مهدی در لغت به معنی هدایت شده و از القاب و اوصاف همه ائمه اثنی عشر – علیهم السّلام – است كه هر كدام در زمان خودشان هادی و مهدی و خلف و حجّت و صاحب السّیف بودهاند، كه فرمود: كُلُّنا هادٍ وَ كلُّنا مهدی(همه ما هادی و همه ما مهدی هستیم) و هر كدام لقب خاصّی نیز داشتهاند، مانند: باقر و صادق یا تقی و هادی و زكیّ كه القاب خاصّه ميباشند و مهدی منتظر حضرت حجّة بن الحسن العسكری – عجّل الله فرجه – دوازدهمین وصیّ پیغمبر – صلّی الله علیه و آله – ميباشد كه لقب خاصّ آن حضرت نیز همان مهدی است و ملاذ عرفا و كهف اتقیا و محور عالم وجود است و جهان به وجود او زنده و فیض او از پس پرده غیبت به جهانیان ميرسد، ولَولاه لَسَاختِ الارضُ بِاَهلِها.( اگر او (امام زمان) نباشد زمین اهلش را فرو میبرد)
مهدویّت نوعی نیز اگر بعضی اظهار داشتهاند به این معنی است كه ذكر شد نه غیر آن تا مورد اعتراض وایراد باشد؛ یعنی همه نمایندگان الهی هادی و مهدی ميباشند و آن هم از حدیث منقول از معصوم گرفته شده كه همه آن بزرگواران هادی و مهدی هستند و اطلاق آن به عنوان حقیقت اختصاص به ائمّه هدی – علیهم السّلام – دارد. و نمایندگان ائمّه هدی – علیهم السّلام – فقط از جنبه نیابت كه از آن بزرگواران دارند مهدی ظلّی و تبعی و هدایت یافته توسط آن بزرگواران ميباشند و همچنین هادی و راهنمایند، ولی این اطلاق نیز نسبت به آنان به عنوان جزئیّت و مجاز و از نظر بستگی به آن بزرگواران است نه آنكه مراد حجّت بالغه الهیّه باشد؛ زیرا این مقام در اسلام مخصوص ذوات مقدّسه پیغمبر – صلّی الله علیه و آله – و ائمّه هدی – علیهم السّلام – ميباشد.
اهل سنّت غالباً معتقدند كه حضرت عسكری – علیه السّلام – فرزندی نداشت و بعض آنان هم كه به تولّد آن حضرت قائلند گمان برند كه حضرت پس از عمر طبیعی از دنیا رفته وعموم آنها ميگویند: مهدی منتظر كه ظهور خواهد كرد یكی از فرزندان و احفاد رسول اكرم (ص) خواهد بود كه شاید هنوز متولّد نشده باشد.
ولی عقیده شیعه اثنی عشری – عموماً از عرفا و غیر آنها- بر این است كه حضرت عسكری (ع) فرزند ذكوری داشت كه جانشین بلافصل او و مهدی و حجّت عصر و زنده و غایب منتظر است و عالم انتظار ظهور او را دارد.
منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد، به فریاد رس
و حضرت شاه نعمة الله ولی كه سلسله نعمة اللّهیه افتخار انتساب به ایشان را دارد، به تعصّب در مذهب اثنی عشری معروف و باآنكه در آن زمان شیعه در تقیّه بودند آن جناب به تشیّع تظاهر داشته و حتّی تاج دوازده ترك كه معرّف اثنی عشری بودن است به سر ميگذاشت؛ به طوری كه مينویسند یكی از فقرا و نزدیكان ایشان كه مورد لطف بودبه نام سید منهاج از ایشان دستور گرفت كه برای پیروان، تاج دوازده ترك به افتخار دوازده امامی بودن بدوزد و ایشان شخصاً نیز به سر گذاشتند و از آن به بعد فقرای نعمةُاللّهی تاج دوازده ترك به سر ميگذاشتند. و وجه تسمیه سلسله به رضویّه از جهت این است كه امور طریقت از حضرت رضا (ع) بیشتر از سایر ائمّه منتشر شد. چنانكه احكام شریعت توسّط حضرت صادق (ع) بیشتر انتشار یافت، از این رو طریقت اثنی عشری به نام طریقت رضویّه و مذهب به مذهب جعفری معروف شده، ولی این دو شهرت دلالت ندارد بر اینكه ائمّه بعد از حضرت صادق (ع) یا حضرت رضا (ع) مورد قبول نیستند. ورسمی شدن مذهب تشیع نیز در ایران توسّط سلاطین صفویّه بوده كه در صوفی بودن آنان شكّی نیست.
پس صوفیه شیعه علاوه بر آنكه خودشان اثنی عشری هستند، افتخار دارند كه مذهب اثنی عشری را در ایران رواج داده آن رارسمی نمودند، به طوری كه بعضی از متعصّبین اهل سنّت القای شبهه بر عوام خودشان نمودهاند كه مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل صفوی احداث شد و آن را ساخته شاه اسماعیل ميدانند، در صورتی كه این چنین نیست بلكه به عقیده ما مذهب اصلی اسلام همان تشیع است و مذاهبی كه بر خلاف آن است ساختگی ميباشد؛ زیرا تشیع همان پیروی امر پیغمبر است كه فرمود: مَنْ كُنْتُ مولاهُ فَهذا علیٌّ مولاه (كسی كه من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست) و مذاهبی كه بر خلاف آن باشد ساختگی و پس از رحلت آن حضرت به وجود آمده است.
و چون فرزند بلافصل حضرت عسكری (ع) حجّت عصر و كهف سالكین و سلطان ملك و ملكوت است، وارد شده كه نام مبارك او بر زبان راندن مكروه و خلاف ادب و احترام است و بلكه بنا به عقیده بعض بزرگان شیعه از علما و عرفا كه از ظاهر بعض اخبار نیز كه در جلد سیزدهم بحارالانوار و كتاب وافی ذكر شده، حرمت ذكر اسم حتّيالامكان، معلوم ميشود و اگر در موقعی بخواهند نام ببرند با حروف مقطّعه (م ح م د) نام ببرند و بنویسند چنانكه در بعض روایات نیز همینطور ذكر شده؛ هر چند طبق معمول عرب ذكر اسم هم به طور كلّی نزد آنها متداول است و موقعی هم كه نام ميبرند، مستحبّ است قیام كنند و مراد از قیام در حقیقت قیام به خدمت و اطاعت است. البتّه قیام ظاهری هم ممدوح و پسندیده است، ولی استحباب قیام ظاهری مخصوص ذكر نام است نه القاب، پس در ذكر صاحب الامر و صاحب العصر و الزّمان و قاطع البرهان و حجّت و صاحب السّیف و خلف و امثال آنهاآن استحباب وجود ندارد و اگر قیام نشود خلاف استحباب نشده است.
و فقرای نعمة اللهیه همیشه به آن حضرت متوسّل و روزی چندین بار نام آن حضرت را ميبرندو صلوات كبیره (اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْمُصْطَفی محمّد و الْمُرتضی علی وَ الْبَتولِ فاطمَةِ و السّبْطَینِ الامامَینِ الْحَسَنِ و الْحُسَینِ و صلّ عَلی زَینِ العباد علی و الباقر محمّدو اَلصّادِق جعفر و الكاظِمِ موسی وَ الرّضا علی و التّقی محمّد و النّقی علی و الزّكی الْعَسْكَری الحَسَن وَ صَلّ عَلی محمّد اَلْمَهدی صاحب الامْرِ و العَصْرِ و الزّمان و خلیفة الرّحمن و امام الانْسِ وَالْجان عجّل اللّه تعالی فَرَجَه.) را ميخوانند و چون در ردیف اسامی بقیه معصومین – علیهم السّلام – واقع شده، از این رو به طور ترادف ذكر نام شده و جنبه خلاف ادب كه در ذكر نام است از بین ميرود. و هنگام خواب هم به باطن او و پدر و اجداد بزرگوارش متوسلّند و نظر اصلی آنها مصروف قیام به اطاعت است و قیام ظاهری را كه مخصوص ذكر نام است، موقعی پسندیده ميدانند كه نماینده قیام باطن باشد. ولی اگر تنها به قیام ظاهر اكتفا نموده و در رفتار و گفتار و كردار رضایت آن حضرت را در نظر نگیریم این قیام تأثیری ندارد.
امیدوارم خداوندمتعال توفیق قیام به اطاعت آن بزرگوار را عنایت فرماید.
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