عمادالدینباقی پس از فوت آیت الله منتظری مطلب زیر را به درخواست مجله ایراندخت نوشت اما هنگام انتشار مجله او در زندان بود. مجله ایراندخت سال گذشته ویژه نامه کوتاهی در خصوص معرفی کتاب های آیت الله منتظری به قلم برخی شاگردان ایشان منتشر کرد . مقاله زیر را به قلم باقی می خوانید:
نهجالبلاغه در صحنه
اين كتاب سلسله درسهاي نهجالبلاغه است كه از آغاز انقلاب اسلامي براي عموم مردم تدريس ميشد. در سالهاي نخست انقلاب درسهاي نهجالبلاغه از تلويزيون ايران پخش و قسمتهايي از آن توسط نهادهاي مختلف به صورت كتاب منتشر شد. ازجمله موسسه روزنامه اطلاعات بخشي از اين درسها را با عنوان شرح خطبه قاصعه انتشار داد. تدريس نهجالبلاغه در زمانهاي مختلف ادامه يافت و متن پياده شده آن توسط آيتالله منتظري مورد بازبيني قرار گرفته و به صورت ويراسته مهياي چاپ ميشد. از مجموعه 12 جلدي اين كتاب تاكنون سه جلد از سوی نشر سرایی روانه بازار شده است. حضرت آيتالله منتظري در سالهاي اخير بهرغم كهولت سن و وفور مراجعات مردمي و پرسشها و استفتائات، به بازبيني بقيه مجلدات مشغول بودند و تعداد ديگري هم آماده چاپ شده بود كه اين كتاب گرانقدر نيز يتيم شد.
ويژگيها و امتيازات اين كتاب:
در ميان خوانندگان شايد كساني يافت شوند كه از ميان نظرات مندرج در اين كتاب، با برخي از آنها موافق نباشند؛ ليكن در صورت دارا بودن كمترين انصاف، نميتوانند امتيازات و برتريها و پرمايگي كتاب را انكار ورزند؛ به نحوي كه ميتوان مدعي شد اگر كسي همه اين كتاب را از چشم كنجكاو خويش نگذراند، خسران ديده است. بيش از هر چيز، چند نكته بسيار مهم و درخور توجه درخصوص تدريس مطالب اين كتاب و محتويات آن جلب نظر ميكند:
1)نحوه طرح مباحث: چون تدريس مطالب اين كتاب براي عموم بوده است نه براي خواص – بخشهايي از آن در سالهاي اول انقلاب ازصدا و سیمای سراسری جمهوري اسلامي پخش ميشد و مخاطب بخشهاي ديگر آن هم مردم عادي بودهاند كه هر روز از نقاط مختلف به زيارت معظم له ميآمدند – از ورود به بحثهاي تخصصي و پيچيده اجتناب شده است اما در عين حال مباحث به نحوي ارائه شدهاند كه عوام بفهمند و خواص بپسندند. لذا مباحث پيچيده نيز در نهايت رواني و سلاست بيان شده اند؛ و البته اين يك قاعده كلي است كه تا فردي كلام، سخن يا عقيدهاي را خوب نفهميده باشد قادر نيست آن را به خوبي و رواني تفهيم كند، بنابراين بازگو كردن مباحث غامض فكري و فلسفي به زباني ساده، حاكي از چيرگي و تبحر حضرت استاد در آن زمينههاست و نفس تدريس عمومي آن از سوي معظم له خود اقدامي ستودني است.
2)جامعيت: عاملي كه به شخصيت علي (ع) جامعيت بخشيده، تاريخ و بستري از حوادث و ابعاد زندگاني است كه علي (ع) در آن پرورش يافته است. او در سالهاي استبداد قريش، زندگي مخفي و مبارزه با ستم مشركان را تجربه كرده، تبعيد و هجرت، جنگ و مبارزه با حكومت جور، برپايي يك انقلاب بزرگ اسلاميدر كنار پيامبر و نقش مهم در تشكيل حكومت پيامبر، تبعات و پيامدهاي تاسيس حكومت نوپاي اسلامي و تغيير چهرهها و رخنه فرصت طلبان، دسيسه منافقان، فريفتگي قدرت و غنيمت در ياران پيامبر و عهده دارشدن حكومت 5ساله و پيش از آن دوران 25ساله كنارهگيري و عرفان و نيايشهاي شبانه و… همه و همه را تجربه كرده بود. از همين رو كسي هم كه در متن مبارزه، در مقام علميت و فقاهت، در متن سياست و حكومت، در كنار منتقدين و در وادي تهذيب و… بوده، به سبب شباهتي افزونتر دركي دقيقتر از كلام و رفتار امام علي (ع) خواهد داشت.
غالب مفسران نهجالبلاغه يك بعدي بودهاند، يا فقط عالم بودند يا فقط عارف يا سياستمدار يا مبارز؛ و به هرحال يك يا دو ويژگي از اين قبيل را واجد بودهاند، اما شارح ارجمند اين كتاب جامعيتي دارد كه به او توانايي درك و تبيين ابعاد نهفته اين كتاب را ميبخشد. شرح خطبه شقشقيه و شرح خطبه پنجم و ششم از جمله نمونههايي است كه نشان ميدهد كسي كه خود در متن سياست بوده سخن امام (ع) را چگونه درك ميكند. البته در اين موارد، زمان و سال ايراد شرح خطبه نيز در خور توجه است. در موارد عديدهاي نيز توصيههاي متناسبي را از كلام امام براي مسوولان و زمامداران برگزيده و بيان كرده و تجارب امام علي (ع) را در دوره كوتاه حكومتش به آنان انتقال ميدهد و با نگرشي حكومتي و عيني به تفسير سخنان امام ميپردازد.
3)مباني موضعگيريهاي فقيه عاليقدر در نهجالبلاغه: مبناي بسياري از ديدگاهها و عملكردها و مواضع آيتالله منتظري را در طول ساليان پس از انقلاب در خلال درسهايي از نهجالبلاغه كه در فاصله سالهاي 1359 تا 1365 ايراد ميشد، ميتوان فهميد؛ مانند مواضع وي در امور زندانها، كه مباني اين مواضع را علاوه بر كتب فقهي ايشان مانند «دراسات في ولايه الفقيه» (مباني فقهي حكومت اسلامي) در اين كتاب نيز ميتوان ديد.
پايه موضعگيريهاي آيتالله منتظري نسبت به اشخاص را هم ميتوان از اين كتاب دريافت، از جمله درسهاي خطبه منافقين (خطبه 194 عبده) و مشخصا در مورد عيبجويي از افرادي كه سابقه نيكويي نداشته اما توبه كرده و حقيقتا نادم شدهاند و اكنون دليلي بر اصرار و ادامه رفتارهاي قبلي آنها وجود ندارد، همچنين در مورد افشاگري عليه افراد و گروهها، الهامات وي از نهجالبلاغه آشكار است. در جلد دوم مبناي امام (ع) را در مورد “جاذبه داشتن بيش از دافعه” توضيح ميدهد كه در حقيقت يكي از بارزترين مشخصات شارح عاليقدر در نحوه برخورد و سلوكشان با ديگران بوده است.
4)غناي سياسي: پارهاي از مقولات نهجالبلاغه صرفا مورد بهرهبرداريهاي يك بعدي و اخلاقي قرار گرفتهاند و ابعاد ديگر آنها مغفول مانده و كسي به رازهاي نهفته ديگر آن عنايتي نورزيده است. در اين كتاب بعضا به بواطن مقصود يا مقاصد امام (ع) رجوع شده است.
درباره خطبه همام (خطبه 193 عبده) هنگاميكه شارح ارجمند به اين سخن امام (ع) درباره صفات متقين ميرسد كه ميگويد: «و تحرجا عن طمع» (كساني كه از طمع اجتناب ميكنند) نگاهي وسيعتر بدان ميافكند. در حالي كه مقوله طمع و طمعكاري در ذهن و انديشه ما يك امر سوءاخلاقي است كه معمولا در مورد خورد و خوراك و نظاير آن كاربرد دارد، در اينجا به عنوان يك امر سياسي مطرح بوده و كاربرد سياسي – حكومتي يافته و رفتار زمامداران با آن تحليل ميشود.
اين نوع نگاه حاكي از ديدگاه وسيع مفسر است و اين كه چگونه كسي كه وارث تجارب ويژهاي در زندگي است، ميتواند درك جديدي را از مفاهيم حتي مفاهيمي كه به صورت اخلاقي و فردي مطرح بودهاند ارائه كند و فرهنگ پرباري را سامان داده،احيا و كشف كند.
هنر حضرت آيتالله منتظري كه به تفسير او امتياز ويژهاي بخشيده اين است كه صفات منافقين را از حد صفات صرفا اخلاقي و فردي فراتر برده و عملكرد آنها را هم در قالب شخصي و هم در دستگاه حكومتي نشان ميدهد. خطبه منافقين را بيشتر شارحان در قالبهاي شخصي و صفات فردي توضيح دادهاند و شايد نخستين بار است كه شارحي علاوه بر آن كه به آن به مثابه يك جريان مينگرد و از بعد فردي آن هم غفلت نميكند، از ديدگاه حكومتي و اجتماعي و كلان، نقش منافقين را با الهام از نهجالبلاغه بيان ميكند و حتي در ديدگاهي وسيعتر روشهاي منافقانه استعمار را در كشورهاي ديگر بيان كرده و صفات منافقين را بر آنها و روشهاي آنان نيز منطبق ميسازد؛ و نشان ميدهد كه سخن امام علي (ع) در مورد منافقين، هم مصداق فردي و شخصي دارد هم مصداق كلي و هم در مقياس ملي و هم در مقياس بينالمللي كاربرد دارد؛ و اگر كسي روش منافقين را بشناسد و آن را صرفا منطبق با فرد نكند، بلكه به مثابه يك دانش سياسي در مواجهههاي فردي، ملي و جهاني به كار بندد، قادر است در برابر هر نوع خصمي نسبت به شگردهاي منافقانه آن مصونيت يابد.
بهرهگيري شارح از تجارب سياسي خود را در فرازهاي گوناگوني ميتوان مشاهده كرد. شرح خطبه 199 عبده كه درباره «امانت» به عنوان يك مقوله اخلاقي سخن ميگويد و آن را به مقولات حكومت، مقام و مسووليت تعميم ميدهد، نمونهاي از تلفيق اخلاق با سياست و حكومت است و تنبه به اين كه اخلاق صرفا جنبه فردي ندارد و براي مردم عادي نيست و پست و مقام خود يك مسووليت و[امانت]است.
5)حقيقت آزادگي: تدريس اكثر مطالب اين كتاب در ايام اقتدار و بسط يد بوده است. چه بسيارند رجالي كه تا بيرون از دايره قدرت قرار دارند پرخاشگر، انقلابي، آزاديخواه، اصلاحطلب و مردمدارند، ليكن از هنگاميكه به قدرت ميرسند همه چيز را فراموش ميكنند يا ميتوان گفت اگر به قدرت ميرسيدند و آن را در اختيار داشتند ديگر نميتوانستند شعار انقلابي سر دهند. «انقلابي اصيل» آن است كه در هر موقعيتي انقلابي باشد و در عين دستيابي به اقتدار نيز موضع انقلابي و انصاف و آزاديخواهي براي همگان را داشته باشد. بيشك دفاع از حقوق هم مسلكان و هم رأيان، چه در موضع قدرت و چه هنگام فقدان آن هيچ هنري نيست، كه در اين صورت اگر نام آن را آزاديخواهي بگذاريم، همه ديكتاتورهاي تاريخ آزادي خواه خواهند بود. آزاديخواهي به معناي دفاع از حقوق كساني است كه با ما هم عقيده نيستند. در تاريخ معاصر ايران و شايد پيش از آن، جز ايشان چهرهاي را نمييابيم كه در موضع قدرت از حقوق مخالفان خويش حمايت كند و در نهايت قرباني دفاع از منافع و حقوق كساني شود كه با آنان از حيث اعتقادي و سياسي مخالف است.
از اين زاويه، طرح روش امام علي (ع) و نيز روش برخورد با مردم و مباني حفظ و حمايت حقوق همگان از سوي كسي كه خود در موضع قدرت بوده است، ارزش ويژهاي بدان ميبخشد.
6)عامليت: يكي ديگر از ويژگيهاي مدرس عالي مقام نهجالبلاغه عامل بودن اوست به آنچه در اين كتاب درباره انسان مومن تقرير كرده است. چه بسيارند كساني كه حتي در هنگام تصدي مقام و قدرت، شعارهاي انقلابي خود را حفظ كرده ولي در عمل وفاداري و صداقتي نشان نميدهند و به گونهاي ديگر عمل ميكنند. مروري بر تاريخ انقلابات جهان مصاديق فراواني از اين ادعا را فراروي ما مينهد. يكي از نكات شايان توجه اين كتاب كه موجب ميشود پيامها و توصيههاي اخلاقي آن در نفس انسان راه يابد و در روح او رسوخ كند، اين است كه گوينده آنها با عمل خويش آن تذكرات را امضا كرده و بدان حرمت و اعتبار افزونتري بخشيده است. ميدانيم كسي كه به آنچه خود ميگويد عمل كند، كلامش در عمق جان انسان مينشيند؛ اما شنيدن اندرزهاي كسي كه پندهاي اخلاقي فقط در لقلقه زبان اوست اشمئزاز ميآفريند.
7)لزوم جامع الاطراف بودن شارح: جامعيت نهجالبلاغه چنان است كه هر كس به فراخور تخصص خويش توشهاي از آن برميگيرد؛ سياستمدار و عالم سياست از فرازهاي سياسي آن، متكلم و فيلسوف از مباحث اعتقادي و فلسفي آن و…. به همين روي شرحهايي كه از نهجالبلاغه نوشته شدهاند هر كدام بعدي از اين ابعاد را پيمودهاند؛ اما فقيه عاليقدر به سبب شخصيت جامع الاطراف خويش توانسته است در بيشتر ابعاد تواناييهاي نهجالبلاغه را نشان دهد. اين كتاب توسط عالميشرح شده است كه وقتي خطبه نخست نهجالبلاغه و خطبههاي 104، 185 و 186 را شرح ميدهد، فيلسوف مسلطي است كه سالها بر كرسي تدريس منظومه و اسفار در حوزه علميه قم تكيه زده است. هنگامي كه به مباحث كلاميو اعتقادي ميرسد، متكلمياست متبحر، كه البته بيشتر بر آراي كلاسيك تكيه دارد و به ندرت هم شاهد آميزهاي از كلام كلاسيك و مدرن در بحثهاي او هستيم. هنگاميكه در شرح مطالب به ابعاد فقهي نهجالبلاغه ميرسد، فقيه بزرگي به چشم ميآيد كه آثار علميو فقهي او و شاگردانش و نيز اقارير اساطين فقه در بيان عظمت فقهي ايشان بر همگان آشكار است.
هم او هنگاميكه به مبارزه و سياست ميرسد، فقيهي است كه سالها در كوران مبارزه با رژيم شاه حبسها و شكنجهها و تبعيدها ديده و با آگاهيهاي عيني خويش بدان و درك و تجربه موقعيت علي (ع) به شرح سخنان امام ميپردازد.
وقتي به زهد ميرسد و به تحليل سخنان علي (ع) و سيره عملي حضرت مينشيند، شخصيت بيريا، بيآلايش، صادق و صميمياو كه شهره آفاق است و منكرانش نيز بدان اقرار دارند ظاهر ميشود؛ چنانكه برخي كسان، همين قوتهاي او را از ضعفهايش شمردهاند.
هنگاميكه به بحث از حكومت و دقايق مديريت و اجرا ميرسد، ميدانيم كه او خود سالياني در سطح عالي اداره كشور بوده است و مديريت و حكومتها را فقط در كتابها نخوانده بلكه در عمل نيز آن را آزموده است.
هنگاميكه به بحث از نجوم و خلقت آسمان و زمين ميرسد، از دانش جديد بهره ميجويد و انديشههاي علم جديد را باز ميگويد.
به فصاحت و بلاغت كلمات حضرت امير(ع) و تبيين معاني سخنان او كه ميرسد، اديب و لغت شناس كم نظيري است كه با شكافتن لغات و معاني آنها و تميز نهادن دقايق واژگان، دريچهاي را براي ورود به اعماق سخن امام به روي خواننده ميگشايد و خواننده را از نگاه سطحي به سخن امام باز ميدارد. ميدانيم كه هرچه دايره و تعداد واژگان آدميفراختر باشد، توانايي انديشيدن، بيان كردن، انتقال ظريفترين مفاهيم، اختراع و پويايي براي او افزونتر است.
از سوي ديگر يكي از نارساييهاي عموميزبان بشري اين است كه ظرف زبان و واژگان او براي جايگيري و انتقال ادراكات آدميتنگ است و ناچار از تنزل دادن معاني و ادراكات خويش در قالب كلمات ميشود و گاهي زبان رمز و نمادين را براي جبران اندكي از اين نارسايي به كار ميگيرد. از اين رو كلمات و سخنان انديشمندان بزرگ گرچه همان است كه همگان به خدمت ميگيرند، اما چون ظرف ادراكات بلند انسانهايي است كه ميشناسيم، بايد حروف و واژگان به كار رفته توسط آنها را به ويژه اگر شخصيتي چون امام علي (ع) باشد، آگاهانه و دقيق پنداشت و در پي «يافتن» آن بود. يكي از برجستگيهاي اين كتاب در همين يافتههاست.
براي اجتناب از فروافتادن به دام «بافتن» نيز اين تذكار شايسته توجه است كه برخي از زبان شناسان به تبع سلايق شخصي و تعميمهاي جزئي يا تمسك به اقوال شاذ، يا به جعل مفاهيمي براي واژگان ميپردازند و يا ادراك شخصي خود را در جاي صاحب اصلي سخني كه شرح ميدهند مينشانند و در نتيجه به تفاسيري دور از ذهن گوينده سخن دست يازيدهاند؛ زيرا پا را از دايره محكمات بيرون نهاده و گرفتار متشابهات شدهاند. اين كتاب در اين خصوص نيز حد و حدود را در شرح نهجالبلاغه حفظ كرده است.
8)واژه شناسي و ريشهيابي لغات: همان طور كه در بالا اشارتي رفت يكي از امتيازات برجسته كتاب حاضر اين است كه حتي فراتر از واژه شناسي واژه شكافي كرده و بينش ميبخشد. بنابراين براي لغتشناسان كه در پي ريشهها و معاني لغات هستند نيز بسيار سودمند خواهد افتاد. ريشهيابي لغات و معاني گوناگون آن چيزي است كه در سراسر كتاب به كرات ديده ميشود و شقوق مختلف واژگان و احتمالات گوناگون و معاني مرتبط با بحث ذكر ميگردد. البته استفاده از اين شيوه به خاطر هدف آموزشي داشتن شرح نهجالبلاغه بوده كه به صورت درس براي عموم ارائه شده و دقيقا به خاطر همين امر به ترجمه تحت اللفظي كه به تعليم مدد ميرساند توجه شده است. هرچند سخنان امام علي (ع) در موارد زيادي (مانند خطبههاي آغازين نهجالبلاغه) آهنگين و شعرگونه نيز هست و بر جذابيت كلام افزوده است، اما در ترجمه فارسي اين آهنگ از دست ميرود و خواننده فارسي زبان از ادراك زيبايي سخن محروم ميشود.
9)نقد اقوال: در مواردي براي تميز دادن معنا و مفهوم عبارت به ساير نسخههاي نهجالبلاغه نيز مراجعه شده است و تفاوتهاي جزئي ميان كلمات و عبارات مطمح نظر قرار گرفته اند. اين توجه و تتبع برشأن علمي و فايدههاي كتاب هرچه بيشتر افزوده است، به ويژه كه شارح ارجمند اغلب اين اقوال را نقد كرده و قول راجح را برميگزيند و صرفا رويكرد نقلي ندارد. علاوه بر اين مؤلف اين كتاب با بسياري از نقلقولها از شارحان ديگر نهجالبلاغه نيز برخورد نقادانه داشته است كه اين امر خود از امتيازات كتاب حاضر در مقايسه با ساير شروح است، زيرا شروح ديگر عمدتا نقلهاي سايرين را بدون ارزيابي و نقد آورده و پذيرفتهاند.
10)تتبع ورزي در منابع: اغلب شروح نهجالبلاغه حتي شرح ابن ابي الحديد و شرح عبده گرچه حاوي سخنان گرانقدري هستند اما يكسويه بوده و از يك ديدگاه خاص عزيمت كرده و متعرض ديدگاههاي ديگر و يا نگرشهاي معارض نبودهاند؛ آنها بر پايه يك نظر و نگاه پيش تاختهاند، كه البته از اين حيث خردهاي هم بر آنان نميتوان گرفت؛ اما اگر اين شروح واجد تتبع در منابع و حضور اقوال معارض بود بدون شك امتيازي براي آنها محسوب ميشد. يكي ديگر از ويژگيهاي كتاب حاضر برخورداري از تعدد منابع است؛ مولف با مراجعه به آراء و انديشههاي مختلف و اشرافي كه بر آنها داشته است – به ويژه آنجا كه به ديدگاههاي اهل سنت باز ميگردد – به شرح نهجالبلاغه نشسته است؛ و در جاي جاي كتاب، اشارات او به آراي ديگران و منابع آنها را ميتوان يافت و ميدانيم كه تتبع در منابع و تنوع ديدگاهها موجب غنيتر شدن و پختگي راي خواهد بود.
11)روان بودن در عين عميق بودن: ويژگي ديگر اين كتاب كه ويژگي عموميگفتار و نوشتار آيتالله منتظري است، سلاست و نغز گفتاري آن است. همانطور که گفتیم، اصولا روان بودن در عين عميق بودن از عهده كسي برميآيد كه بر آنچه ميگويد احاطه داشته و آن را به نحو كامل و دقيق فهميده و هضم كرده باشد. بالاترين هنر اين است كه انسان به گونهاي سخن گويد كه عوام بفهمند و خواص بپسندند. مقولات فلسفي – كلاميكه حتي براي خواص با عبارات مغلق و دشوار بيان ميشوند، در اين نوشتهها هرگاه بالضروره نيازي به آن افتاده است با زباني ساده و بدون تنقيص مطلب بيان شده است.
12)درسي بودن: يكي ديگر از ويژگيهاي اين كتاب كه آن را از ساير شروح ممتاز ميسازد درسي بودن آن است، كه به تبعيت از روش تدريس معظم له در بازگويي و يادآوري چكيده درس قبل، از تمثيل و استعاره و تشبيه – با هدف تفهيم، نه به منظور استدلال – برخوردار است.
اين كتاب در رشتههاي گوناگون معارف بسيار سودمند است، جنبه ادبي و لغتشناسي آن در سطور پيش باز گفته شد، تنوع و چند بعدي بودن محتوا نيز قبلا مذكور افتاد و اين همه به جنبه درسي بودن و روش تدريس آن جذابيت ميبخشد.
13)بعد عرفاني: بلندترين مفاهيم و معاني عرفاني را در اين كتاب ميتوان پيدا كرد. شرح خطبه 104 از نمونه دروس اخلاقي است كه سرشار از پندهاي عميق و نكات آموزنده ميباشد كه چون گويندهاش را نیز ميتوان تجسم عيني آن دانست بر جذابيت گفتار افزوده است.
خطبه بلند قاصعه از پربارترين درسهاي حضرت استاد است كه در آن بحث شيطان از ديدگاهي اخلاقي و اجتماعي و با تشبيهات و تمثيلات عالي مورد توجه قرار گرفته است. در اين مقال درباره نحوه نفوذ و تسلط شيطان بر انسان، مظاهر محسوس و معقول شيطان، ترفندهاي شيطان و شياطين انسي سخن گفته شده و البته با الهام و استناد به سخنان نغز و بيبديل امام علي (ع) بيان شده است؛ در سراسر كتاب تذكرات اخلاقي فراواني را با الهام از نهجالبلاغه به كام دل مخاطب ميريزد.
14)بعد تاريخي: در سراسر كتاب به طور پراكنده نقلهاي تاريخي سودمندي نيز وجود دارد كه برخي از آنها با وجود آن كه جنبه افسانهاي و داستاني داشته يا مقبول طبع و عقل نميافتد، به نحو معقولي جرح و تعديل و احيا شدهاند و بهرهگيري از آنها بر ترك شان ترجيح يافته است؛ چرا كه در زمان فقر اطلاعات تاريخي انسانها درباره گذشته، اصل بر تحليل و اصلاح خبر است نه حذف خبر؛ زيرا حذف اخبار انسان را بيگذشته ساخته و از پيشينهاش منقطع ميسازد. علاوه بر آن در جاي جاي كتاب، پارهاي از روايات تاريخي مستند و محكم نيز ذكر شده و توضيح داده شدهاند.
15)توسعه منابع استنباط: ميراث اسلاميميراثي بسيار غني است و منابع استنباط احكام شرعي و مقررات حقوقي (فقهي) اسلام شامل كتاب، سنت، اجماع و عقل است؛ اما فقه ما عبارت است از آياتالاحكام كه فقط 112 مجموع آيات قرآن را تشكيل ميدهد و از سنت غير قولي نيز فقط پارهاي از سيره پيامبر(ص) معمولا مورد استشهاد است؛ و چون تاريخ به مثابه منبعي در تفقه به شمار نميآيد، حكايات تاريخي قرآن كريم و پارههايي از سنت صرفا از جنبه تاريخي و تاريخ نگاري مورد التفات قرار ميگيرد.
