بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند كه این جهان را آفرید، فرموده است: وَ أَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا (فصلت-12) در هر آسماني یعنی در هر مرحلهاي، قواعد و قوانین آن مرحله را به آن وحی و الهام کردیم. پس هر یک از مراحل وجود، قوانین خاص خودش را دارد. قوانین هر مرحله ممكن است شباهتي با قوانين مرحله ديگر داشته باشد به قول آن شاعر كه [مراحل وجود را] تشبیه به این آسمان کرده است و ميگويد:
آسمان با اختران نغز وخوش و زیباستي صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستي
و دربارهي هر یک از این مراحل میفرماید: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ (بقره-156) یا در جای دیگر میفرماید: ما شما را خلق کردیم و همهي شما به سوی ما برمیگردید. همهي ما بسوی خداوند ميرويم. ما الان در این مرحله هستیم كه مرحلهي حکومت ماده است (مرحلهي مادي كه احكام مادي فیزیک و شیمی و غير اینها در آن حكمفرماست). البته خداوند كه خالق قانون است بالاتر از همهي اینهاست و ميخواهد ما را از این جا ببرد به مراحل وجودي بالاتر. ما همهي این مراحل را باید طی کنیم و در هر مرحله هم، حکم همان مرحله را داریم؛ یعنی در مرحلهي عبودیت خداوند(البته حد اعلاي عبوديت) بايد از این جسم [غافل شد]. ما در دعا خیلی میخوانیم كه : انا عبد ذليل يا ميخوانيم: إِلهي عَبدُکَ ببابک. خود را عبد ميگوئيم ولی عبد بودن را احساس نمیکنیم. اگر واقعا عبد بودن را احساس ميكنيم پس چرا در همان حالت که میگوئیم من بندهي تو هستم و چنین وچنان هستم اگر یک سوزنی را آهسته به پای ما بزنند رنجور می شويم و میگوئیم: چرا چنین کاري کردی؟! آن وقتي این عبد بودن درست است که نمونهاش را در علی(ع) میبینیم كه تیر را از پايش درمیآورند و نمیفهمد، آن تیرهای چند شعبه که فلش داشت و وقتي به بدن فرو میرفت موقع بيرون كشيدم همهجا را ميشكافت.
به هر جهت در این مرحله که هستیم خداوند قوانین این مرحله را گفته: وَ أَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا (فصلت-12) و در هر آسمان و هر مرتبه ای قانونش را به او وحی کردیم. در اين عالم ماده هم که ما را آفریده قوانینش را به آن وحی کرده است. ما هم جزء همین مواد هستیم و غیر از این روح که داريم و با آن حرف می زنیم و … [اعضاء و جواح بدن را] تجزيه کردهاند كه مثلا چقدر فسفر دارد، چقدر چه دارد و … بدن ما از همین عناصر است دیگر!
خداوند فرموده است وقتی در این عالم هم میخواهد کاري بکند خداوند ابا دارد از اینکه قانونی که خودش برای آن آسمان دیگر آفریده در اینجا اجرا کند. البته در همان آسمان خودش ممکن است اجرا کند و انعکاس آن به اين عالم بيايد و ما اینجا ببینیم، یکی از این مسائل اين است كه مثلا میگوئیم فلان کس شفا یافت؛ البته غیر از جهات طبیعی، جهات دیگری اگر باشد، در آن عالمی که خداوند بخواهد شفابدهد، شفا میدهد و اين شفا دادن در این عالم انعکاس پیدا میکند. ولی خداوند خودش فرموده است: أبي الله أن يجري الأمور إلا بأسبابها؛ خداوند خودداری می کند از اینکه کاری انجام بدهد مگر به اسباب خودش. آن كسي هم كه به عنوان دعا گفته: يا مسبب الاسباب يا مفتح القلوب والابصار به این گفته توجه دارد و منظور اين است كه: خدایا! تو خودت گفتهای كه از اسبابش استفاده میکنی، تو خودت مسبب الاسبابی، اسبابش را هم فراهم کن. دیگر مارا چه کار که اسبابش چیست!
