Search
Close this search box.

همسر ژیلا مهدویان: دست وکلا برای دفاع بسته است

همسر ژیلا مهدویان: دست وکلا برای دفاع بسته است جرس: در حالیکه طی هفته های گذشته فشار و تهدیدها بر روی اعضای مادران عزادر افزایش یافته است اوایل دی ماه ژیلا مهدویان عضو این تشکل مدنی به پنج سال زندان، سه سال تعزیزی و دو سال تعلیقی محکوم شده است و دخترش مریم نجفی نیز به دو سال حبس، یک سال و نیم تعلیقی و شش ماه تعزیری محکوم شده است.

 

حمید ترمسی در خصوص حکم صادره برای همسر و دخترش به “جرس” می گوید: “در دادگاه بدوی برای همسرم پنج سال و برای مریم دو سال حکم صادر کرده اند. اتهامشان هم اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با سازمان مجاهدین و ارتباط با مادران عزادار است. زمانی که همسرم و دخترم را می خواستند بازداشت کنند و ماموری به من حکم جلب نشان داد خنده ام گرفت و همان زمان هم گفتم شما به ما انگ ارتباط با سازمان مجاهدین می زنید آخر کدام آدم عاقلی خودش را به سازمان مجاهدین وصل می کند؟! حرفشان هم این است که آقای نقاش کار به منزل ما تلفن زده است من هم در همانجا گفتم که ما با ایشان تماس نداشتیم و بعد از آن بلاهایی که در زندان به سر حسام آوردید و خبرش در رسانه ها پیچید ایشان با ما تماس گرفتند و خودشان را عضو حقوق بشر معرفی کردند و فقط حال حسام را می پرسیدند. حالا سوال من این است آیا این کجا ارتباط با سازمان مجاهدین است؟ اگر می گفتند جنبش سبز باز یک حرفی . اتهام دیگری که خیلی تعجب آور است این است که همسرم را متهم کرده اند که عضو مادران عزادار است و اقدام علیه امنیت ملی کرده، خب حتما این برای اینها جرم است حتی از نظر آقایان کسی حق ندارد بگوید ماست سفید است…”

 

 

وی با اشاره بر اینکه وکلا دستشان بسته است ادامه می دهد: “وکلا جرات ندارند با این اوضاع کاری کنند، وگرنه خودشان محکوم می شوند. حتی زمانیکه که می خواستیم به این حکم اعتراض کنیم وکیل اعتراض را نوشت اما گفت خودتان آن را به دادگاه ببرید من دادگاه نمی آیم و اسمی از وکیل نبرید.”

 

 

ترمسی می افزاید: “خوب حق دارد، حتی همسرم که رفته بود اعتراض خود را به دادگاه تحویل دهد یک وکیلی را از زندان آورده بودند تا محاکمه کنند. یا همین خانم ستوده که وکیل پسرم حسام بود الان در کجاست؟ در زندان! بعد از خانم ستوده وکیل دیگری گرفتیم، او را هم بازداشت کردند و الان هم همان وکیل سوم که خوشبختانه آزاد است اما دست به عصا راه می رود. اینها می گویند وکیل بگیرید اما اگر وکیل کارها را بخواهند از راه قانونی پیش ببرند او را هم بازداشت می کنند…”

 

 

همسر ژیلا مهدویان با ابراز ناراحتی از روند رسیدگی به اعتراض خود بیان می کند: “حالا باید منتظر بمانیم تا نتیجه ی دادگاه تجدید نظر بیاید. البته دادگاه اینها که دادگاه نیست، یکدفعه می بینید حکمی که پنج سال بوده را بیشتر می کنند. معلوم نیست در کشور چه خبر است؟!”

 

 

طی روزهای گذشته تشکل مدنی «مادران پارک لاله و حامیان» آنها، با صدور بیانیه ای پیرامون ادامه بازداشت ها و تشدید فشارها بر فعالان سیاسی- مدنی و مادران عزادار، خواستار “آزادی تمامی زندانیان سیاسی – عقیدتی”، “لغو مجازات اعدام” و “محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان کشتارهای سی و سه سال گذشته” شدند.

 

 

در بخشی از این بیانیه آمده است: ” در حالی که مردم حق نفس کشیدن ندارند و بسیاری از آزادی خواهان تنها به جرم حق طلبی؛ زندانی، مفقود، مجروح و کشته می شوند و خانواده هایشان حق هیچ گونه شکایت و پیگیری واقعی را ندارند. می پرسیم : کدامیک ازخواسته ها و حرکت های مادران و حامیان، غیرقانونی بوده که امنیت ملی کشور به خطر افتاده است؟ جز اینکه پیگیری وضعیت فرزند در هر دین و آیین و قانونی، حق هر مادری و همراهی و حمایت از مادران، وظیفه تک تک فرزندان جامعه جهانی است. حاکمان، امنیت ملی را امنیت اوباش، قاتلان و شکنجه گران می دانند و به همین دلیل این چنین از حرکت مادران به وحشت افتاده اند و به اشکال مختلف آنها را مورد اذیت و آزار قرار می دهند.”