16)بعد جامعه شناسي معرفتي: در بخشهايي از كتاب حاضر و به ويژه در شرح برخي از خطبهها، نكات مهم و جالبي از نظر جامعه شناسي معرفتي مطرح است. شايد پارهاي از سخنان حضرت اميرالمؤمنين (ع) درباره صفات خداوند امروزه بياهميت به نظر آيد و با رشد فكريي كه بشريت طي 1400 سال گذشته پيدا كرده است امروزه داشتن عقايد خاصي درباره خداوند كه امام علي (ع) به نقد و نفي آنها ميپردازد سخيف به نظر آيد، اما از رهگذر آنچه امام بيان فرموده است ميتوان به معرفت ديني مردم آن روزگار و نوع تلقي و آگاهي و شناختي كه از خداوند داشتند پي برد؛ زيرا امام (ع) به مصاف با انديشههاي ناصواب درباره خداوند و صفات او رفته است.
در ابعاد ديگر جامعه شناختي نيز فوايدي از اين كتاب حاصل ميگردد. براي مثال درس خطبههاي سيزدهم تا پانزدهم جامعه شناسي مردم بصره از زاويه ديد نهجالبلاغه همراه با توضيحات آيتالله منتظري مورد توجه است.
رساله حقوق بهجای رساله تکالیف
رساله حقوق كتابي است در قطع رقعي و در134صفحه اين كتاب نخست بار در سال1383 منتشر شد و مورد استقبال دانشجويان حقوق نيز قرار گرفت اما به دليل اينكه زبان آن تخصصي نيست و براي عموم نوشته شده است خوانندگان عام يافت و به همين دليل چند بار تجديد چاپ شد. اصل اين كتاب برگرفته از رساله حقوق امام سجاد(ع)است كه در آن به فهرستي از حقوق پرداخته شده است. با اين تفاوت كه در رساله حقوق آيتالله منتظري نكات تازه و امروزيني هم بر اساس روايات مطرح شدهاند. نكته جالب در اين كتابچه اين است كه حقوق ذكر شده براي شهروندان تماما به استناد متون معتبرديني و روايات است و براي بسياري از خوانندگان درخور توجه است كه قرنها پيش از شكلگيري حقوق مدرن و حقوق بشر چنين حقوقي در متون ديني اسلاميوجود داشته اما همواره مورد غفلت قرار گرفته و در كتابها خاك خورده است.در مقدمه، به معاني حق و موارد كاربرد آن؛ رابطه حق و تكليف و منشاء حقوق پرداخته سپس نگرش متفاوت جهانبيني الهي و غيرالهي به انسان وموضوعات تلازم بين حكم عقل و حكم شرع و اينكه دينداري حق است يا تكليف ؟ و تزاحم حقوق و رابطه حق و احسان را مطرح كرده، آنگاه حقوق را در5 بخش مورد بحث قرار ميدهد1- حقوق خداوند بر انسان 2- حقوق انسان بر خود 3-حقوق متقابل انسانها نسبت به يكديگر4- حقوق ملتها نسبت به يكديگر 5- حقوق بين انسان، طبيعت و حيوان.
مروري بر اين كتاب نشان ميدهد گرچه رسالهاي حقوقي است اما در پارهاي از موارد، مباحث حقوقي آن چنان پهلو به پهلوي اخلاق و دستورات اخلاقي ميزند كه ميتواند رابطه نزديك علم حقوق و اخلاق را در بخشي از امور نشان دهد. فهرست حقوق در 5بخشي كه گفته شد به شرح زير است:
حقوق خداوند بر انسان عبارتند از: حق قرآن؛ حق پيامبراكرم (ص) و معصومين (ع)؛ حق فرائض و سنن مهم الهي؛ دو نمونه ديگر از حقوق خداوند يعني نصيحت و خيرخواهي آنان نسبت به يكديگر و تعون براي اقامه حق. در پايان اين بخش پيرامون رابطه حقوق انسانها با حقوق الهي و حق كرامت انساني سخن رفته است.
حقوق انسان بر خود: در رساله بحث كوتاهي درباره وظيفه انسان نسبت به سلامتي خود انجام شده است.
حقوق متقابل انسانها نسبت به يكديگر: در اين بخش مباحث زير مطرح شده است: 1-حقوق خانواده و بستگان؛ 2-حقوق اجتماعي مانند حق حيات مادي و معنوي؛ حق آزادي انديشه و بيان؛ حق آزادي تغيير انديشه؛ حق كسب و كار و انتخاب مسكن؛ حق بازنشستگي؛ حق افراد مستضعف و مظلوم؛ حق مبارزه با محروميت؛ حق ايتام و محرومين؛ حق تقدم.
حقوق متقابل مردم و حكومت صالح مانند: قدرت و سوءاستفاده از حق؛ حق تعيين سرنوشت؛ حق فعاليت سياسي؛ حق اطلاع و نظارت بر عملكرد حاكميت؛ حق استيفاي فوري حقوق؛ حق برخورد عادلانه؛ حق مصونيت منتقدين از تعرض؛ حق امنيت در زندگي شخصي؛ حق پرده پوشي بر عيوب و اسرار مردم؛ حق عفو و گذشت نسبت به لغزشها؛ حق اقشار ضعيف و دور از قدرت؛ حق ديدار خصوصي و بدون حاجب با حكام؛ حقوق حاكميت و كارگزاران؛ حقوق عموميمردم؛ سه حق اساسي در كلام حضرت امير(ع) كه حق خيرخواهي نسبت به مردم و حق حفظ و زياد كردن سرمايه ملي و حق آموزش و پرورش است. حقوق اصناف مختلف؛ حقوق بازداشت شدگان؛ حق مدعي؛ حق مدعي عليه؛ حق دفاع در دادگاه؛ حق محاكمه در دادگاه بيطرف؛ حق مساوات قضايي؛ حق مساوات در برابر بيتالمال.
حقوق فردي شامل: حقوق متقابل استاد و شاگرد، حق دانشمندان، حق شريك، حق طلبكار، حق مشورتكننده، حق مشاور، حق نصيحت جو، حق نصيحت كننده، حق احسان كننده، حق بيمار، حق همسايه، حق همسفر، حق سائل (گدا)، حق سالخورده، حق خردسال، حق معاشر، حق درگذشتگان، حقوق عموميمسلمانان نسبت به يكديگر، حق پرده پوشي عيوب، اهميت اداي حق مومن.
حقوق ملتها نسبت به يكديگر: حق مصونيت ديپلماتها، حق اقليتهاي مذهبي، حق اسيران، حق پناهندگي.
