رویه خناسان این است که هر روز وسواسی پیشه میکنند؛ و چون حنای آن رنگ باخت، فردا را در جستجوی وسواس دیگری اندیشه میکنند. یک روز عرفان بد میشود، روز دیگر که گوشی را بدهکار ندیدند، عرفان خوب و صوفی مرتد میشود! روزی با اشعار مولانا درس دین میخوانند، و روزی مولوی را دشمن اهل بیت و معصومین میدانند! روزی ارادت یک درویش را به مرادش، مرید بازی میگویند، و روز دیگر قداست خود را در الفاظی مثل «پیر» میجویند. روزی تبلور ارادت درویش در «حضرت آقا» را به شرک تعبیر میکنند، و روز دیگر فلان را به آقا و آقا را به حضرت آقا تغییر میدهند! روزی برای کوبیدن آنچه را که درویش «صفا» میداند، مصافحه پدر و عروس را علم میکنند و آن را دستبوسی نامحرم و موجب خشم خدا میدانند، و اینک که دستبوسی علی الظاهر به مذاقشان خوش آمده، آن را نه تملق، که «صفا» میخوانند!
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟؟؟
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز میشود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی میکنند که گویا از یاد بردهاند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره میکردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر میدانستند، اینک میستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس میشمردند، اینک حرام میدانند!
براستی که این پراکنده گوییها و این آشفته خاطریها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسهای در پیش میگیرند و چون راه بجایی نمیبرد، وسوسهای دیگر پیشه خود میسازند.
کتاب خدا اینگونه تمام میشود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟؟؟
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز میشود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی میکنند که گویا از یاد بردهاند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره میکردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر میدانستند، اینک میستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس میشمردند، اینک حرام میدانند!
براستی که این پراکنده گوییها و این آشفته خاطریها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسهای در پیش میگیرند و چون راه بجایی نمیبرد، وسوسهای دیگر پیشه خود میسازند.
کتاب خدا اینگونه تمام میشود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟؟؟
اینک که «محرمات» دیروز، «صفای» امروز میشود، خناسان آنچنان آشفته خاطرند و چنان پراکنده گویی میکنند که گویا از یاد بردهاند تا دیروز حلق خود را برای چه پاره میکردند! «دست بوسی» را که تا دیروز مایه کفر میدانستند، اینک میستایند! و پابوسی را که تا دیروز لغلغه زبانشان بود و مقدس میشمردند، اینک حرام میدانند!
براستی که این پراکنده گوییها و این آشفته خاطریها، نشانه استیصال و درماندگی وسوسه گران خناس است که هر روز وسوسهای در پیش میگیرند و چون راه بجایی نمیبرد، وسوسهای دیگر پیشه خود میسازند.
کتاب خدا اینگونه تمام میشود که: بسم الله الرحمن الرحیم. قول اعوذ برب الناس. ملک الناس. اله االناس. من شرالوسواس الخناس. الذی یوسوس فی صدورالناس. من الجنة والناس.