من خودم خیلی در زندگی تجربه کردم؛ آن اوایل كه هنوز جوانتر بوديم از خدا می خواستيم و آرزو می کرديم كه: اي کاش که فلان کار بشود، از خدا میخواستیم. حالا خداوند- یا به عنوان مجازات ما یا به هر عنوان ديگر- [اسبابش را فراهم ميكرد و آن كار] انجام میشد بعد میدیدیم که اصلا این به ضرر ما بود و پیش خودمان ميگفتيم كه غلط کردیم چنین چیزی خواستیم، این است که این تجربه براي من حاصل شد که بگويم: خدایا! من نمی دانم خیرم چیست. تو خودت هر جور ميخواهي راحتی ،آسایش و امنیت برای ما قرار بده. اصلا من نمی دانم کی زنده باشد، کی زنده نباشد ،کی چکار کند، ما از تو این استدعا را داریم، خودت هر جور میدانی یا مسبب الاسباب!
در اینجا یک جهتش این است که ما توجه نداریم که قوانین هر آسمانی، قوانین هر مرحلهای از وجود برای همان مرحله است. همه قوانین و همه کارها را می خواهیم با همین چهار تا الف، باء که خواندهايم (و این بشریت خوانده) حل کنیم و بحث کنیم؛ مثلا بحث کنند که موسی(ع) که عصا را زد به دریا، چطور دریا از این دو طرف باز شد. آن امری که او کرد، اگر به دریا امر میکرد كه دريا خشك شود، دریا خشک میشد. ما در آن مرحله نيستيم و در این مرحلهای که هستیم می خواهیم[ با قوانين حاكم بر عالم ماده و] آب دریا اين مسائل را حل کنیم. در حالي كه آن كار مربوط به این عالم ماده نیست[ و با قوانين طبيعي قابل توجيه و توضيح نيست]. آنهائي كه ميخواهند با قوانين طبيعي و مادي به تبيين اين امور [معجزات و كرامات] بپردازند، چون به جائي نميرسند براي آنها شك پيدا ميشود ولي اگر به اين مسئله توجه كنند كه اين امور مربوط به عالمي است كه قوانين ديگري غير از قوانين عالم ماده در آن حكمفرماست برايشان شك ايجاد نميشود.
همان حرفی که بین ابوعلی سینا و ابوسعید ابوالخیر رد و بدل شد؛ در حمام بودند؛ ابوسعيد به ابو علي گفت: طاس حمام را ببین که الان روی زمین هست، افتاده است، این قوه جاذبهي زمین یا قوه ثقل است كه این را نگه داشته است. درست است؟ ابو علي گفت: بله. شیخ ابوسعيد اشارهای کرد به آن؛ طاس رفت بالا و برگشت! ابوسعيد گفت: در توجيه اين كار چه میگويی؟! ابوعلي گفت: این كار از آن قلمرويی نیست که ما درباره آن سخن بگوئیم. نباید سعی کنیم یا تردید کنیم که ابو علی سینا چنین حرفی نزده و چنین اتفاقي نيفتاده است. یا سعی نکنیم كه بببينيم آيا اين كار با این قوانین طبيعي تطبیق ميكند يا خير. چنین کاری شده است.
به هر جهت ما كه در این مرحله[ي طبيعت و ماده] هستیم کارهای این مرحله را با قوانین مادي میتوانیم توضيح دهيم ولي نبايد سعی کنیم قوانین عوالم بالا را با این عالم تطبيق دهيم. البته گاهی خداوند کمکهایی و مرحمتهایی به جنس بشر می کند و بعدها قوانین جدیدی به نوع بشر ميآموزد و مجال می دهد که چيزهايي را یاد بگیرد، آن وقت خيلي از مسائل برايش حل می شود و آن تردید از بين ميرود.
بنابراين به این شک ها وتردیدهایی که هست، نباید اعتنا کرد. باید تحقیق کرد و فهمید ولی آنجایی که نفهمیدیم به نفهمی خودمان تعبیر کنیم نه به دروغ بودن آن حرف یا آن واقعه. ان شاء الله .