بسم الله الرحمن الرحیم
صبحی مبارک است نظر بر جمال دوست
این اعیاد موجب می شود که ما هر روز دوستان را ببینیم
نهال دوستی بنشان که فردامان به کار آید
درخــت دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
این عید سعید را خدمت شما تبریک می گویم و همچنین خدمت حضرت صادق(ع) که خودِ ایشان در این روزِ عید تقریباً همراهی کردند و با دادن چند ادعیه در مراسم ما ایرانیان شرکت کردند، ما وقتی در بین ملت هایی که دینِ اسلام را پذیرفتند نگاه می کنیم ،می بینیم غالب این ملت ها دین را پذیرفتند و نژاد اسلام را هم قبول کردند، مثلاً کشورهای شمال آفریقا و کشورهای دیگری که ما دیگر عرب حساب می کنیم.مصر،سوریه و لیبی این کشورها عرب نبودند،دین اسلام را پذیرفتند،عرب بودن را هم پذیرفتند،یعنی عرب شدند.ولی ایران تقریباً تنها کشوری است که اسلام را پذیرفت و به داشتن اسلام افتخار می کرد ، می کند و خواهد کرد، به اسلام خدمت های بنیانی و فراوانی کرد،بنیان محکمی گذاشت ولی اسلام را هم پذیرفت، نه اینکه آنچه داشت ترک کرد، آنچه داشت تکمیل کرد. همان فرمایشی که پیغمبران سلف فرموده بودند،حضرت عیسی(ع) فرمودند که من نیامدم که دین برادرم (پیغمبر قبلی) را نسخ کنم بلکه آمدم آنرا تکمیل کنم، ما این را پذیرفتیم. آنچه آداب،رسوم و معرفت در دین خودمان بود حفظ کردیم و عظمت اسلام را پذیرفتیم، با عظمت اسلام خودمان عظمت پیدا کردیم. اسلام با اول ملتی که برخود کرد ملتِ ایرانِ آن روز بود که آداب و رسوم خاص خود را داشتند، وقتی که مسلمین کشورهای دیگر را گرفته بودند و ایران را هم گرفتند، مسیحی ها یا یهودی ها غالباً مسلمان می شدند و بعضی ها هم مسلمان نمی شدند، در دین خودشان باقی می ماندند دین الهی ،اسلام هم قبول داشت و جزیه ای می دادند،جزیه یعنی اینکه ما بدون اینکه زحمات حکومت هایمان را اجر بدهیم با دین خودمان می خواهیم باشیم، ولی خوب چون تحت لوای اسلام زندگی می کنیم باید هزینه ی حکومت را بدهیم. اول بار هم در مورد ایران این مشکل برخورد کرد، چون در عربستان فقط یهود و نصارا می شناختند، هیچ کدام(ایرانی ها) نمی گفتند ما یهودی یا نصارا هستیم،نمی گفتند ما اسلام را قبول می کنیم،همه به دین خودشان باقی بودند،می گفتند ما زرتشتی هستیم،ولی به تدریج ایرانی ها اسلام را با دل قبول کردند، نه با شمشیر! به این جهت دین اسلام علی رغم سایر ادیان که می گفتند دین اسلام دین شمشیر است،ولی دین شمشیر نبود. شمشیری که آنها تصور می کردند مثل داروی شفا بخشی است ، بچه ها و بیماران غالباً از خوردن دواهای تلخ خوششان نمی آمد،رد می کردند ولی به زور ابوین به آنها می دادند،ولی به تدریج خودِ ایرانی ها فهمیدند این دین تکمیل کننده ی دین خودشان است، ایرانیان آن زمان در خاطره و تاریخشان بود که کوروش وقتی که بابل و سایر سرزمین ها رو فتح کرد،به عبادتگاه آنها می رفت و با احترام به عبادتگاه نگاه می کرد،کوروش دین را به زور تحمیل نکرد، بعد دیدند که این روش کوروش را مسلمین هم عمل می کنند، بنابراین با دین اسلام در واقع یکی شدند تا ری و نزدیک خراسان اسلام با لشکر کشی فتح کرد و آنجا را به دست گرفت، از آن تاریخ خودِ مردم مسلمان شدند و لشکر کشی عنوان نبود، مهمترین قاعده ای که در برخورد حکومتِ افکار قبلی و حکومت جدید اسلام موجب قبول واقع شدن اسلام می شد این بود که اسلام با عرف ملت ها مخالف نیست، اسلام هر جا عرف و عاداتی وجود داشت که اسلام منع نکرده بود آنها را قبول می کرد و به همین دلیل هم ما که وارث افکار گذشتگان هستیم در شروع هر سازمان و نظامی دو نیروی معنوی داشتیم،یکی نیروی معنوی مذهب که در واقع اسلام بود، و دیگری غیرت ملی، این دو نیرو بود، این دو نیرو در جامعه ی ایرانی از اول با هم همراه بود نه با هم مخالف! ولی چه شد یک مدت کوتاهی این دو نیرویی که با هم همراه بودند، آنها را برگرداندند ضد هم باشند،یکی از این طرف و دیگری از آن طرف بِکَشَد. خوشبختانه خُب مدت زیادی طول نکشید که ملت ایران خودشان فهمیدند که هر دو این نیروها در نظر ما مقدس است، سلمان فارسی بهترین سَمبل و نمونه ی برخورد ایران با اسلام و اسلام با ایران است،سلمان فارسی از بزرگان مذهبی زرتشت بود، یعنی مانند یک مجتهد، مرجع همه ی مردم بود. و او چون درک کرده بود که