Search
Close this search box.

ظهور مسلک های نوپدید؛ حاصل تفکیک عرفان و تصوف

Imageدکتر شهرام پازوکی در آغاز با بیان اینکه تصوف و عرفان اسلامی از عوامل اصلی پیشرفت در ابعاد گوناگونی همچون فرهنگ و تمدن اسلامی است، ظهور آن را در زمینه های مختلفی مانند فلسفه و هنرهای اسلامی قابل مشاهده دانست و ادامه داد این رکن از تفکر اسلامی مانند بسیاری از ارکان دیگر در دوران مدرن با چالش­ های زیادی روبرو شده است. یکی از این چالش­ها جدا نمودن عرفان از ادیان است. عرفان از آنجایی که بعد معنوی و درونی ادیان است از آن جداناپذیر است و این موضوع مورد تأکید همه عرفا در طول تاریخ بوده است.

 

در همایش بین المللی " فلسفه اسلامی و چالش های جهان امروز" که از روز سه شنبه 19 آبان در تهران آغاز شده است، دکتر شهرام پازوکی مدیر گروه "ادیان و عرفان" مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با ایراد سخنرانی تحت عنوان "عرفان اسلامی و چالشهای جهان امروز"، عرفان و تصوف اسلامی را بعد معنوی اسلام دانست و بر جداناپذیری این دو از دین اسلام تأکید کرد.

به نقل از خبرنگار سایت مجذوبان نور، وی چالش های موجود برای عرفان را جدا کردن عرفان از ادیان، مکاتیب عقل گرایی، علم گرایی و رومانتیک دانست.

او در آغاز با بیان اینکه تصوف و عرفان اسلامی از عوامل اصلی پیشرفت در ابعاد گوناگونی همچون فرهنگ و تمدن اسلامی است، ظهور آن را در زمینه های مختلفی مانند فلسفه و هنرهای اسلامی قابل مشاهده دانست و ادامه داد این رکن از تفکر اسلامی مانند بسیاری از ارکان دیگر در دوران مدرن با چالش های زیادی روبرو شده است. یکی از این چالش ها جدا نمودن عرفان از ادیان است. عرفان از آنجایی که بعد معنوی و درونی ادیان است از آن جداناپذیر است و این موضوع مورد تأکید همه عرفا در طول تاریخ بوده است. اما آنچه که در غرب در عالم مدرن پس از مخالفت با الهیات مسیحی پرستان شاهدش هستیم، سخن از عرفان بدون التزام به دین خاص و عرفان طبیعی(Natural) و غیر وحیانی است. این نوع عرفان، التزامی به ادیان نداشته و هم اکنون نیز در تمام دنیا شایع شده و حتی در ایران نیز که مهد عرفان بوده، طرفداران بسیار پیدا نموده است. پدیده عرفان های طبیعی در ایران به صورت دیگری پیدا شده است و علت اصلی آن جدا کردن سنت عرفانی در اسلام یعنی تصوف از عرفان است.

ایشان در ادامه تأکید کرد که در عالم اسلام، بعد عرفانی اسلام را به نام تصوف می شناسند، کما اینکه تمام مهمانان خارجی این همایش استفاده از کلمه عرفان را به صورت مصطلح امروزة ما استفاده نمی کنند و برای بیان بعد معنوی اسلام کلمه "تصوف" را بکار می برند. باید توجه داشت که نسبت تصوف به عرفان همان نسبت طریقت به حقیقت است، به نحوی که تمامی ابعاد تفکر عرفانی اعم از نظری و عملی را تصوف می گویند. در تقسیم بندی های متفکران اسلامی نیز تا اواسط دوره صفویه، تصوف شاخصه بعد معنوی بوده است.

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور، دکتر شهرام پازوکی گفت: اختلاف بین تصوف و عرفان از آنجا ناشی شده است که در اواخر دوره صفویه شاهد بحران های دینی،اجتماعی و شروع مخالفت ها از سوی برخی هستیم، به نحوی که تصوف به عنوان یک مبحث مذموم معرفی می گردد و بجایش از لفظ عرفان استفاده می شود. این موضوع را به وضوح در کتب آن دوره مانند رساله سه اصل ملاصدرا و شرح صدر فیض کاشانی مشاهده می کنیم.

دکتر پازوکی ادامه داد: علیرغم مخالفت های زیادی که از سوی قشریون صورت می گیرد، باز هم تعدادی از علمای سرشناس و متأخر نیز بر این باورند که تفاوتی بین عرفان و تصوف وجود ندارد. به عنوان نمونه مرحوم آیت الله معرفت در مصاحبه ای در حاشیه همایش سید حیدر آملی بر این موضوع تأکید داشت که تصوف و عرفان دو روی یک سکه هستند.

وی با بیان اینکه استفاده از کلمه عرفان مانع و سپری برای جلوگیری از آسیب رساندن مخالفین به تصوف بوده است، گفت: این مانع سازی در عالم اسلام و در مورد فلسفه نیز رخ داده است، به نحوی که به علت مخالفت های بی شمار با فلسفه و تحصیل آن، از کلمه "حکمت" استفاده می شده است. در صورتی که همه می دانند که لفظ حکیم بیش از همه بر فیلسوفان اسلامی اطلاق شده است.

این سؤال که تفاوت بین عرفان و تصوف چیست در چند دهه اخیر مطرح شده است و قبل از آن وجود نداشته است، چرا که اصولاً در قدیم تفاوتی بین این دو قائل نمی شدند. شاهد این مطلب آن که کتاب هایی که در مخالفت با تصوف از دوره صفویه به بعد نگاشته شده است، همگی بدون تفاوت قائل شدن بین عرفان و تصوف به آن دو حمله کرده و آنها را نقد نموده اند. باید توجه داشت که در آن کتاب ها، فلسفه و طالبان آن نیز به شدت مورد انتقاد واقع شده اند. افراد مختلفی مانند ابن عربی، مولوی، شاه نعمت الله ولی و غیره همگی مورد انتقاد واقع شده اند.

وی افزود: می توان اینگونه بیان نمود که تفاوت قائل شدن بین عرفان و سنت معنوی تصوف منجر به گرایش جامعه به عرفان های نوپدید و بدون ریشه که نه مقصد و نه مبدأ معلومی دارند، می شود. پیدایش این نوع عرفان­های مدرن چه از نوع شرقی و چه از نوع غربی آن، حاصل این تفکیک است. بر اثر ورود همین نوع عرفان ها به جامعه است که چون التزامی به شریعت و ظواهر دینی ندارند، شریعت زدایی حاصل می شود. در ایران شیعی این نوع برخورد چه با سنت معنوی تصوف و چه با فلسفه منجر به این شده است که دایره تعریف تشیع و شیعه به نحوی تنگ و محدود شود که بسیاری از بزرگان با این تعریف، شیعه محسوب نشوند. بطور نمونه اگر با ملاک و معیار امروزی کتاب اعتقادات شیخ صدوق را بررسی کنیم، شاید سخت خواهد بود که او را شیعه بدانیم.

در ادامه دکتر پازوکی در مورد چالش دوم اشاره کرد که علیرغم اینکه برخی معتقدند که صوفیه با عقل و پیشرفت علم مخالفند، باید بر این نکته توجه کرد که بسیاری از علمای متقدّم؛ اعم از ریاضی دانان و منجمین و غیره از جابر بن حیّان تا شیخ بهایی در طریقه های معنوی تصوف بوده اند و هیچ گروهی از متفکران اسلامی مانند اهل تصوف بر لزوم استفاده صحیح از علم و عقل تأکید نکرده اند. منتها برای عقل و علم مراتب قایل هستند و انحصار عقل را به عقل جزئی، چنانکه در فلسفه هاس عقل گرا(Rationalism) می کنند و انحصار علم را به علم تجربی و ریاضی(Scientism) مذموم دانسته اند.

آخرین چالشی را که این سخنران نام برد، چالش تفکر رومانتیک با عرفان استو بنا به گفته وی ظهور فلسفه رومانتیسیزم(Romantacism) در غرب در مقابل فلسفه های عقل گرا بوده است که با تأکید بر عقل از احساسات و احوال درونی و عاطفی انسان غفلت ورزیده اند. این امر باعث شده که از طرفی متون عرفانی را صرفاً از نوع ادبیات عرفانی بدانند یا آنکه حقیقت عرفان را از نوع تجربه عرفانی تلقّی کنن. حاصل این کار در ایران، گرمی بازار مدّعیان مشاهدات عرفانی و خرافات دینی شده است.

در پایان دکتر شهرام پازوکی، مدیر گروه "ادیان و عرفان" مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با بیان اینکه مولوی به عنوان یک عارف مسلمان در تمامی مثنوی خود، خواننده را به دانایی و عقل دعوت کرده است، داستان فرار حضرت عیسی(ع) از دست احمق به کوه را بیان نمود. مولوی با بیان اینکه حماقت نشانه قهر و عذاب الهی است، همگان را به استفاده از عقل ایمانی که جلوه رحمت الهی است، سفارش می کند.