يكي از ويژگيهاي جالب كتاب بحث پاياني آن درباره: حقوق بين انسان، طبيعت و حيوان و حقوق حيوانات است. اين بحث نشان ميدهد اگر مسلمانان بر آموزههاي خويش دقيقتر مينگريستند اگر به دلايل اقتصادي و اجتماعي نتوانستند آغازگر جنبشهاي زيستمحيطي و حمايت از حقوق حيوانات كه در ممالك پيشرفته وجود دارد، باشند اما در اين زمينه ميتوانستند كارنامه درخشاني داشته باشند.
رساله استدلالیه بهجای رساله تقلیدیه
اين كتاب در720صفحه و در قطع رقعي نخستين بار در سال1385 از سوی نشر سایه منتشر شد و به چاپهاي مكرر رسيد.واقعيت اين است كه امروزه از دين بيشتر تصوير فقهي در اذهان وجود دارد و گويي دين مساوي است با فقه و احكام شرعي. اما از دير زمان، علماي اسلاميدين را شامل سه بخش اعتقادات و اخلاق و احكام ميدانستند. احكام يا فقه در واقع فرع بر اعتقادات و اخلاق روبناي آنها بود زيرا تا عقايد و معارف كه جنبه تحقيقي دارند و تقليد در آنها حرام است براي افراد محرز نشده باشد سپس اخلاق نيكويي بر اساس آن شكل نگيرد سخن گفتن از احكام عملي بيهوده است. به روايتي در جامعه شرك آلود يعني جامعهاي كه انسانها بيش از حد بر همديگر تسلط و تجاوز دارند و انسانهاي صاحب قدرت و بيقدرت از همديگر ميترسند و كرامت انساني پايمال ميشود و جامعه نابهنجار و آنوميك است رفتارهايش نيز نابهنجار است و نميتوان انتظار تحقق احكام شرعي را در آن داشت. بگذريم كه در حوزه احكام نيز دچار وارونگي فقه از ابتناي بر حقوق انسان شديم. آيتالله منتظري در آخرين درسهاي خارج خود بحث مبسوطي در اين زمينه انجام دادند كه نشان دهند در نظام حقوقي اسلام اصل بر حقوق انسان است نه حقوق مومن و اينكه فقه ما تاكنون مبتني بر حقوق مومن بوده خطايي است كه در اثر تقليد از گذشتگان به جاي اجتهاد رخ داده است.اين بحث در جزوهاي به نام «حقوق بشر يا حقوق مومنان» از سوي دفتر معظم له تكثير شد. در متون قديمي نيز اين سه بخش(اعتقادات- اخلاق-احكام) وجود داشتند و نخستين رسالههاي عمليه هم از آن دور نيفتاده بودند اما چنانكه در مقدمه كتاب اسلام دين فطرت آمده است:« از گذشتههاي دور علما و فقهاي بزرگ اسلام در راه شناساندن دين و ابعاد گوناگون آن گامهاي بزرگي برداشته و جهت آشنايي مردم با اصول دين و اخلاق و احكام و مقررات اسلاميآثاري را تاليف نمودهاند. آنان با وقوف بر اين مساله كه در هر زمان بايد متناسب با رشد فكري جامعه و نيازهاي آن زمان تاليفاتي داشته و موضوعات و مسائل دين را در ظرف زماني خود به مردم ارائه داد، عمل ميكردند. به همين جهت اين تاليفات در سه بخش عقايد، اخلاق و احكام انجام ميگرفت؛ تا جايي كه روز به روز بر حجم مسائل و موضوعات افزوده شد و پرسشهاي فقهي در بخش احكام، حجم رسالههاي عملي را سنگينتر كرد. اين شيوه موجب شد كه عامه مردم كمتر بتوانند از اين رسالهها استفاده كنند و كمتر با اصول عقايد و معارف و اخلاق آشنايي يابند؛ حال آن كه سزاوار است فقها و علماي اسلام علاوه بر رساله عمليه كه مشتمل بر احكام و بخشي از فروع فقهي است، به جنبههاي ديگر اسلام نيز اهتمام ورزند و معارف اسلامي را – به شكل تخصصي يا ساده – براي سطوح مختلف جامعه بيان كنند.(ص29-30)
رسالههاي عمليه كم كم تبديل به متن اصلي شدند كه در هر خانهاي همراه با قرآن و نهجالبلاغه كه براي تيمن و تبرك ونگهداري ميشد يك رساله عمليه هم وجود داشت ولي خبري از كتاب و تعليم در زمينه اعتقادات و اخلاق نبود. درواقع رساله به عنوان خلاصهاي از دين شناخته شد.محتواي آنها هم در برگيرنده احكام فراواني بودند كه بسياري از آنها مبتلا به مردم و جزو مسائل روزمره نبود و بعضا حكم شرعي احتمالات بعيده را بازگو ميكرد يا اينكه اساسا برخي از آنها در تمام عمر يك انسان هيچوقت مورد ابتلا واقع نميشد و برخي احكام هم متعلق به دوراني بود كه ديگر مساله آن رخ نميداد كه نيازي به حكم شرعي اش باشد مانند احكام مربوط به پاك كردن آب چاه و… يا احكاميكه با تغيير شرايط و مقتضيات زمان بايد تغيير ميكردند مانند احكاميكه درباره ديه بر مبناي شتر و گوسفند بود. اين امور رسالهها را به كتابي از فرمولهاي پيچيده و قانون احتمالات يا مسائل غير ضرور تبديل كرده بود. آيتالله منتظري براي نخستين بار اين مخروط وارونه شده را بر قاعده نشاند و ضمن اينكه رساله سنتي خود را داشت رساله نويني را تدوين كرد كه در آن به شيوه سنتي ابتدا به بيان اعتقادات اسلامي به زبان روز پرداخت سپس به بيان اخلاق و در گام سوم به بيان احكام پرداخت و احكام عملي غير ضروري و تخصصي را از رساله پالود و به آنچه بيشتر مورد ابتلاست، پرداخت.
در اين كتاب نخست به بحثهايي درباره دين و اينكه دين چيست ؟ و فطري بودن دين، فلسفه و كاركرد دين، جامعيت دين، قلمرو تعاليم دين، رابطه عقل و دين و همگاني بودن فهم دين ميپردازد.
در بخش اعتقادات به تعريف عقيده و عقيده حق، ايمان و درجات و فوايد ايمان، رابطه علم و ايمان، شرك، راههاي خداشناسي و بيان صفات خدا مانند علم و عدالت و نيز مراتب توحيد واقسام توحيد ( 1 – توحيد ذاتي. 2 – توحيد صفاتي. 3 – توحيد افعالي. 4 – توحيد عبادي )،قانون مندي افعال خدا، قضا و قدر، نبوت و بحثهايي درباره انحصار منطقهاي بعثت انبيا و هدف ارسال پيامبران كه اصلاح امور اخلاقي و اجتماعي بوده است، پرداخته است. در سلسله بحثهاي اعتقادي به بيان راههاي اثبات نبوت و به همين مناسبت بحث درباره معجزه، حقيقت معجزه و قانون عليت و پس از آن به بحث درباره عصمت انبيا و حقيقت و منشاء عصمت و ابعاد و فلسفه آن پرداخته و در باب بشر بودن انبيا و سيره آنان مانند مدارا و مردمداري، نظافت و آراستگي واعتدال سخن گفته است.
گفتار بعدي كتاب دربخش اعتقادات درباره قرآن، اسلوب آن و متواتر و قطعي بودن نصقرآن است. آنگاه به موضوع امامت و اهميت و حقيقت و فلسفه امامت و شرايط امامت پرداخته و ضمن بياني درباره امامان دوازدهگانه شيعه درخصوص امام دوازدهم وانتظار ظهور مهدي سخن گفته است. در ادامه اين بخش به موضوع آخرت،اجل انسان، مرگ، برزخ، قيامت و مسائل مرتبط با آن پرداخته است.
بخش دوم كتاب درباره اخلاق است. در اين بخش به علم اخلاق، فلسفه اخلاق، نظام اخلاقي اسلام و مزاياي آن و مقولاتي چون نفس اماره، نفس لوامه، نفس ملهمه و نفس مطمئنه و پيوند اخلاق با عبادت و تقوا به مثابه ركن اخلاق پرداخته است.
اخلاق خانوادگي و روابط زن و شوهر و والدين و فرزندان و خويشاوندان و نحوه دوست گزيني و زشتي غيبت و نفاق و دورويي، دروغگويي، دشنام، تكبر، حسد، خشم، عصبيت و فضيلت حلم، عفت، احسان، رحمت و مهرباني و مدارا از ديگر گفتارهاي اين بخش است. بحث اخلاق در اين كتاب صرفا يك بحث كلي و انتزاعي و فردي و حكم به خوب و بد كردن نيست بلكه از آنجا كه آيتالله منتظري فقيه و فيلسوف و عالمياخلاقي و سياستمدار بود و ميدانست نميتوان اخلاق فردي را جدا از اخلاق كارگزاران حكومت دانست يكي از خواندنيترين قسمتهاي آن بحث درباره اخلاق كارگزاران است.
مباحثي مانند: گذشت، تهذيب نفس، مردمداري، جلوگيري از تملق و پرهيز از منش جباران، رازداري، پرهيز از خشم،پرهيز از تكبر، سعه صدر، مدارا، حلم و خويشتن داري وعدالت از جمله موضوعات مطروحه است.
بخش سوم يعني احكام و دستورات عملي را خلاف رسالههاي سنتي با بحثهايي بنياديتر آغاز ميكند و از موضوع تكاليف و مسووليتها و قانونگذاري و منابع قانونگذاري آغاز كرده سپس به موضوع اجتهاد و سير آن و تقليد و شرايط مرجعتقليد، تكليف و شرايط تكليف و موضوع تكليف يا حق پرداخته آنگاه به بيان احكام عملي در زمينههاي مختلف نماز و نمازهاي مختلف واجب و مستحبي، طهارت و مطهرات ونجاسات، همچنين احكام مردگان، روزه، اعتكاف، حج و نقش آن در ارتقا و بقاي فرهنگي، بعد اجتماعي و سياسي حج و شرايط وجوب واقسام حج، بحث نذر، عهد و قسم پرداخته است. در اين بخش به صورت گستردهاي به بيان احكام مربوط به خانواده، جايگاه و اهميت خانواده و ازدواج و آزادي در انتخاب همسر و معيارهاي گزينش همسر، تكاليف خانوادگي، احكام ازدواج موقت و طلاق و احكام خوراكيها و تفريحات و سرگرميها و مواد مخدر ميپردازد.
اقتصاد، اهميت اقتصاد، مقررات اقتصادي، جايگاه و عوامل فقر، مالكيت و انواع آن و احكام انواع معاملات، مشاغل حرام، پول، قرض الحسنه، ربا و احكام وخمس و زكات از جمله مسائل بخش احكام هستند.اما نكته جالب اينكه به دليل ويژگيهاي خاص آيتالله منتظري بحث مبسوطي در زمينه سياست دين و حكومت، انواع حكومتها و نوع حكومت ديني، بهرهگيري از تجربههاي بشر در حكومت تفكيك قوا، ماهيت قراردادي حكومت ومحدوديت زماني در مناصب قدرت، راههاي قانوني بركناري حاكمان و شرايط حاكمان و اينكه چگونه بايد حكومت كرد؟، انجام شده است. مقولاتي چون: حفظ آزاديهاي فردي و اجتماعي ، تساوي همگان در برابر قانون ، نظارت همگاني بر مسوولان ، رضايت عمومي ، تساهل و مدارا ، حفظ منافع عمومي در مناسبات داخلي و خارجي ، پرهيز از تشنج آفريني ، صرفهجويي در هزينهها ، حفظ حقوق اقليتها، امر به معروف و نهي از منكر، روابط فرهنگي بينالمللي، كتاب و رسانههاي جمعي، روابط بينالمللي اقتصادي، عدالت اقتصادي، همزيستي مسالمت آميز، معاهدات بينالمللي، اصلاح بين مردم در سياست خارجي و داخلي، استقلال همه جانبه، امور نظامي، انتظاميو امنيتي، جهاد و دفاع، صلح و تامين راهها و مرزها و شهرها در زمان صلح، اطلاعات و امنيت (استخبارات)، امور قضايي وچگونگي دادرسي، بحثهايي درباره زندان و زنداني نيز از جمله موضوعات اين بخش هستند كه در گذشته كمتر مشاهده شده است، در رسالههاي عمليه به اين كيفيت به مسائل سياسي و اجتماعي به عنوان احكام عملي شرعي پرداخته شود و حكومت در برابر شهروندان مسوول و مكلف شناخته شود.
اسلام بدون خشونت
چاپ نخست اين كتاب در سال1387 از سوي نشرارغوان دانش به بازار آمد. محتواي آن در اصل پاسخ به پرسشهايي پيرامون مجازاتهاي اسلامي است. درفصل اول كتاب پرسشها و اشكالات مطرح شده توسط دكتر فتاحي درباره ديات مطرح شده و در پاسخ آن بحث مبسوطي در زمينه امكان فهم فلسفه مجازاتهاي اسلامي، امكان توقف بعضي از مجازاتها وفلسفه تشريع ديات مطرح و اخبار روايت درباره تخيير يا اطلاق آنها در همه زمانها مورد بررسي قرار گرفته است. در اين فصل تحول در نوع ديهها را با توجه به تحول جوامع ممكن دانسته و گفته است ديه به معناي تعيين ارزش مادي انسان نيست و نوعي جبران خسارت مادي است.