خداوند دین را تکمیل می کند، یعنی هر دفعه آنچه را می فرماید کامل تر از گذشته است. در گردش افتاد و آنچه مشهور گفته اند حتی مدتی یهودی بود، بعد از یهودیت چون دید عیسی ظاهر شده است و دین بعدی است، مسیحی شد و بالاخره آمد مسلمان شد، این به اندازه ای اهمیت داشت که بعضی از متعصبین و قشریون دین زرتشت،که در همه ی ادیان هست، از سلمان به عنوان کافر و مرتد ذکر می کنند، فرض کنید دوای اندکی تلخ ولی شفا بخش اگر خداوند مقرر کند ولی مع ذلک نخورند، خداوند با اجبار هم به خوردِ آنها می دهد ولی همیشگی نیست به همین اندازه است که خودِ آن شخص توجه کند. چون خداوند بشر را به عنوان،خلیفه در زمین آفریده است که فرمود : «…إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً…»(سوره بقره-آیه 30) بنابراین خودِ خداوند به این مخلوقِ خودش یک ارزشی داد و بنابراین بعد از مدتی که گذشت به خودِ اینها واگذار کرد که ببینند چه روشی را اختیار کنند، به هر جهت الان راه صحیح، راهی است که تمام گذشتگان و گذشته های مقدس خودمان را حفظ کنیم، الان فرض کنید علم طب یا علم نجوم خیلی پیشرفت کرده است و حتی می توان گفت نجوم و هیئتِ قدیم تقریباً منسوخ شده ولی کتبی که از آن زمان وجود دارد مورد احترام همه جهان است و هیچکس این سابقه ی علمی را فراموش نمی کند. بنابراین ما هم باید این سوابقی که ملت ایران دارند، شاید برای ما فرمایش پیغمبر در این قسمت کافی باشد که فرمود اگر علم در ثریا هم باشد مردانی از هموطنان این شخص – اشاره به سلمان فارسی کردند – آنرا پیدا می کنند، این تجلیلی بود که پیغمبر فرمود. بنابراین ما با این تجلیل، هرگاه این رعایت را نکنیم به فرمایش پیغمبر(ص) توهین کردیم، و البته در قشریون ممکن است کسی که عقایدی داشته باشد این فرمایش را قبول نکند، اینرا هم که فرمودند:
ما ز قرآن مغـــز را برداشتیم
پوست را بهر خران بگذاشتیم
این شعر را مولوی گفته است، البته او خیلی غلو کرده و غرور به خرج داده است. ولی مع ذلک ایرانیان اولیه از اسلام با مغز کار داشتند نه با پوست! و اینک که به ما رسیده،ما هم همین مسئولیت را داریم یک ذره از اهمیتِ عید نوروز نباید در نظر ما کم شود و یک ذره از عبارات بزرگان اسلام و آداب اسلامی از نظر ما محو نمی شود ما عید نوروز را جشن و عید می گیریم برای اینکه اجداد ما از چند هزار سال پیش عید می گرفتند و انتخاب بسیار جالبی هم هست برای اینکه در فصل بهار در فصل شادیِ مردم است در مقابل عید قربان و عید فطر را هم داریم آنها را هم مقدس می دانیم و حتی غالباً اگر در هر چند سالی یکبار اینها با هم یک روز واحدی باشند به احترام عید مذهبی آنرا را رعایت می کنیم و مثلاً اگر ایام عزای ما نزدیک عید نوروز بود مراسم عید نوروز را اندکی کمتر می کنند و به روزهای دیگر انتقال می دهند،برای اینکه نمی خواهند از اهمیت هیچکدام کاسته شود بنابراین انسان تعجب می کند از اینکه بعضی ها این دو را بر هم ترجیح می دهند، اینها را نمی شود ترجیح داد ما دو چشم داریم،کدام چشم را دوست داریم؟!هر دو چشم هست. دو گوش داریم،آنها را به یکدیگر ترجیح می دهید؟! بله ممکن است بعضی وقایع اتفاق بیفتد تصادفاً مثلا یکی از گوشهایمان کر شود آنرا هم ما ترجیح نمی دهیم،طبیعت الزام می کند. بنابراین وقتی که پیغمبر هم می فرماید آمده ام دین برادرم را تکمیل کنم،ما باید بدانیم که با هم برادر هستیم،انشاالله این عید بر همه ی مسلمین و بلکه بر همه ساکنین کره ی زمین مبارک باشد،به همان شکلی که دین اسلام دین صلح است و اساس و مغز اسلام هم که عرفان باشد، دین صلح و سلامت است،انشالله در کره ی زمین تمام مخلوقات کره ی زمین به عکس آنچه اکنون می بینیم،از اینکه هزینه ها و ثروت هایشان را خرج تانک و تفنگ کنند منصرف شوند با صلح زندگی کنند، همه ما بندگان و مصنوع خدا هستیم ،خداوند خلاقی است که تمام مخلوقش را دوست دارد برای اینکه اگر دوست نداشت نمی آفرید هر که را خداوند آفریده او را دوست دارد مثل مجسمه سازی که همه ی مجسمه ها گر چه قشنگ هم نباشند دوست دارد، ما هم انشاالله همانطور که مورد این لطف خداوند هستیم لیاقت پیدا کنیم که مورد لطف خاص او قرار بگیریم.
فایل صوتی فرمایشات حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه به مناسبت نوروز ۱۳۹۱