Search
Close this search box.

نیّت حضور در مجالس فقری / رعایت احکام شرعی و حفظ ظاهر در مجالس فقری

Imageیک کسی هر جا می رود ، به قول آن شعر که : « در هر چه نظر کردم سیمای تو می بینم . » ، در آن درجه ، همه جا می تواند برود . معمولاً هر مجلسی که ما می رویم ، رفتارمان باید به مقتضای آنجا باشد . نه اینکه در سایر مواقع آزاد هستید خلاف شرع انجام بدهید ،‌ نه ! هیچ وقت آزاد نیستید . ولی در مجلسِ درویشی به یاد بیاورید که آن شرط اوّل در بیعت ،‌ رعایت احکام شرعی بوده است . حالا چطور در مجلسی که متعلّق به خداوندی است که از شما بیعت گرفته ، می روید و جلوی خود او این کار را می کنید  

نیّت حضور در مجالس فقری / رعایت احکام شرعی و حفظ ظاهر در مجالس فقری / امر به معروف و نهی از منکر راجع به واجبات و حلال و حرام است و نه همه مستحبات و مکروهات و ظواهر / اظهار طلب و چگونگی قبول / خلوص نیّت در طلب / اعراض از یاد خدا[1]

 

بِسمِ اللهِ الَّحْمن ِ الرَّحیم . اگر گوش بدهید چنین سوالی برای شما پیش نمی آید و برای شما حل می شود . شما یک وقتی جایی مثلاً سینما می روید ، بین فیلم بستنی یا نوشابه می خورید . آنجا را یک طور می روید . یک مسجد می روید ، طور دیگری می روید . یک وقت مجلس عروسی می روید طور دیگری می روید . اینها متفاوت است . برای اینکه بین هدف و دلیلی که شما می خواهید بروید تفاوت است . مجلس فقرا برای چه می آیید ؟ برای مثال بعضی ها – بیشتر این حالات را شاید در دوران جوانی در خود هم دیده ام ، برای خود من هم شده ، این است که چیزهایی که می گویم تمام مدلّل است – عصر می بینید هیچ کاری ندارید ،‌ جایی هم ندارید بروید ،‌ می گویید : مجلس کجاست ؟ می گویند : فلان جا ، پا می شوید می روید . اگر تصادفاً رفیق شما قبل از این تصمیم رسیده باشد ،‌ و بگوید به فلان سینما برویم فیلم خیلی خوبی دارد ، با او می روید . این بستگی به نیّت دارد . البته آن شعر که می گوید :

 

مرد باید که گیرد اندر گوش

 

ور نوشته است پند بر دیوار[2]

 

یک کسی هر جا می رود ، به قول آن شعر که : « در هر چه نظر کردم سیمای تو می بینم . » ، در آن درجه ، همه جا می تواند برود . معمولاً هر مجلسی که ما می رویم ، رفتارمان باید به مقتضای آنجا باشد . نه اینکه در سایر مواقع آزاد هستید خلاف شرع انجام بدهید ،‌ نه ! هیچ وقت آزاد نیستید . ولی در مجلسِ درویشی به یاد بیاورید که آن شرط اوّل در بیعت ،‌ رعایت احکام شرعی بوده است . حالا چطور در مجلسی که متعلّق به خداوندی است که از شما بیعت گرفته ، می روید و جلوی خود او این کار را می کنید . مثل بچه ای که مادر او می گوید : خرما نخور ، او جلوی چشم مادر – شاید هم میل ندارد – از لج او خرما می خورد . این صحیح نیست .

 

ای  راجع به کاری که نادرست است . بعضی کارها هم نادرست نیست ، ولی متناسب با مجلس نیست . ایراد کرده اند که کسانی که می آیند چرا لاک می زنند ؟ البته لاک به طور کلی چیز خوبی نیست ،‌ ولی خلاف شرع هم نیست . برای زن گفته اند : زینت و آرایش جلوی شوهر خود و برای شوهر خود ، نه تنها مانعی ندارد ، خوب هم هست . بنابراین این چیزها خلاف شرع نیست ، ولی نادرست است . فرض کنید لباسهای رسمی که وزرا داشتند حالا هم در کشورهای دیگر هست – فراگ و مانند آن ، که دیده اید – گردن را اصلاً نمی توانند خم کنند ، خیلی تشریفاتی است . اگر کسی این کت را بپوشد ،‌ بعد شلوار پیژامه بپوشد گناهی نکرده است ، هیچ خلاف هم نیست ،‌ ولی قشنگ است ؟ این علامت یک ناهنجاری در افکار و روان اوست . برای اینکه آن ناهنجاری را از بین ببرد و نگذارد زیاد شود ، باید جلوه ی آن را از بین ببرد . جلوه ی آن این است که یا کت رسمی را در آورد و کتِ مخصوص پیژامه را بپوشد و یا شلوار رسمی فراگ را با آن کت بپوشد . بنابراین این کار ایراد نیست ، یعنی گناه ندارد .

