صوفیه و عرفاء و تصوف و عرفان که کثیراً زبانزد ماست ، بسا فرق بین موارد استعمال آنها رعایت نمی شود ، با اینکه تفاوت هست ، چون عرفان به عملی گفته می شود که به مراتب احدیت و واحدیت و تجلیات به گونه ای که ذوق عرفانی مقتضی آن است پرداخته و از اینکه عالم و نظام سلسله موجودات ، جمال جمیل مطلق و ذات باری است بحث می نماید و هرکسی که این علم را بداند به او عارف گویند . کسی که این علم را عملی نموده و آن را از مرتبه عقل به مرتبه قلب آورده و در قلب داخل نموده است به او صوفی گویند مانند علم اخلاق و اخلاق عملی که ممکن است کسی علم اخلاق را کاملاً بداند و مفاسد و مصالح اخلاقی را تشریح نماید ولی خودش تمام اخلاق فاسده را دارا باشد به خلاف کسی که اخلاق علمی را در خود عملی کرده باشد .
لذا اهل این فن به محی الدین عربی ، محقق ، گویند و محقق گفتن آنها به او مثل محقق گفتن ما به صاحب شرایع نیست که معنایش این باشد که مطالب علمی فقهی را تحقیق نموده است بلکه مراد آنها از اطلاق محقق بر محی الدین عربی این است که ائ شرایط خلوات و تجلیات و آن رشته سخنانی را که دارند از مقام عقلانی به مرتبه قلب تنزل داده و در نفس خود به حقیقت رسانده است .
تقریرات فلسفه امام خمینی ، شرح منظومه (2) ،آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی