابر فرموده خود به الهام غیبی مترصد بودند که فرمان جانشینی در طریقت را برای فرزند برومند مرقوم نمایند و حتی در ضمن نامه ای به آقای حاج سید هبه الله جذبی به این مسأله اشاره کرده بودند ولی به دلایلی در این کار درنگ می نمودند تا اینکه در چند رویا، جناب آقای صالح علیشاه ایشان را مأمور به این کار کردند و بالاخره معظمٌ له در عید غدیر 1406 قمری برابر 2 شهریور 1365 فرمان جانشینی فرزند مکرم را با لقب مبارک"محبوب علیشاه" مرقوم فرمودند و به تناسب اوضاع چند بار دیگر در زمانهای مختلف کتباً بر این فرمان تأکید نمودند، لذا پس از رحلت حضرت آقای رضا علشاه در روز چهارشنبه 11 ربیع الاول 1413 برابر 18 شهریور 1371 حضرت آقای محبوب علیشاه بنا بر نصّ صریح بر مسند ارشاد طریقه نعمت الهی گنابادی تکیه زدند ولی آنچنان دل در گرو دلدار داشت که بدن خاکی تحمل روح ملکوتی ایشان را نمی نمود و بی صبرانه تمنّای وصال می فرمود.
مرگ ما هست عروسی ابد سرّ آن چیست؟ هو الله احد
لذا دوره قطبیت آن مقتدای سالکان- همانطور که خود فرموده بودند و به دوره قطبیت جدّ اعلای خویش حضرت آقای نورعلیشاه ثانی تشبیه می کردند- چندی طول نکشید و از آنجا که دوران حیات ظاهری خود را کوتاه می دیدند و از طرفی بر علوّ مراتب ظاهری و باطنی عمّ معظّم خویش حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده زیّد عزّه العالی که سمت مشاورت پدر بزرگوار و خود ایشان را نیز داشتند، واقف بودند. لذا در همان روز رحلت حضرت آقای رضاعلیشاه اجازه اقامه نماز جماعت در مجلس فقری و سپس در نهم ربیع الثانی1413 برابر 15مهر1371 مصادف با سالگرد رحلت حضرت آقای صالح علیشاه اجازه دستگیری و تلقین ذکر و فکر را برای ایشان با لقب" مجذوب علی" مرفوم فرمودند و سپس در تاریخ سه شنبه 22 ربیع الثانی سال 1413 برابر 28 مهر 1371 که مصادف با چهلمین روز رحلت آقای رضاعلیشاه بود، معظمٌ له را با لقب مبارک"مجذوب علیشاه" به وصایت معنوی و جانشینی خویش تعیین کردند و از جمله اوصافی که جناب آقای محبوب علیشاه در این فرمان برای حضرت مجذوب علیشاه بیان کرده اند، این است که معظمٌ له مراتب فقر و فنا را طی کرده و صدر صافی و قلب وافی یافته اند. هم چنین جناب محبوب علیشاه چندی قبل از رحلت چند تلگراف برای آقایان مشایخ سلسله مرقوم فرموده و در داخل پاکت در بسته و مُهرشده قرارداده و نزد یکی ار فقرا به امانت گذارده بودند تا پس از رحلتشان مخابره شود و در این تلگرافها خبر از رحلت قریب الوقوع شان بود و جانشین خود را حضرت آقای مجذوبعلیشاه معرفی کرده و دستور به متابعت از ایشان داده بودند. تا اینکه در ابتدای ماه مبارک رمضان 1417 قمری وضعیت جسمانی آن حضرت رو به ضعف رفت و روز قبل از رحلت فرموده بودن که چند شب است که نمی خوابم ولی با وجود کسالت زیاد فریضه روزه را ترک نکردند و گویی حالت کسی را داشتند که به ضیافتی فراخوانده شده و منتظر رفتن هستند. بالاخره در صبح پنجشنبه 6 رمضان 1417 برابر 27 دی 1375 شمسی به واسطه عارضه ایست قلبی روح ملکوتی آن مقتدای عرفان از قید و زحمت تن رهایی یافته و به وصال محبوب رسید و تمامی ارادتمندان را به سوگ خود نشاند.
او خوش نشست در حرم بارگاه قدس لیکن به غم نشاند دل ما را از حسرتش
پیکر مطهر آن جناب در میان انبوه عزاداران از تهران تشییع شد و طی مراسم باشکوهی و با اقامه نماز توسط جناب آقای مجذوب علیشاه ارواحنا فداه برآن بدن ملکوتی صفات، در مزار سلطانی بیدخت مجاور قبر پدر و اجداد مکرمش به خاک سپرده شد.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
با آنکه ایّام قطبیت آن جناب بسیار کوتاه بود ولی به واسطه داشتن فضایل اخلاقی و جاذبه معنوی والا در همین مدت قلیل به مصداق: الاسماء تنزل من السماء ، محبوب دلهای دوست و بیگانه شدند، چنانکه جانشین فقری ایشان جناب آقای مجذوب علیشاه نیز درباره معظمٌ له فرمودند که: ((.. مصداق بارز شعر حافظ بودند:" خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود." دوران رهبری عرفانی ایشان چهار سال و چند ماه بود ولی در همین دوران کوتاه در دلهای ارادتمندان" آنچنان جای گرفت که مشکل برود))."
جنابش دارای آثار علمی نیز بودند که عبارتند از:
1- رساله سیرعرفان در ادبیات قرون ششم و هفتم هجری، که پایان نامه تحصیلی معظمٌ له می باشد.
2- رساله حضور قلب
3- رساله ای در جبر و تفویض
4- مکتوبات(مجموعه ای از جواب به سوالات سائلین)
5- خورشید تابنده، در شرح احوال و آثار حضرت آقای رضاعلیشاه که نام این کتاب برگرفته از رباعی مشهور ایشان می باشد و به جهت تیمّن در اینجا ذکر می شود:
تابنده صالح زمان گردیدم تابنده چو خور در آسمان گردیدم
در راه رضای دوست گشتم پویان زان رو به رضاعلی عیان گردیدم
در پایان، سالروز رحلت آن محبوب اولیاء الله و مقتدای عارفان را به جمیع سلّا ک الی الله و پویندگان راه الهی تسلیت عرض می نماییم و از درگاه ایزد منان دوام افاضات ظاهری و باطنی جانشین آن بزرگوار حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده(مجذوب علیشاه)ادام الله ظلّه العالی را خواستاریم.
باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفواً احد
سایت مجذوبان نور