 

بعد این وسط مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر مطرح می شود که راجع به حلال و حرام است ، نه راجع به مستحبات و این تناسب ها . بله ، اگر کاری مثل آنچه مثال زدم ، بکنند زشت است . اما امر به معروف و نهی از منکر شرعی که می گویند ، لازم نیست . همه ی مستحبات و مکروهات را نمی شود امر یا نهی کرد . فقط امر به معروف و نهی از منکر در واجبات است . البته او به یک رفیق صمیمی تذکر دهد ، اشکالی ندارد . این تذکر او امر به معروف نیست ، دوستانه است و یادآوری کرده . ولی اگر او دلیلی آورد و گفت : فرض کنید من از اینجا می خواهم بعد به منزل فلان کس بروم و چنین و چنان ، ‌بهتر که چنین لباسی داشته باشم گناهی نکرده است .

 

از این قبیل ایرادات کوچک را که به نظر آنها می رسد ، می گیرند . ایراد وارد است ولی ایرادی نیست که نقصی باشد . آن کسی که آن طور لباس بی تناسبی پوشیده اگر وضو بگیرد و نماز بخواند نماز او درست نیست ؟ چرا . آن یک کار نامناسب است . یک وقتی کسی به صورت سوال یا به صورت ایراد گفته بود چون شما می گویید : همه باید بیعت کنند ،‌ بیعتی که از روز ازل کرده اند را دوباره باید تجدید کنند ، ‌پس چرا عدّه ای را قبول نمی کنید ؟ یا دیگری پرسیده بود من گناهکار هستم آیا قبول می شوم یا نه ؟ که به اینها به انواع مختلف  پاسخ دادم . گفتم که درویشی مثل « کارواش » است که ماشین از این طرف می رود به آن آب پاشی می کنند و تمیز می شود . کسی که درویش شد ،‌ وسایل یعنی آن آب پاشی ها هست که تمیز شود و دیگر نباید خود او گِل بریزد . بنابراین نمی شود ماشینی که گلی و آلوده است بگوید : می گذارید من به کارواش بیایم ؟ اصلاً کارواش برای تو است . ماشین تمیز که کارواش نمی خواهد .

 

منتها پس چرا بعضی را رد می کنید ؟ کسی به کارواش بگوید که اجاز ه می دهید من ماشینم را به کارواش بیاورم ؟ می گوییم : بیاور . بعد که آورد ، می بینیم ماشین خرابی است که می خواهد بگذارد اینجا و برود . وزر و وبال گردن ما است . می گوییم : نه ، باید تشخیص داده شود که واقعاً نیّت او چیست ؟ آیا این است که اصلاح شود و وجود او شستشو داده شود ؟ البته ممکن است در این تشخیص اشتباه هم بشود ،‌ یکی با نیّت مزاحمت بخواهد بیاید ، تشخیص داده نمی شود ، می آید خراب کاری هم می کند . این است که همه را قبول می کنیم منتها یکی از شرایط قبولی خلوص نیّت است ، و بعد در بعضی جلسات حضور داشته باشد و به آنچه گفته شده گوش بدهند .

 

دو سه تا مثال دارم : یک خانمی آن وقتی که هنوز آنقدر کسل نشده بودم ، در آن اتاق آمد ، اظهار طلب کرد و صحبت کرد ،‌ بعد معلوم شد در بعضی جلسات هم می آمده و گوش می داده . من گفتم : حالا آنجا بنشین ، یک صندلی خالی بود . چند دقیقه بعد یک خانم مسنی آمد که او هم اظهار طلب می کرد . این جوان تا او را دید دست او را گرفت گفت : «‌بفرمایید بنشینید من می ایستم . شما نمی توانید و خسته می شوید . »‌ همین که پا شد گفتم : « تو برو وسایل خود را برای تشرّف آماده کن »‌. برای اینکه این علامت است ،‌ مثل روزنه ای که از آن روزنه که نگاه کنیم درون فکر او را می خوانیم . یک بار دیگر خانمی آمد – حالا مدتی است او را نمی بینم – جوان دانشجو بود . خیلی توالت غلیظی کرده بود که این توالت ها را من به شوخی گفتم : قدیم ها می گفتند « فلان کس چشم و ابروی قشنگی دارد »‌ ولی حالا نمی شود گفت ، برای اینکه چشم و ابرو مداد و این چیزها است . چشم و ابروی خود او نیست . به او گفتم : خیلی به آرایش علاقه مندی ؟ گفت : بله . گفتم : به درویشی هم علاقه مندی ؟ گفت بله . گفتم : به درویشی بیشتر علاقه مندی یا توالت ؟ گفت : مسلماً درویشی . گفتم : برو ، جلسات دیگر که پیش من می آیی ،‌ صورت تو کاملاً شسته باشد و هیچ آرایشی نداشته باشد . اگر به درویشی علاقه مندی این مقدّم بر اوست . رفت و یک دو جلسه ی دیگر آمد ، دیدم همان طور که گفتم بدون آرایش است . آن وقت به او هم اجازه دادم .

