هو
۱۲۱
باز هم نوروز فرا رسید، نورزی که همواره پس از ایام خزان فرا خواهد رسید، در مدت این یک سال به راستی خزان های حزن آلود بسیاری کام دراویش گنابادی را تلخ گردانید و رنجی که بر برادرانشان رفت ، دلهایشان را سوزاند . جامعه ایرانی نیز سال گذشته را با نابه سامانی های شدید اقتصادی ، خفقان و عدم آزادی های اجتماعی ، بحران های سیاسی داخلی و تحریم ها و تهدید های بین المللی گذرانید و به موازات آن دراویش نیز با جریانات تلخی از احضار قطب جلیل القدر سلسله گنابادی به بهانه واهی و تهدید تخریب مزار سلطانی و حادثه تلخ حمله و هجوم بسیجیان به شهرستان کوار و تا شهادت یک درویش و دستگیری های گسترده دراویش شامل وکلا و پرسنل سایت مجذوبان رو به رو شدند و ظلمی ناروا به جامعه درویشی رفت و عجیب آن که عاملان این بی قانونی ها در جایگاه صیانت و حراست از حقوق شهروندان نشسته اند و “چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم” . رنج ظلم و تعددی حاکم بر بسیاری از اقشار جامعه ایرانی ، نه تنها دراویش را از خود مستثنی نکرد بلکه آنها را که صبورترین قشر جامعه نیز هستند به تنگ آورد.
در این میان با فرا رسیدن موسم بهار و عید باستانی حضرت زرتشت دل را خوش می داریم، چرا که با تعمق در این سنت الهی که در طبیعت به صورت بهار و زمستان جاری می شود ، در می یابیم که زمستان هر چقدر که سرد و طولانی، بهاری در پیش خواهد داشت.
ملت بزرگ ایران
عید برشما مبارک و میمون باد. پیام مجذوبان نور به شما همان پیام بهار است و پیام بهار، پیام امید. امید به روزی که در راه است، روزی که بلبلان آزاد نوای آزادی بخوانند، روزی که یخ های ترس و خفقان ذوب می شود و فریاد های فروخفته در هنجره ها شکفته می شود روزی که آفتاب حقیقت چنان می تابد که ریا و دروغ لاجرم چکه چکه آب می شود، روزی که سیاست نه به معنای حیله و فریب قدرت بلکه به معنای تدبیر خدمت است، روزی که اندیشیدن آزاد است ، روزی که دین ابزار شعبده و چشم بندی نیست و روزی که اسلام ماوای امن انسان ها برای تسلیم شدن آن هم تنها در برابر پروردگار متعال است ، آن روز به راستی عید است و نوروز.
چه جور ها کشیدند بلبلان از دی به بوی آنکه دگر نوبهار باز آید
ای سالکان و ای عاشقان مولا
به راستی ” ایام را مبارک باد ازشماست” این ایام است که به وجود شما خداجویان مبارک می شود، شمایید که با اعمال انسانی خود عید بر جای می گذارید و به زمان معنا می بخشید. پس در این راه قدومتان محکم باد و جانهایتان متحد و دلهایتان لبریز از مهر و محبت یکدیگر و دست هایتان پیوسته به دامان آن یگانه، که خالق بهار و خزان، نوروز و دیروز است، او که غم و شادی و آسایش و بلا را قسمت می کند؛ او که ناله های بلند و چشمان خیس و دلهایی لرزان را دوست دارد، او که دل را به لرزیدن محکم می کند، نامبارکی ها را او مبارک می کند و چون بخوانیش اجابت میکند، و اوست که تنها ما را کفایت می کند.
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش بر اندازیم
و شما ای صوفی ستیزان!
این عید بر شما نیز مبارک باد.گر چه به ناحق دشمنی ورزیدید و شیرینی این ایام را تلخ کردید. این عید بر شما هم مبارک باد، چرا که راه درویشان راه خداست ، خداوندی که بهار را برای تمام مخلوقاتش آغاز می کند و خورشید رحمت خود را به تمام بندگانش می تاباند. پیام ما به شما نیز پیام بهار است، پیامی که زوال خزان را در خود دارد. شما که چشم از پند و تنذیر تاریخ بسته اید، به طبیعت نگاه کنید که چطور بساط شب با لشگر صبح برچیده می شود و سرمای خزان به نسیم بهاری زوال می یابد. ای کاش تنذیر بهار را دریابید تا عید به دل های شما هم وارد شود.
مجذوبان نور
یکم فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی