Search
Close this search box.

ارتداد و آزادی اندیشه

 

 

عبدالعلی بازرگان
مطلقا کیفری دنیائی برای ارتداد تعیین نشده و به عواقب اخروی عذاب آور آن و محرومیت از مغفرت الهی  اکتفا گردیده است

بعد از ترور نویسنده دین ستیز جمهوری آذربایجان، ظاهرا به فتوای چند سال قبل یکی از مراجع قم! بحث های فقهی، کلامی و سیاسی گسترده ای پیرامون مسئله ارتداد در اسلام درگرفته است که این نوشته نیز در همان راستا، اما بیشتر از نگاه قرآنی است. هرچند آقازاده مرجعی که چنان فتوائی را صادرکرده بود، ضمن ابراز مسرت ازاجرای این حکم، صریحا گفته است : “صحیح است که قرآن کریم آیه ای به صورت صریح دلالت بر وجوب قتل مرتد ندارد… و اگر ما بخواهیم به این کتاب الهی بروجوب قتل مرتد استدلال کنیم و روایات و اجماع ، بلکه ضرورت را کنار بگذاریم مشکل است”، با این حال به خاطر همین تردیدی که در سخنان ایشان وجود دارد ضروری می نماید از زاویه ای دیگر، نه سکوت و بی تفاوتی، بلکه مغایرت آشکار قرآن را با این حکم تنگ نظرانه فقهی تاریخی نشان دهیم.

جای شگفتی است کسانی که مردم آنها را عالم دینی می پندارند، با ندیده گرفتن تصریحات قرآن که اساس اسلام است، به روایات و احادیثی استناد می کنند که قرنها بعد از پیامبر(ص) با جمع آوری اقوال سینه به سینه از حافظه های خطاپذیر بشری (نه پیاده شده از ضبط صوت)در طی تاریخ تدوین شده است! می دانیم اولین کتاب حدیث، از شش کتاب حدیثی معتبر اهل سنت، صحیح بخاری محقق ایرانی الاصل اهل بخارا متوفای سال ۲۵۶ هجری قمری است که با سفری ۱۶ ساله به شهرهای اسلامی عصر خودش از میان ۶۰۰ هزار حدیثی که جمع آوری کرده بود، فقط ۷۲۷۵ حدیث ، یعنی حدود یکصدم آنها را با معیارهای زمان خود معتبر شناخته و بقیه را دور ریخته است ، یعنی دو قرن و نیم پس از هجرت پیامبر!! اولین کتاب معتبر حدیثی نوشته شده است و چنین نقلیات پراکنده و ضد و نقیضی میان مردم وجود داشته است.

اما نخستین جامع روائی در شیعه و معتبرترین آنها “اصول کافی” جمع آوری شده توسط ابواسحق کلینی اهل ری متوفی سال ۳۲۹ هجری قمری است که حدود یک قرن پس از اولین کتاب روائی اهل تسنن (حدود سه قرن و نیم بعد از پیامبر)، با حدود ۱۶ هزار حدیث در طول ۲۰ سال تنظیم شده است . فقیهان ومحققینی که در عصر ما در ترکیه و ایران، این دو معروفترین کتاب حدیثی را برای تصفیه و پالایش مورد بازبینی و ارزیابی مجدد با معیارهای دقیق تر قرآنی و اصولی قرار داده اند، مجبور شده اند به حدود یکدهم آنها اکتفا کرده و بقیه را موقتا کنار بگذارند!! با چنین سردر گمی هائی، آیا جای تاسف ندارد که کتاب “قطعی الصدور” را تابع اقوالی “ظنی الصدور” کنیم وبا تبعیت از انبوه روایات جعلی ضد آزادی و اصول بدیهی قرآنی که در میان کتب حدیثی وجود دارد، اینهمه موجب نقض حقوق بشر، پایمال کردن حقوق زنان، تبلیغ و توسعه خشونت و تروریسم و وهن اسلام گردیم !؟ 

استناد به “اجماع فقیهان” هم در کناراستناد به قرآن برای حکم قتل مرتدین، معقول نیست، نباید فراموش کرد که در تاریخ قرون وسطای مسیحیت نیز به استناد اجماع کشیش ها و کاردینال ها و پاپ ها بود که جان هزارن اندیشمند مخالف عقاید کلیسا ریخته شد. آنها اینک خط قرمزی برگذشته تاریک خود کشیده اند. آیا وقت آن نرسیده است که فقیهان متوقف در سده های پیشین ما نیز خود را از اسارت گذشته آزاد کرده و با نگاهی نو به کتاب و سنت متحول شوند؟ 

حتی انکار و استهزای آیات الهی هم کیفر دنیائی ندارد!!

قداست تراشی های به قیاس بشری، با تعیین خط قرمزهائی برای آزادی قلم و بیان مخالفین و صدور احکام شداد و غلاظ فقهی برای نقض کنندگان این حریم، گرچه در طول تاریخ ادیان و دربستر جوامع مذهبی، چه در قرون وسطای مسیحی و قبل از آن در قوم یهود، چه اسلام، همواره معمول بوده است، اما اگر نیک بنگریم، همه این تعصبات و تنگ نظری ها ناشی از مصلحت اندیشی های موقت آدمی و غفلت از آثار پر برکت و بلند مدت آزادی اندیشه، به خصوص برای مخالفین، می باشد. متولیان دستگاه های دینی که خود را واسطه میان خدا و خلق می دانند، می گویند:” احترام امامزاده را متولی باید نگه دارد”! اگر قرار باشد قداست ها بشکند و مومنین غیرت نورزند، کسی برای ما تره هم خرد نمی کند و چیزی از تولیت و تبلیغات دین باقی نمی ماند. اینها به فرض حسن نیت، نمی دانند که همچون دوست نادان، صدبار بدتر از دشمن به دین ضربه می زنند.

اما در بخشنامه مانندی از قرآن، که گویا قانون و فرمانی را ابلاغ می کند، تکلیف مسلمانان را در مواردی که مقدساتشان مورد اهانت و استهزاء قرار می گیرد روشن شده است؛ شگفت این که برخلاف جدی بودن جهاد در برابر تجاوز و تهاجمات عملی و نظامی دشمنان، این کتاب در برابر تهاجمات فکری و فرهنگی و زخم زبان های آنها آسانگیرو اهل مداراست و این تسامح و تساهل ناشی از نگاهی است که به کرامت انسان و اصل اختیار و آزادی انتخاب دارد.

با چنین نگاهی، مومن و کافر در ابتلای زندگی به مصداق : “فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر”(هرکس خواست ایمان بیاورد و هرکس خواست کافر شود) میدان عمل گسترده و آزادی دارند، پس اگر کافران در انجمنی آیات خدا را هم به انکار و استهزاء گرفتند، مومنین وظیفه ای درتوهین به مخالفین، به هم زدن جلسه، ضرب و شتم حرمت شکنان و ترور تمسخرکننده را ندارند، تنها وظیفه آنها ( در واکنشی دفاعی یا اعتراضی مودبانه) ترک موقت جلسه تا تغییر بحث است، یعنی حتی قهر کردن و ترک دائمی هم به آنان توصیه نشده است!! این فرمان دوبار در قرآن تکرار شده است؛ یکبار خطاب به مومنین ، یکبارهم خطاب به پیامبر. نگاه کنید به هر دو آیه:
نساء ۱۴۰– در کتاب(خدا) بر شما (این حکم) نازل شده است که اگر(درمجلسی) شنیدید آیات خدا مورد انکار و استهزاء (گروهی) قرار می گیرد، با آنها منشینید تا به سخنی دیگر بپردازند و گرنه شما نیز(باحضورتان) مثل آنان تلقی خواهید شد، محققا خدا دورویان و منکران را در دوزخ گرد آورد(۱).
انعام۶۸و۶۹- (ای پیامبر) هرگاه دیدی کسانی (با طعن و تمسخر) در آیات ما فرورفته اند، از آنها روی بگردان تا به سخنی دیگربپردازند، و اگرشیطان به فراموشی ات انداخت، پس از متوجه شدن، با چنین ستمگرانی منشین. (البته) پرهیزکاران مسئول (سخنان) آنان نیستند، اما (این ترک محترمانه جلسه) تذکری است چه بسا دست بردارند(۲).

برخی چنین می پندارند که گویا آیات آزادمنشانه قرآن متعلق به دوران ۱۳ ساله اقامت پیامبر و مسلمانان در مکه است، که در موضع ضعف قرار داشتند، اما دردوران ۱۰ ساله مدینه که به قدرت رسیدند، به گونه خشنی با مخالفین برخورد کردند، اما هر دو آیه فوق در سوره های مدنی نساء و انعام در سال ششم هجرت ، یعنی دردوران اقتدارمسلمانان نازل شده است. درست است که برخوردهای جهادی با قبائل بت پرست و هم پیمانان یهودی آنان در دفاع از حق آزادی مذهب و موجودیت موحدین در دوران مدینه فراوان رخ داده است، اما این نبردهای دفاعی تماما با متجاوزان و نقض کنندگان پیمانهای همزیستی مسالمت آمیزبوده و آزادی عقیده مخالفین و منافقین تحت هرشرایطی محترم شمرده شده است.

