مکتب درویشی در یک شرایط نادر تاریخی در تئوری و عمل مورد تهاجم دین سنتی و اربابان قدرت قرار گرفت. مراکز امنیتی با این ذهنیت که مکتب تصوف می تواند مردم را در امور اعتقادی هادی و راهنما باشد و روح آزادگی و عدالت طلبی را در جامعه احیا کند وبه دلیل انسجام درونی از قدرت مراکز دینی و دولتی هراس ندارد ، حاصل آن شد که صوفیه و مکتب درویشی را دشمن نظام محسوب نمودند.
توسط مجید محمدی (جامعهشناس)
پس از حذف فعالیتهاى سازمان یافته و نهادین بهاییان، سنىها، درویشان و روشنفکران دینى شیعه از عرصهى عمومى ایران در سه دههى گذشته، زمان تشدید پرونده سازى براى گروهها و حلقات عرفانى و معنوى و تعقیب قضایى آنها فرا رسیده است. معابد (حسینیههاى درویشان، نمازخانههاى سنیان در شهرهاى بزرگ کشور و محل عبادت بهاییان)، مدارس دینى (اهل سنت)، نهادهاى انتشاراتى و مطبوعاتى (نشریات روشنفکران دینى)، رسانههاى مجازى، و کمیتههاى اجرایى متعلق به انواع گروههاى دینى تعطیل شده یا به شدت محدودیت یافتهاند اما حلقات عرفانى هنوز در خانهها تشکیل مى شوند. در این بازار محدود و آشفتهى دین، بخش غیر رسمى و زیر زمینى از جمله حلقات عرفانى فعال شده و نگرانى حاکمیت را بر انگیخته است.
نیاز به معنویت در کنار دولتى شدن دین
پس از سرکوب شدید منتقدان و مخالفان در اوایل دههى شصت و روشن شدن نقش دین سازمان یافته در انحصارى کردن قدرت، گروهى از روشنفکران و طبقات تحصیل کرده براى ارضاى نیازهاى معنوى خود به سراغ ادیان بدون شریعت، بدون حقیقت انحصارى و بدون خداى متجسم- بودیسم، هندوئیسم، تائوئیسم و دیگر آموزههاى معنوى مثل ریکى، شاى، ایشایا و یوگا و به طور کلى مدیتیشن رفتند. این ادیان یا آموزههاى معنوى به دلیل تمرکز بر فرد و بى توجهى به کسب قدرت سیاسى در ابتدا حساسیت زیاد حاکمان را بر نیانگیختند. در این فضا بازار کتب مربوط به عرفان شرقى و آموزههاى معنوى غیر مرتبط با ادیان ابراهیمى رونق یافت که این رونق تا دههى هشتاد نیز ادامه یافته است.
از پر فروش ترین آثار این حوزه در دهههاى اخیر مى توان به نوشته هاى دیپَک چوپرا، اریک فروم، شاکتى گواین، کریشنا مورتى، کاترین پاندر، پائولو کوئیلو، سروپالى راد کرشنان و محمد جعفر مصفا اشاره کرد. مترجمانى مثل گیتى خوشدل، محمد جعفر مصفا، و اکبر تبریزى این آثار را به زبانى عامه فهم به خوانندگان فارسى زبان عرضه کردند. در کشورهاى غربى نیز همین روند به چشم مى خورد و در این سه دهه آثار عرفانى و معنوى مثل آثار نویسندگانى همانند جلال الدین رومى، پائولو کوئیلو (کیمیاگر)، رادانات سوامى، هرمان هسه (سیدارتا)، خلیل جبران (پیامبر)، دالاى لاما و آثار تویسندگان در حوزههاى عرفانهاى یهودى و مسیحى پر فروش و مورد توجه بودهاند.
رقیب تازهاى که به راحتى قابل حذف نیست
با دلزدگى عمومى از ادیان شریعتمدار و دین دولتى شده سه گزینه در برابر کسانى قرار داشته که مى خواهند به عالم نگرش معنوى داشته باشند: دین عرفانى با طعم شیعه که توسط روشنفکران دینى و درویشان عرضه مى شود، دین مسیحى پروتستان که از عوامل دست و پاگیر کاتولیسیزم تا حد زیادى رهاست، و نگرشهاى عرفانى و معنوى مدرن که تحت تاثیر ادیان شرقى شکل گرفته و در غرب هواداران بیشمارى دارند. هر سه دسته نه به جنگ علم و معرفت جدید مى روند، نه به جنگ دمکراسى و حقوق بشر و نه به تخاصم با سرمایه دارى و جهانى شدن مى پردازند.