 

 

همسر این عضو مادران عزادر با واهی خواندن اتهام همسرش می گوید: “همسرم دو ماه و دخترش ده روز در زندان بودند که خانم مهدوی یکی از آن دو ماه را در انفرادی و تحت بازجویی بود و بعد با قرار وثیقه آنها را آزاد کردند.( بیست میلیون سند ملکی برای همسرم فیش حقوقی برای دخترش). وقتی تا این حد اتهامات بی اساس است، دیگر چه بگویم! به چه کسی بگویم؟ کسی حرف ما را گوش نمی دهد.”

 

 

لازم به یادآوری است که تجمع و تشکل موسوم به “مادران عزادار” و حامیان آنها، از آخرین شنبه خرداد ماه پس از جانباختن تعدادی از جوانان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 شکل گرفت. در جریان این تجمعات که شنبه ها عصر مقابل میدان مرکزی پارک لاله تهران برگزار می شد، مادرانی که فرزندان خود را از دست داده یا ناپدید شده و همچنین گروهی از فعالان مدنی و حقوق زنان – به خصوص مادرانی که در سال های پیشتر فرزندانشان اعدام یا ناپدید شده اند- نیز شرکت داشتند. بعدتر نیز، مادرانی که فرزندانشان در بازداشت قرار گرفتند، به این جمع مادران پیوسته بودند. آنها خواستار حقیقت یابی در مورد کشته، ناپدید و بازداشت شدن فرزندان خود و پاسخگویی مقامات در برابر این موارد بودند. اما حاکمان کنونی به جای پاسخگویی به خواسته های بر حق این مادران اسیب دیده فشارها و تهدیدها را بر آنها افزایش دادند و برای برخی از اعضای آن حکم زندان صادر نمودند.

 

 

گفتنی است، ژیلا کرم زاده مکوندی ، شاعر و از حامیان مادران عزادار، به چهار سال حبس، دو سال تعزیزی و دو سال تعلیقی محکوم و در زندان بسر می برد. لیلا سیف اللهی، پزشک و از حامیان مادران عزادار، نیز به چهار سال حبس، دو سال تعزیزی و دو سال تعلیقی محکوم شده است. نادر احسنی، یکی دیگر از حامیان مادران پارک لاله، پس از تحمل یک سال زندان و پس از آزادی، دوباره به دادگاه احضار و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است. منصوره بهکیش نیز به جرم دادخواهی و همدردی با مادران عزادار و حضور در خاوران و بهشت زهرا، بارها احضار و در آخرین بازداشت یک ماه را در حبس گذراند و در چهار دی ماه محاکمه و در انتظار حکم نهائی است.

 

 

همچنین اکرم نقابی، مادر سعید زینالی به جرم پیگیری وضعیت فرزندش به مدت دو ماه زندانی شده و محاکمه شده است و پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی به جرم پیگیری وضعیت فرزندش به 23 ماه حبس تعزیری محکوم و زندانی شده است.

 

 

ژیلا مهدویان یکی از این مادران رنج کشیده است که حسام ترمسی از جمله بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات فرزند اوست که در تیرماه سال 88 بازداشت و به اتهام شرکت در اعتراض‌های بعد از انتخابات به یک سال زندان محکوم شد و بعد از گذراندن یازده ماه اردیبهشت ماه از زندان آزاد شد. اما به فاصله کوتاهی بعد از آزادی از ناراحتی های شدید جسمی و عصبی در رنج بود ودکتر معالج حسام گفته بود که مشکل وی از دوره زندانش می باشد.

 

 

حمید ترمسی پیش از این در خصوص وضعیت اسف بار پسرش و نگرانی مادرش به جرس گفته بود: “در چهل و شش روز اول دستگیری پسرم را بشدت شکنجه کردند و هر روز مورد ضرب و شتم قرارش می دادند. این ضرب و شتم در حالی صورت می گرفت که او در زندان نبود و در یکی از باغها نگهداری می شد و شکنجه جسمی و روحی می شد. فحش های ناموسی و تحقیرآمیز به یک جوان بیست ساله می دادند. بعد از این چهل و شش روز شکنجه زمانیکه پسرم را به زندان اوین بردند مسئولین اوین ایشان را تحویل نمی گرفت و می گفتند این در حال مردن است و دکترای زندان اوین گفتند از این آقایانی که ایشان را آورده اند تعهد بگیرید که اگر اتفاقی برای ایشان افتاد بعهده خودشان است. بعد از آن هم در زندان هر مشکل و ناراحتی که پیدا می کرد ایشان را پیش دکتر نمی بردند تمام این فشارها باعث شد که پسرم اعصابش ناراحت شود و مجبور به استفاده از قرص های اعصاب شود. چند مدت پیش هم که چند نفر از زندانیان کرد را اعدام کردند چنان در روحیه پسرم تاثیر گذاشت که گریه می کرد و می گفت من با اینها هم زندانی بودم به چه گناهی اعدام شدند؟ و مدام می گفت این بچه ها اینقدر پاک و معصوم بودند که نمی فهمم به چه جرمی اعدام شده اند؟ و تمام این مسائل روی روحیه اش اثر گذاشت حتی ما که عمری گذرانده ایم وقتی این اخبار را می شنویم حالمان بد می شود که فرزندان نجیب و بی گناه را فقط به جرم حرف زدن اعدام می کنند. اما هیچ مرجعی مسئولیت این اتفاقات را بعهده نمی گیرد و پاسخی نمی دهند و مدام به مردم دروغ می گویند. “