دشنام دادن به مقدسات

حکم فقهی ترور”رافق تقی” مبتنی بر “ارتداد” و “سب النبی”(دشنام به پیامبر) بود، اما دشنام دادن به خدا و رسول و امامان، هرچند گناهی عظیم است، آیا کیفری دنیائی هم دارد و حکمی در کتاب خدا برای آن آمده است؟ جادارد نگاهی هم به موازین قرآنی دراین مورد بکنیم؛ نگاه قرآن به دشنام دادن و دشنام شنیدن متفاوت است؛ از اولی به شدت نهی شده و در برابر دومی به شدت به صبر و خویشتنداری توصیه گشته است! مسلمانان حق ندارند حتی به مشرکین(بت پرستان) هم دشنام گویند و دربرابر زخم زبان ها و طعنه های دینی دشمنان عکس العملی نشان دهند. با توجه به واکنش های احساسی خشنی که در گوشه کنار دنیا هرازچندی نشان داده می شود، چنین امری به نظرباور کردنی نمی آید، اما صراحت آیات زیرقابل انکار نیست:

الف- دشنام دادن به دگراندیشان

انعام ۱۰۷و۱۰۸- اگر خدا می خواست شرک نمی ورزیدند ( ولی نظام خلقت آدمی براساس اختیار قرار داده شده است) و تو را هم نه محافظ (دین و ایمان) آنان قرار داده ایم ونه وکیل آنان هستی (کارشان را به تو نسپرده ایم). مبادا به معبودانی که به جای خدا( به نیایش) می خوانند دشنام دهید تا واکنش دشمنانه آنان را از سرجهالت در دشنام دادن به خدا برانگیزید، ما این چنین کردار هر مردمی را در نظرشان آراسته ایم (عقاید آنها به نظر خودشان نیکوست و با دشنام شما تغییر نمی کند)، سرانجام بازگشتشان هم به پیشگاه پروردگارشان است و همو آنها را به آنچه می کردند آگاه خواهد کرد( شما لازم نیست دخالت کنید)(۳). 

ب- دشنام شنیدن

آل عمران۱۸۶- بی تردید شما در اموال و جانهایتان آزموده خواهید شد و بی تردید از کسانی که قبل از شما اهل کتاب بودند(یهودیان) و از شرک ورزان آزار(زخم زبانی) فراوانی خواهید شنید، ولی اگر شکیبائی و خویشتنداری کنید، این نشان قدرت اراده(شما)ست(۴).
در حکومت حضرت علی(ع) نیز در عمل به هر دو مورد فوق، تجربه ای حاصل گردیده که می تواند برای شیعیان ملاک عمل باشد؛ در نخستین مورد، وقتی امام علی(ع) شنید که سپاهیانش در برابر سپاهیان معاویه به تبادل دشنام پرداخته اند چنین هشدارشان داد:
خطبه۲۰۶ – من برای شما زشت می دانم که دشنام دهنده باشید. ولی اگر به توصیف عملکرد و بیان حالشان بپردازید، سخنتان به هدف نزدیکرو در عذر رساتر است. به جای آنکه دشنامشان دهید، دعاکنید: “بارخدایا، خونهای ما و آنها را از ریختن حفظ کن و میان ما و ایشان آشتی ده و از این گمراهی هدایتشان کن تا هرکه حق را نمی شناسد، بشناسد و هرکه دنبال گمراهی و تجاوز است از آن بازایستد(۵).

و اما در مورد تحمل دشنام شنیدن، آمده است که در ایام خلافت امام علی(ع)، دشمنی از خوارج او را نا سزا داد و گفت خدابکشدش عجب داناست! مردم متعصب ریختند تا دشنام دهنده را بکشند که فرمود: ” دست نگه دارید، دشنامی داده که پاسخش(حداکثر) دشنام است، یا درگذشتن و ندیده گرفتن گناه. ( رویدا، انماهوسب بسب او عفو عن ذنب)حکمت۴۲۰ نهج البلاغه.