عرفان در جامعهى ایران همواره راه گریزى از دین شریعتمدار و سازمان یافته بوده است، اما عرفان سنتى به دلیل زبان تخصصى و فاصله با زندگى مدرن به تنهایى نمى تواند به عنوان بدیل شریعت وارد عمل شود. تلفیق عرفان ایرانى و مکاتب معنوى جدید که در حلقات عرفانى دنبال مى شود مجموعهاى بسیار موثر تر و جذاب تر براى تحصیلکردگان به دست داده است.
رشد حلقات نه به خاطر روى آوردن صرف مردم به معنویات بلکه گریز از دین دولتى و پناه آوردن به آموزهها و حلقاتى است که ریسک کمترى در بر دارند. روشنفکران دینى و درویشان در یک دههى اخیر بشدت تحت فشار بوده و افراد براحتى نمى توانند در حلقات آنها حضور پیدا کنند. گرایش به خانقاه نیز به دلیل وجود قطب و پیر و ارادت به وى در این طرایق چندان به مذاق تحصیلکردگان ایرانى خوش نمى آمده است. تغییر دین به مسیحیت یا بودیسم نیز ارتداد تلقى شده و مجازات اعدام دارد اما رویکرد به حلقات عرفانى داراى چنان عواقب خطرناکى نیست. شرکت در حلقات عرفانى نه مخاطرهى تغییر دین را در بر دارد و نه اطاعت از پیر و مراد در آن ضرورتى دارد.
این حلقات آن چنان گسترده شدهاند که اعضاى آنها در رسانه هاى دولتى و اقتدارگرا نیز مشغول به کار هستند. (و اما شاخه ها و سر پل هاى رسانه اى ارباب حلقه ها، تابناک، ۸ تیر ۱۳۸۹) گزارش تابناک که در واقع نوعى گزارش امنیتى و پرونده سازى است تعداد این حلقهها را ۲۵۰۰ ذکر مى کند. مشخص نیست که این رقم تعداد واقعى آنها را گزارش مى دهد یا گزارش دهنده با اغراق در اعداد به دنبال تبدیل این حلقات به نوعى تهدید براى روحانیت حاکم است. در هر حالت این حلقهها در سراسر کشور در حال رشد بودهاند.
تهدید مذهبى- سیاسى
حلقات عرفانى و به طور کلى هر گونه مراسم و تجمع مذهبى بدون حضور روحانیت رسمى شیعه از منظر این روحانیون در راستاى قداستزدایى از پیامبران و نادیده گرفتن رسالت آنها و براندازى ادیان آسمانى تلقى مى شود. در آموزههاى این حلقات هیچ مطلبى در مورد بىاعتمادى به تاریخ قدسى ادیان سازمان یافته، عدم قطعیت وحى، فرو شکستن و تزلزل مابعدالطبیعه و ترویج بى اعتقادى به نقش و تأثیر اراده خداوند (آن چنان که در گزارشهاى امنیتى در مورد این حلقات آمده) وجود ندارد اما لازمهى حرکت آنها فاصله افتادن میان معنویت گرایان و نهاد رسمى دین است که این امر بزرگترین تهدید براى اداره کنندگان نهادهاى دینى رسمى و دولت دینى در ایران است. حلقات عرفانى اصولا یا رهیافتى مقابله جویانه به بازار معنویت وارد نمى شوند اما به همین علت آسان تر گسترش مى یابند و از این جهت براى یک حکومت دینى تهدید به حساب مى آیند.
دو برخورد فکرى و ایدئولوژیک متفاوت از سوى حاکمیت با این حلقات و آموزههاى آنها شده است که با یکدیگر سازگارى ندارند. در یک برخورد این حلقات التقاطى نامیده شده اند. در برخورد دیگر، عرفان این حلقه ها عرفان کاذب و منطق آنها اومانیستى و لیبرالیستى و سکولاریستى خوانده شده است.سیاست ترس در شرایط ورشکستگى فکرى و ایدئولوژیک، حاکمیت جمهورى اسلامى براى مواجهه با این حلقات چارهاى بجز تمسک به تهمت و نسبتهاى ناروا ندارد. هدف از این نسبتها و تهمتها ترساندن مردم کوچه و بازار از این گروهها و آموزههاست.