 

این در مورد خانم ها بود ، ولی در مورد آقایان هم مواردی از همین قبیل هست . یکی موهای بلند داشت ،‌ گفتم : این موها را خیلی دوست داری ؟ گفت : بله . گفتم : خیلی خوب اگر می خواهی درویش شوی باید موهایت را بزنی ، مثل دیگران بیایی و بنشینی . رفت این کار را کرد . اینها هم آزمایشی است که آیا او واقعاً می خواهد ؟ تصمیم دارد که اصلاح شود یا نه ؟ یا خیلی ها هم هستند – بخصوص در ایام محرّم – می بینند در باز است به داخل می آیند . به همین علت است بعضی اوقات قبول نمی شوند .

 

سوال دیگر در مورد یاد خدا است ، که گفتیم روز جمعه روز یاد خدا است ، برای اینکه قرآن می گوید : إِذا نُودِیَ لِلصَّلاْةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوا إلی ذِکرِ اللهِ وَ ذَرُوا الْبَیْع[3]سوال کردند ما اگر روز جمعه برای گردش و ورزش به کوه برویم اشکال دارد ؟ نه . یاد خدا این طور نیست که ما چون در عالم ماده زندگی می کنیم همه چیز را می خواهیم با چشم ببینیم ، خدا روی صندلی نشسته باشد و اسم او عرش باشد و ما همیشه باید به یاد او و آن صندلی باشیم ،‌ نه ، خدا همه جا هست .

 

آنانکه طلبکار خدایید ، خود آیید

 

بیرون ز شما نیست ، شمایید شمایید

 

برای اینکه روحی که خداوند در آدم دمید ، از روح خود او بود . اگر خلاف امر خدا نکنید ، هر کاری کنید بندگی خدا است . برای اینکه اصل بر این است که همه ی خلقت و همه ی مخلوقات ، بنده ی خدا هستند و وظیفه ی بندگی را انجام می دهند . اگر غذا می خورید غذای خوبی است و اشتها دارید و می خورید و لذّت هم می برید – که نوش جانتان – خدا برای این لذّت هم به شما پاداش می دهد . لذّتی است که مجاز است و خداوند به عنوان پاداش می دهد . هر کار حلالی که می کنید اگر با غفلت و اعراض از خدا نباشد ، عبادت تلقی می شود . در قرآن چند بار آمده است : مَنْ أَعْرَضّ عَنْ ذِکری فإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً[4] ، کسی که از یاد و ذکر من اعراض کرد ؛ ( یعنی با عمد مخالفت ذکر خدا شد و گفت : این فکرها را دور بریز ) این اشخاص لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً ، یعنی زندگی را سخت می گذرانند ، زندگی و معیشت هم فقط دارایی نیست ، حالا نه از لحاظ مالی ، ممکن است از لحاظ مالی خیلی هم خوب باشد ، ولی دل او تنگ است ، دنیا برای او تنگ است . این است که خیلی کارها که گفته اند نکنی نه برای خود آن کار است ، برای این است که در کارهای نادرست وسیله فراهم می کند . مثلاً فرض کنید کوه رفتن که هیچ عیبی ندارد ، هیچ کس نمی گوید کوه نروید و پیاده روی نکنید ،‌ ولی اینکه می گویند : ایراد دارد برای اینکه در مسیر امکان خطاهای زیادی هست و شیطان هم همیشه آماده است که سوسه بدواند و پوست خربزه زیر پای ما بیندازد . به همین دلیل می گویند : نروید . مثل اینکه در راه کوهستان می روید ، راه باریکی را نشان می دهند می گویند : اگر از این راه می خواهید بروید مواظب باشید خطرناک است . ممکن است بیفتید . بله چون خطرناک است می گویند : نروید . بنابراین هر کاری بکنید اگر یاد خدا را عمداً فراموش نکنید ، یعنی اگر مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرالله نباشد ، تمام این لذّات زندگی – جز آنچه که صریحاً حرام شده – برای ما جایز است . قرآن می گوید : این خوشی ها و این لذّاتی که در دنیا داریم ، در دنیا برای همه هست ، برای مؤمن و کافر هست . در آن دنیا خاصّ مؤمنین است . بنابراین مؤمن و کافر را آزاد گذاشته ؛ تا در صورتی که تمرّد از یاد خدا نکنیم ، لج بازی و غرور به خرج ندهیم ، آزادیم .

 

 

 

 


 

[1]صبح شنبه ، تاریخ 26/5/1387 هـ . ش . ( جلسه خواهران ایمانی )

 

[2]کلیّات سعدی ، تصحیح مظاهر مصفّا ، تهران ، روزنه ، 1385 ، گلستان ، ص 64 .

 

[3]سوره جمعه ، آیه 9

 

[4]سوره طه ، آیه 124