فصل بعدي پاسخ به پرسشهاي دكتر رهامي است درباره صلح و ربط آن به اصل حقوق بشر و پديدههاي خشونتآميز مانند جنگ و شكنجه و… در پاسخ به اين پرسشها گفتارهايي پيرامون اهميت عدالت در اسلام و اهميت كرامت انسان صورت گرفته و بر همين مبنا از عدم ثبوت قطعي تفاوت ديه مسلمان و غيرمسلمان و آزادي اهل كتاب در مذهب خودشان و عمل به آن سخن رفته است. پس از آن بحثي درباره منشا خشونت و نسبي بودن آن و همچنين حقوق ناشي ازكرامت ذاتي انسان پرداخته و رابطه صلح را با حقوق اجتماعي انسان مطرح كرده است. هدف اصلي از مجازاتهاي اسلامي، اصلاح جامعه و بازداشتن مجرمين از تكرار جرم و تنبيه آنان است. در ادامه اين پاسخها به اسلام و صلح دائمي با كفار و همچنين توضيح تفاوت جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي و حام بودن عمليات انتحاري پرداخته شده است.
فصل ديگر كتاب درباره پرسشهاي محمد حسن موحدي ساوجي يكي از شاگردان معظم له درباره معيار ثابت يا متغير بودن احكام شرع و نيز ممنوعيت اجراي حد در صورت وهن اسلام و عدم جواز استفاده از اشد مجازات براي گناهكاران و عدم جواز هتك حرمت انساني در مجازات است.
واپسين فصل كتاب هم به پاسخِ پرسشهاي آقاي سهيلي پور درباره رجم اختصاص دارد. در اين پاسخها نويسنده بزرگوار كتاب ، داعيه اجماع در وجود حكم رجم را ميان مسلمين بجز خوارج دارد و دلايل اين اجماع را ذكر ميكند اما ميگويد كه اين قول، مستند به سنت است و آيه جلد را ناسخ آيه «واللاتي ياتين الفاحشه من نسائكم. . . » دانسته است و ميگويد اگر زن و مرد زناكار پيش از اثبات جرم در محكمه صالح توبه كردند متعرض آنان نشويد ولي در هر صورت طبق مفاد مدارك و متون فقهي رابطه نامشروع زن و مرد را جرم ميداند و توضيح ميدهد كه چرا حكم رجم نسبت به حكم قبلي حبس دائم در خانه براي زن زانيه خفيفتر است. حضرت آيت الله كه تا آخر عمر يك فقيه سنتي ماند و تا به حقيقتي نرسيده بود تسليم آن نميشد درباره اينكه حكم اولي درباره زنا رجم است ترديد نكردهاند اما گفتهاند اولا شرايط اثبات آن بسيار سخت است و ثانيا اگر اجراي آن باعث وهن اسلام باشد و تنفر عمومي ايجاد كند بايد از آن خودداري شود.
حكومت ديني و حکومت انسانی
چاپ نخست اين كتاب در سال1387 از سوي نشر ارغوان دانش به بازار آمد و محتواي آن دربرگيرنده پاسخ به 20پرسش تعدادي از فضلاي حوزه علميه قم است. پرسش نخست درباب ماهيت ولايت فقيه و تصوير آن در فرض تفكيك قواست. در پاسخ آن از دليل مقدم شمردن حق اكثريت بر اقليت سخن گفته و ميگويد كه مدل نظارت فقيه يك مدل پيشنهادي است و نياز به كار كارشناسي دارد ولي اصل اين است كه هر مدلي پيشنهاد ميشود بايد با نظريه انتخاب، هماهنگ باشد. مباحث بعدي در زمينه مبدا ولايت بر اساس نظريه انتخاب و معيار ديني بودن نظام سياسي، شرط اعلميت در فرض تفكيك قوا، دموكراسي و حكومت ديني، مبناي شرعي اعتبار مرزهاي ملي و رابطه آن با حكومت ديني است. بحث الزامآور بودن معاهدات بينالمللي، نادرستي خشونت عليه مخالفان سياسي و عقيدتي از نظر اسلام و بقاي رضايت مردم به عنوان شرط بقاي مشروعيت حكومت در پاسخ به پرسشهاي ديگري مطرح شدهاند. در ادامه، اين گفتوگوهاي مكتوب به ماهيت جهاد ابتدايي و احسان بر كفار غير محارب از نظر قرآن و ممنوع بودن تحميل عقيده و ممنوعيت ترور و شكنجه و دلايل شرعي اين ممنوعيت پرداخته و حقوق فطري را ملاك تشخيص حكم ميداند كه طبق آن انسانها با هر عقيده و مليتي در حقوق فطري خود مساوي هستند. نكته بسيار مهميكه در اين كتاب مطرح شده اين است كه ميان ارتداد و تغيير عقيده قائل به تفاوت جوهري است و تغيير عقيده را مصداق ارتداد نميداند. در بخش ديگري از پاسخها دخالت حكومت ديني را در حوزه خصوصي و نحوه پوشش و اجبار به حجاب يا عبادت يا ترك آن مجاز نميداند ولي حق ارشاد و تذكر دارد و تنها در صورتي كه اين امور در حوزه عمومي به حقوق جامعه آسيب برساند حكومت ميتواند از آن جلوگيري كند. درباره كتب ضاله نيز ميگويد در حرمت تدوين و نشر اين كتب بحثي نيست و آنچه مورد بحث است برخورد حاكميت اسلامي با آنهاست كه دليلي بر جواز برخورد حاكميت اسلامي به عنوان تعزير با نشر كتب ضلال نداريم و با توجه به گسترش وسايل ارتباط جمعي امكان ممانعت از آن وجود ندارد. واپسين گفتار اين كتاب درباره محدوده فعاليت احزاب و رسانههاي مستقل در حاكميت ديني است كه تحزب را از باب مقدمه واجب امر به معروف و نهي از منكر، واجب دانسته و وظيفه احزاب و رسانههاي مستقل را نظارت بر عملكرد حاكميت و شخص حاكم ميداند و حتي احزابي هم كه ساختار سياسي حاكم يا اصل حكومت ديني را قبول ندارند حق فعاليت سياسي، تبليغ، انتقاد، اظهار نظر- با مراعات حقوق اكثريت- براي آنان محفوظ است.