منافع ملی دراحترام به میثاق های بین المللی

بدتر از تعصب ورزی و ترورهای داخلی، زیرپاگذاشتن قوانین بین المللی با ترورهای سازمان یافته برون مرزی ِهموطنان و اتباع خارجی است که با زیر پا گذاشتن امنیت و آسایش شهروندان ونقض مقررات سایر کشورها انجام می شود، همچنین تجاوز به حریم سفارتخانه ها، تخریب لوازمات و گروگانگیری اعضای آن که با هیچیک از اصول پذیرفته شده بین المللی قابل توجیه نیست. خسارت های همه جانبه ای که از این رهگذر دامنگیر کشورما می شود، قابل محاسبه نیست، اما متاسفانه غلبه غیرت ورزی های جاهلانه بر جریانات خودسر و ضعف مدیریت های کلان بر کشورموجب تکراراین حوادث می گردد. هرچند مناسبات جوامع قبیله ای ۱۴ قرن پیش با امروز مطلقا قابل مقایسه نیست، با اینحال در سه آیه زیراحترام به میثاق های بین المللی را برپیگیری منافع محدود و کوتاه مدت ملی اولویت بخشیده است:

الف– ممنوعیت تعقیب منافقین مسلح، اگر به قومی(کشوری) پناهنده شده باشند که با آنها میثاقی(سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و…) بسته شده است.

مسئله قصاص قاتل فراری و یا انتقام از گروه های مسلحی که با پناه بردن به همسایگان به تجهیز و تقویت خود می پردازند، توجیه ظاهرپسندی برای تعقیب آنان در سرزمین های بیگانه است، اما برحسب دستور قرآن احترام به پیمان میان دو قوم (یا کشور) اهمیت بالاتری از قصاص و انتقام از دشمنان داخلی دارد. 
نساء۹۰ – به استثای کسانی که به قومی بپیوندند(پناهنده شوند) که میان شما و آنها پیمانی برقرار است و یا موضع برکناری از جنگ با شما یا با قوم خودشان اتخاذ کنند. واگر خدا می خواست،آنان را بر شما مسلط می کرد تا با شما بجنگند؛ پس اگر از جنگ با شما کناره گرفتند و ابراز مسالمت کردند، خدا هیچ گونه راه تعرضی برای شما علیه آنان قرار نداده است(۶).

ب- پرداخت دیه مقتول به قومی که با آن پیمانی بسته شده

وقتی هیچ مسلمانی حق ندارد مسلمان متجاوز و مسلح دیگری را که به قومی(کشوری) دیگر پناهنده شده، به قتل برساند، مسلما حق ندارد شهروند مسلمان یا غیر مسلمانی از آن قوم را بکشد. دراینصورت باید هم خونبهائی به خانواده مقتول بپردازد، هم در برابر جانی که نابود کرده جانی دیگر را احیاء کند ( اسیری را آزاد کند)، واگر نتوانست و اسیری نیافت، به قصد توبه، دوماه پیاپی به کیفر جنایتی که انجام داده روزه بگیرد. آیا مراجعی که سرخود فتوای قتل شهروندان کشورهای دیگر را به جرم ارتداد صادر می کنند، هرگز چنین هشداری را خوانده اند و می دانند با فتاوی من درآوردیشان، مرتکب قتلی با پیامدهای سنگین خونبها، آزادی اسیر و دوماه روزه پیاپی می شوند؟

نساء ۹۲- اگر (مقتول) از قومی باشد که بین شما و ایشان پیمانی ( در همزیستی مسالمت آمیز) موجود باشد باید به خانواده او خونبها پرداخت گردد و اسیر با ایمانی نیز آزاد گردد و هر توان آنرا در خود نیافت باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد تا توبه اش پذیرفته شودو خدا دانائی فرزانه است(۷).

ج- احترام به میثاق های بین المللی مهمتر از یاری کردن به مسلمانان دربند دشمنان است

این توصیه نیز بسیار عجیب است! و با عواطف انسانی و انس و الفتی که میان مومنین برقرار است و احساس وظیفه ای که در نجات همفکران احساس می کنند، در ظاهر مغایرت دارد، اما در نگاهی کلان و بلند مدت و در مقیاسی وسیع تر، منافعی که یک جامعه از حسن روابط با همسایگان می برد، به مراتب بیش ازمنافعی است که درنجات جمع قلیلی ازخودی ها به دست می آورد. مسلمانانی که از ترس جانشان به مدینه مهاجرت کرده بودند، وظیفه داشتند به یاری خویشاوندانشان که همچنان در مکه یا قبائل دیگر تحت فشارهای مشرکین گرفتاربودند، بشتابند، اما این وظیفه در صورتی که با قوم مذکورپیمانی وجود داشت، از دوش مسلمانان برداشته می شد.
انفال۷۲- …. واگر (مسلمانان دربند) از شما یاری خواستند، وظیفه شما یاری رسانی است. مگرآنکه (این اقدام)علیه قومی باشد که میان شما و آنها پیمان ( ترک مخاصمه) است و خدا به آنچه می کنید بیناست(۸).

