بسم الله الرحمن الرحیم
من توصیه کردم که قرآن را با معنی بخوانید، حالا سوالی کردند که چه قرآنی با معنی و ترجمهاش مطمئن هست که بخوانم؟ حالا جواب این را بعداً میدهم، اول این را بگویم که آنهایی که به من تبریک گفتهاند، من هم به آنها تبریک میگویم. گو اینکه این خبری که روایت شده است من چندان قبول ندارم، ایراد زیادی هم بر آن هست. اینکه از قول پیغمبر (ص) گفتهاند هر کس به من مژده دهد که ماه صفر رفت و ماه ربیع الاول آمد من به او بهشت، مژده میدهم. البته امثال این خبر از یک نظر صحیح هست، درست هم هست، به این معنی که کسی که تمام سال را در انتظار باشد، بعد هم در آخر ماه صفر به بیابان برود، به پشت بام خودش برود و استهلال کند، که ماه را ببیند بعد بیاید به رسول الله خبر بدهد خوب این زحمتی کشیده و مسلماً یک علاقه و ارادت خاصی به رسول الله دارد، که به هیچ موجود دیگری ندارد. بنابراین این ارادتش قابل بهشت هست ولی اینکه همچین حرفی پیغمبر گفته باشند معلوم نیست! به خصوص با تفسیرهایی که میکنند، مثلاً چندین تفسیر که آیا پیغمبر از مرگ خود هراس داشت که نه اینجور نیست، آیا پیغمبر خودش در چه ماهی رحلت کردند؟ ما میگوییم که ماه صفر، خیلی از مورخها میگویند ماه ربیع الاول و خیلی از این جهات هست ولی به هرجهت از اینکه پیغمبر خواستهاند به بهانه نام خودشان به مسلمین، یعنی دوست دارانشان، ارادتمندانشان یک شادی بدهند این خیلی خوب است، کما اینکه در اخبار هم هست که کسی که در دل مردم سُرور ایجاد کند خداوند به او پاداش میدهد. و اما مسئله بعدی، مسئله قرآن است. در اصل هیچ زبانی را به زبان دیگر نمیتوان ترجمه کرد، فهمیده نمیشود. بعد خط هست، خط خُب بنویسید. خُب حافظه اینجوری هست فرض کنید که ۵۰۰ تا مثال در خاطرم هست، هیچ کدامشان یادم نیست ولی وقتی که به این گفتار نیاز نداریم خودش به خاطر میآید، برای اینکه مثلا یک لغاتی هست که شصت هفتاد معنی دارد، غیر از معنای مخالفش که مسلم منظوری نیست ولی معنایی شبیه به هم یکی مثلا معنای انس است، یکی دوستی یکی محبت یکی عشق یکی فداکاری، خُب کدام یکی از اینها هست؟ ترجمه کنند این خیلی مشکل هست. ولی به هر جهت یک ایدهای از آن انسان به دستش میآید، بنابراین اگر این ترجمههایی از قرآن را که هست به صرفِ ترجمه قرآن اکتفا نکنید که قاری بگوید آیه قرآن خواندن ندارد همان ترجمه را میخوانیم. نه! آیه قران را باید بخوانید اگر با علاقه بخوانید تدریجاً خودِ معنایش به شما الهام میشود، البته خیلی کم ولی اگر امتحان کنید بد نیست. مسلماً اگر با علاقهمندی فراوانی آیه قران را بخوانید بله. یک کسی در قوچان بود، یک سفر که نمیدانم پنجاه سال شصت سال پیش که آنجا رفتم، گفتند که این شخص بیسواد است، اوستای عمله بناست و فلان و اینها، یک مرتبه شب خواب دیده بود، صبح که بیدار شد قرآن را حفظ داشت. چون این حرف خیلی شایع شده بود یکی از آقایون علما خواسته بود او را امتحان کند. تقریبا یک جور سوال میکردند و یک جور هم جواب میداده که معلوم میشد معنایش هم تا یک حدی میفهمد. خُب آیات قرآن هست فرض کنید در اول آن نوشته هیهات، هیهات که میدانید یعنی چه! تمام این آیه بر حسب این تفسیر میشود یا یک آیهای یک سورهای مثلا میگوید أَعُوذُ، أَعُوذ یعنی پناه میبرم این معلوم هست که از چه چیز پناه میبرم، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (سوره