برخى از این نسبتها عبارتند از قائل شدن این حلقات به حرمت تحصیل دختران در دانشگاهها، روابط نامشروع میان مرشد این حلقات و دختران، جلوگیرى از ازدواج دختران (مرشدان گم کرده ره؟!/ این مدعیان از جان ما چه مىخواهند؟ تابناک، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹)، بیان مطالب موهن درباره اهل بیت، مخدوش اعلام کردن مسأله شفاعت توسط امامان معصوم، شیطانى تلقى کردن خواندن دعاى توسل و واسطه قرار دادن امامان، و رشوه معرفى کردن نذر دادن (تاخت و تاز ارباب حلقهها در شهرهاى کشور!؟، تابناک، ۱۰ خرداد ۱۳۸۹)، ادعاى احضار ارواح و رابطه با جنیان، بى بند و بارى و فحشا، جعل مدرک و سود جویى شخصى به دلیل اخذ وجوه براى جلسات تدریس (از دادزنى در لاله زار تا ملغمه اى به نام عرفان حلقه، تابناک، ۲۲ خرداد ۱۳۸۹)
با توجه به این که هیچ کدام از این نسبتها در متون منتشر شده از سوى این حلقات عرضه نشده (این حلقات رسانهاى ندارند) یا شکایتى نشده و در دادگاهى به حکم منجر نشدهاند، منبع رسانههاى دولتى و شبه دولتى در این نسبتها خیال بافى نویسندگان یا شنود و خبر چینى منابع اطلاعاتى است که دومى نمایانگر مجرم بودن دستگاههاى اطلاعاتى است و نه اعضاى آن حلقات.
در آسیب شناسى این حلقات که عمدتا نه توسط پژوهشگران اجتماعى بلکه توسط عناصر امنیتى انجام مى شود به سه دسته آسیب اشاره مى شود: سست شدن کانون خانواده، توسعهى افکار الحادى و اعمال منافى عفت. (از دادزنى در لاله زار تا ملغمه اى به نام عرفان حلقه، تابناک، ۲۲ خرداد ۱۳۸۹)
مواجههى ایدئولوژیک
دو برخورد فکرى و ایدئولوژیک متفاوت از سوى حاکمیت با این حلقات و آموزههاى آنها شده است که با یکدیگر سازگارى ندارند. در یک برخورد این حلقات التقاطى نامیده شده اند. بنا به دیدگاه برخى گزارش نویسان رسانههاى دولتى و شبه دولتى کار این حلقهها «استفاده تلفیقى از منابع عرفان اسلامى، ایرانى و شرقى … و تنزل مرتبه عرفان، تفسیر قرآن و نیز سطحىنگرى به مسائل دین با هدف اباحىگرى» است (تاخت و تاز ارباب حلقهها در شهرهاى کشور!؟، تابناک، ۱۰ خرداد ۱۳۸۹). در برخورد دیگر، عرفان این حلقه ها عرفان کاذب و منطق آنها اومانیستى و لیبرالیستى و سکولاریستى خوانده شده است. (مرورى بر فعالیت هاى زیرزمینى فرقه هاى ضاله، کیهان، ۱۲ تیر ۱۳۸۹) همین برچسبها براى هر گونه تعقیب و بازجویى و پرونده سازى کفایت مى کند.
برخورد امنیتى
تعابیر به کار گرفته شده در مورد آموزهها و همراهان حلقات عرفانى و معنوى عباراتى مثل «انحرافى، خرافى، وهن آمیز، فرقه، نیرنگ، منجلاب، شیطان پرست، هدیهى وارداتى سیا و موساد» هستند (مجموعه گزارشهاى تابناک در این مورد؛ مرورى بر فعالیت هاى زیرزمینى فرقه هاى ضاله، کیهان، ۱۲ تیر ۱۳۸۹) که بر دیگر آموزهها و رفتار دگر باشان و دگر باوران و دگر اندیشان نیز اطلاق شده است. هرجا سر و کلهى عباراتى مثل «انحرافى» یا «مشکوک» در ادبیات رسانه هاى دولتى و شبه دولتى پیدا مى شود با توجه به این که تشخیص دهندگان انحراف، مکتبى بوده و قدرت مطلقه را در دست دارند بلافاصله باید منتظر اقدامات امنیتى مثل جلوگیرى، تعقیب و مراقبت و بازجویى و پرونده سازى بود بالاخص اگر به جاى فرد یک گروه یا حلقه مطرح باشد.