ارتداد و آزادی

صرفنظر از آیاتی همچون : “لااکراه فی الدین”(هیچ اکراه و اجباری در دین وجود ندارد) که به صراحت آزادی دین و مذهب را اعلام می دارد و اعلام “لکم دینکم و لی دین”( دین شما برای خودتان و دین من برای خودم است) خطاب به دگراندیشان و دهها آیه مشابه، نکته ای که همواره از آن غفلت شده، تفاوت معنا و مفهوم ارتداد درگذشته و حال، یعنی در قرآن و سنت ، با معنائی است که در قرون بعدی و امروز در حوزه های علمیه میان فقیهان رایج بوده وهست. در صدر اسلام به کسی مرتد گفته می شد که “عملا”با پشت کردن به همدینان مسلمان به دشمن پناهنده می شد، اما امروز این “عمل” تبدیل به “نظر” و عقیده شده و فقیهانی با نقض اصل قرآنی آزادی در دین، به عرصه ایمان و اندیشه دگراندیشان تجاوز می کنند!

با نگاهی به چند آیه قرآن که سخن از “ارتداد” و “الحاد” در آنها رفته است، به خوبی می فهمیم که مطلقا کیفری دنیائی برای ارتداد تعیین نشده و به عواقب اخروی عذاب آور آن و محرومیت از مغفرت الهی (در جهان بینی دینی) اکتفا گردیده است. نقل این آیات برای اشراف به کل آیات مرتبط با موضوع و آگاهی یافتن از فقدان کیفر دنیائی برای ارتداد و الحاد است:

بقره۲۱۷- … کسانی از شما که از دین خود برمی گردند (به دشمن می پیوندند) و در حالت انکار(حق) از دنیا می روند، تلاششان در دنیا و آخرت برباد خواهد رفت و جاودانه دوزخی خواهند شد(۹).
مائده ۵۴- ای مومنان، هرکه از شما از دین خود برگردد (چه باک) خدا بزودی گروهی را(پدید) آورد که دوستشان دارد و دوستش دارند….(۱۰)
محمد۲۵- آنهائی که پس از روشن شدن راه هدایت، به پشت سرخویش برگشتند( به روزگار جاهلیت ارتداد کردند)، شیطان این کار را در نظرشان آراست و آنان را گرفتار(آرزوهای خام) کرد(۱۱).
نساء۱۳۷- آنان که ایمان آوردندو سپس انکار کردند و باردیگر ایمان آوردند و باز انکار کردند(چند بار ارتداد) و بر انکارخویش افزودند، دیگر خدا در مقام بخشش آنها و رهبری شان به راه(سعادت) نخواهد بود(۱۲).
اعراف ۱۸۰- برای خدا صفات نیکوئی است، خدا را با آن نام ها بخوانید و کسانی را که در آیاتش کج اندیشی (الحاد) می کنند به حال خود(آزاد) بگذارید، آنها به زودی جزای عمل خود را می گیرند(۱۳).
فصلت۴۰- کسانی که در آیات ما الحاد ( کج اندیشی) می کنند،بر ما پوشیده نخواهد بود، آیا آنکس که در آتش دوزخ انداخته می شود بهتر است یا کسی که در روز رستاخیز ایمن خواهد بود ( در هرحال) هرطور می خواهید عمل کنید که خدا به آنچه می کنید آگاه است(۱۴)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـوَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا.
۲-وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 
۳- وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَٰكِنْ ذِكْرَىٰ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ .َلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ 
۴- لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور
۵-إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي اَلْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي اَلْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اَللَّهُمَّ اِحْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اِهْدِهِمْ مِنْ ضَلاَلَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ اَلْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ اَلْغَيِّ وَ اَلْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ 
۶- ِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ.
۷- وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ۖ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
۸- ….وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
۹- …. وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
۱۰- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ….
۱۱- إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ
۱۲- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا
۱۳- وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُون
۱۴- اِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا ۗ أَفَمَنْ يُلْقَىٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ ۖ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ َ