الفلق- آیه ۱)، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (سوره الناس- آیه) به علاوه لازم نیست همه قرآن را بدانید، یکی دو آیه اولیه را انتخاب کنید معنای آن را خوب متوجه شوید بعد یک چیز دیگر. اولش این حمد و سوره هست که این را در نماز هم میخوانید باید معنایش را بپرسید، انواع مختلف معنایش نگاه کنید، بعد آقایانی که عربی میدانند، نه آقایان اهل علم چون اهل علم تا همین اواخر معمول بود اصلا قرآن درس نمیدانند. در کتب فقهی قدیم که الان من نگاه میکنم کتابهای استدلالی حتی، یک جا استنادِ به قرآن ندارد، همه جا میگویند امام فرمود امام فرمود، خُب آخر امام اصل آیه را خواندند و فرمودند، چرا آن اصل آیه را نمیگویند؟! اگر کسی قران تدریس میکرد شأنش کم میشد میگفتند این زیاد اهل علم نیست، آیت الله نیست، ولی اخیرا نه! الحمد الله درست جبران شده است، حضرت صالحعلیشاه بخصوص خیلی در این قضیه تأکید داشتند در سفرهایی هم که رفتند و با آقایان علما ملاقات داشتند همه راجع به همین موضوع صحبت میکردند. فرض کنید آیاتی هست که اگر معنای آن را خوب بدانید اصلاً شاید زندگیتان عوض بشود و زندگیتان عوض میشود به خصوص این آیات آخر سوره حجرات «… وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ…» (سوره الحجرات- آیه ۱۲)، غیبت نکنید، بعد مثالی میزند میگوید آیا دوست دارید که یکی از مسلمان برادرش مرده است بعد گوشت برادر مردهاش را با کراحت دارد میخورد. این از گفتنش آدم چِندشش میشود ولی یک مثال است، بعد یک جای دیگر میگوید «وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئًا…» (سوره النساء- آیه ۱۱۲) کسی که خودش خطایی، گناهی انجام دهد بعد آن را به شخص دیگری نسبت بدهد، این چقدر گناه دارد. فرافکنی میگویند حالا که دیگر خیلی فراوان است. مَثلی هست میگویند حالا به هر جهت و امثال اینها. تمام خصوصیتهای زندگی هست همین پند صالح که نوشتهاند و ما دو دوره شرح دادهایم، این همین آیات قرآن است با شرح و تفصیلی که به قولی شیر فهم بشویم بفهمیم، همین را فرمودند. اگر این را مثلا دقیقاً خواندید به معنای آن توجه کردید بعد ترجمه آیات قرآن را هم بهتر میتوانید خودتان بفهمید. اما در کل بهترین ترجمه آنچه مشهور هم هست از مرحوم الهی قمشهای هست، پدر این الهی قمشهای که الان در تلویزیون صحبت میکند نمیدانم حالا حرفش خوب است یا بد نمیدانم، گوش ندادهام یعنی گوش ندارم که گوش بدهم. ولی از همین قرآن همین ترجمه من یک وقتی که بیکار بودم حدود شش ماهی بود [۱]، در آن شش ماه دقت کردم خوندم در همین ترجمه، دو تا اشتباه پیدا کردم البته مهم نبود و باز هم میشود گفت همین قرآن الهی قمشهای بهتر از آنهای دیگر هست. اینکه خیلی از مصلحین جامعهها، جامعههای ما به قرآن دعوت کردهاند، چه آنهایی که سیاسی هستند از قبیل همین مهندس بازرگان و دکتر سحابی چه آنهایِ علمی، مثلاً دکتر شریعتی و امثال اینها. تمام خصوصیات زندگی انسانی و شرافتمند حتی جزئیات آن را ذکر کرده است، فرض کنید همین یک چیز که حتی گاهی من فکر میکردم که قرآن نباید به این چیزهای جزئی توجه کند. آیهای هست که وقتی در مجلس در حضور پیغمبر خدا نشستهاید برای هر کس که میآید راه را باز کنید وقتی اشاره کردند جا باز کنید که بنشیند، وقتی مرخص کردند بلند شوید بروید دیگر، این جور چیزها را خُب ما میگوییم که قرآن چرا توجه کرده است؟ نه!، قران به همینها توجه میکند نه به اینکه بلند شدن از مجلس یا جا دادن مهم است، نه! اطاعت امر رسول الله مهم است، ترجمهها و مفسرین به این نکته توجه نکردند ما اهل طریقت که توجه میکنیم، میگویند شما بدعت میکنید. میفرماید که جا باز کنید گشایش بدهید خداوند در آن دنیا از آن زندگی به شما گشایش بدهد، حالا ما گوش میکنیم و گشایش صوری و معنوی فقرای شاه نعمت اللهی، این یک راه است، راه همه چیزها را خداوند آفریده ما هم این افتخار را داریم که یک کلمهای از فرمایشات رسول الله و اقوالش بیجهت رد نمیکنیم بعد برای اینکه این ایراد را نگیریم، که آقا چرا به این مسائل توجه نمیکنید؟ به یک مسائل خیلی جزئیتر توجه میکند، مثلا یک خبری هست که یکی از ائمه (ع)، فرقی نمیکند کدام یک از آنها، سر سفره صبحانه بودند، صحبت پنیر شد میخوردند، فرمودند من پنیر دوست دارم که با مغز گردو بخورم این را برای اینکه بگویند ما به همه فرمایشات امام (ع) توجه میکنیم میگویند مستحب است که پنیر را با مغز گردو بخوریم بله البته خیلی خوب است اگر کسی که تیمناً چون امام اینجور فرموده به همین صورت رفتار کند خیلی خوب است، نه از لحاظی که پنیر به او فایده میرساند، نیت مهم است اینکه مولوی میگوید:
دوش چه خوردهای بگو،ای بت همچو شکرم
تا همه عمر بعد از این، روز و شبان از آن خورم
اینکه معلوم است که نمیشود همه روز و شبها یک غذا خورد، یه چیزی خورد که میگوید روز و شبان از آن خورم. این برای نشان دادن شدت ارادت است که میگوید حتی در شکم، حتی در میل به اشتها هم اطاعت تو را میکنم. بله! این بسیار خوب است این ارزش دارد نه اینکه پنیر خوردن با مغز گردو ثواب دارد، نه! البته خوب است نه اینکه کار بدی است، بسیار خوب است که آدم همه چیزها را اجرا کند ولی اهمیت ندهد، هر چیزی را سر جای خودش بگذارد. به هر جهت یک مقداری از در و دیوار و صحرا و جنگل گفتیم ولی همه اینها البته از قرآن بود و به همین واسطه انشاالله خدا میبخشد، شماها هم حتما میبخشید.
: [۱] یکی از حوادث مهم زندگی ایشان که منجر به وقوع ناملایماتی شد، مربوط به ایام حبس در زندان است، در سه شنبه شب بیست و دوم خردادماه ۱۳۶۹ شمسی، مقامات امنیتی، عدهای از رجال سیاسی کشور را به جرم امضای نامهای که توسط «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملّی ایران» در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ شمسی راجع به حمایت از حقوق بشر در ایران تنظیم شده بود و به امضای نود نفر از آزادیخواهان و شخصیتهای ملّی و مذهبی رسیده بود – که بعدها به نامه «نود امضایی» شهرت یافت – تحت بازجویی قرار داده و جمعی را روانه زندان نمودند؛ لذا ابتدا ایشان و عدهای دیگر را به کمیته مشترک سابق شهربانی تهران و سپس از آنجا به زندان اوین منتقل ساختند. آنها ابتدا به صورت انفرادی زندانی بوده و پس از مدتی، حبسهای انفرادیشان به حبسهای دسته جمعی مبدل گشت. از این جمع تعداد هفت نفر که به اتفاق حضرت آقای دکتر تابنده در یک سلول جمع بودند، عبارتند از: آقایان مرحوم علی اردلان، مهندس نظام الدین موحد، مرحوم اکبر زرینه باف، ابوالفضل میر شمس شهشهانی، مرحوم امیر توکل امیر ابراهیمی و هرمز ممیّزی. آقای دکتر حاج نور علی تابنده پس از چند ماه در بند بودن، در هشتم آذر ماه همان سال آزاد شدند.
منبع: به اختصار از رساله نور در ترجمان مجذوب