تنها روشى که حاکمان امروز جمهورى اسلامى در مواجه با غیر خود مى دانند برخورد امنیتى و نظامى و قضایى است. نیروهاى امنیتى حکومت در مورد نحوهى عضو گیرى این حلقات، حضور آنها در فضاى مجازى، و حضور آنان در رسانههاى مکتوب حساس هستند. براى وارد شدن فشار بر این حلقات و تعطیلى آنها برخى از اعضاى موثر آنها نیز توسط دستگاه قضایى بازداشت شدهاند. (نزاع در حلقههاى بعدى بر سر جانشینى وى شدت گرفته است!، تابناک، ۲۰ خرداد ۱۳۸۹)
سر نوشت این حلقات از جهت فعالیت در حوزه عمومى بسیار شبیه به دیگر ادیان و باورها و ایدئولوژىهاى غیر خودى در ایران خواهد بود اما به جهت تعلق آنها به فضاى خصوصى کمتر آسیب پذیر هستند و مى توانند تا زمان آزادى مذاهب اعضاى خود را در فضاى غیر رسمى حفظ کنند.
رادیو فردا
یک توضیح
سایت مجذوبان نور:
رشد عرفانهای محفلی در جامعه نتیجه سیاست اشتباه مدیران دینی ومسئولین سیاسی – امنیتی کشور است.ضدیت با درویشی و تصوف خواسته و ناخواسته عامل رشد عرفانهای محفلی گردیده و قرائن و شواهدی وجود دارد که حتی این خصومت و ضدیت در برهه ای از زمان مشوق مراکز تصمیم گیرنده برای ترویج اینگونه عرفانهای وارداتی بوده است . در ادامه اشتباهات پی درپی مسئولین، محافل عرفانی امروز خود معضلی برای حاکمیت شده و امنیت خاطر و آرامش را از آنها سلب نموده است. مراکز امنیتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب تنها هم و غم شان آن بود که سمت و سوی فکری مردم و خصوصا جوانان کشور در راستای تحکیم سیاسی نظام باشد وعدم پایبندی مردم به دین سنتی تنها زمانی زنگ خطر برای حاکمیت به حساب می آمد که نتیجه آن، گرایش به گروه های مخالفت نظام باشد .متاسفانه با گذر زمان و عبور مدیران کشور از بحرانهای حاد سیاسی ، خط قرمزها وخطوط ممنوعه از رفتارها به ضمیر واعتقاد ات مردم تسری داده شد. بدین معنا که بتدریج مسئولین بزرگترین دشمنان بلقوه نظام را دگر اندیشان و روشنفکران مذهبی و خصوصا تصوف دانستند. استفاده ابزاری از باورهای اعتقادی مردم برای پیشبرد مقاصد سیاسی بتدریج عامل دین گریزی و رویگردانی از دین دولتی شد. برداشتن مرز دین و سیاست و زیر سئوال بردن معنویات و ارزشهای مذهبی گرچه بزرگترین ضربه را بر فرهنگ دینی مردم وارد نمود اما به تعبیری نیز موجب بیداری و توجه مردم به حقایق دینی گردید .
مکتب درویشی در یک شرایط نادر تاریخی در تئوری و عمل مورد تهاجم دین سنتی و اربابان قدرت قرار گرفت. مراکز امنیتی با این ذهنیت که مکتب تصوف می تواند مردم را در امور اعتقادی هادی و راهنما باشد و روح آزادگی و عدالت طلبی را در جامعه احیا کند وبه دلیل انسجام درونی از قدرت مراکز دینی و دولتی هراس ندارد ، حاصل آن شد که صوفیه و مکتب درویشی را دشمن نظام محسوب نمودند. مسئولین به موازات برخورهای خشن با دراویش کم وبیش عرفانهای محفلی را آزاد گذاشتند و حتی مستقیم و غیر مستقیم آنرا ترویج نمودند تا ضمن پراکنده نمودن و به بیراهه کشاندن مردم با تبلیغات و فریب و نیرنگ ، رشد عرفانهای محفلی را بهانه و ابزاری برای سرکوب صوفیه نمایند.