سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار، آن چنان که گفت: «همه قبیله من عالمان دین بودند، مرا معلم عشق تو شاعری آموخت» و شاعری اگر هم کرد همه چیز نیکو میدانست.
«سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی» و ما از حلاوت شعر تو گوهرها یافتهایم در دریای ادبیات پارسی که امواج بلندش همراه خود صدفها و مرورایدها دارد.
«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند» و نمیماند و مثلها و حکمتهای ریخته شده در قالب نظم در کوچه و بازار میچرخد دهان به دهان و سینه به سینه تا داستانی باشد بر سرهر بازار.
شوخ طبعی شیخ اجل سعدی شیرازی با واژهها و حکایات طعنهها است به زمانه خویش که «سعدی که شوخی میکند، گوهر به دریا میبرد» و برای یافتن این گوهر باید به عمق زد و حجاب واژهها را کنار زد تا به در سفته سعدی شیراز رسید.
کیمیای عشق در مس سخن سعدی ریخته میشود و کلام او زر میشود وسرآمد سخنوران پارسی گوی میگردد و چناچه گفت: «تو به سیمای شخص مینگری / ما در آثار صنع حیرانیم / تنگ چشمان نظر به میوه کنند / ما تماشاگران بوستانیم».
اول اردیبهشت، روز جهانی بزرگداشت سعدی است، مردی از ستارگان ادبیات پارسی، روز بزرگداشت فرهنگ ایران زمین، سرزمینی که آوازهای به طول تمام تاریخ دارد.
سعدی قند پارسی را به بنگاله میبرد، تا شمیم طرب انگیز زبان و ادب و پارسی و مهروزی ایران در جهان طنین انداز شود.
شاعر ایرانی پرآوازه جهان بر نوع دوستی و صلح تاکید دارد و گوهر و جوهره انسانها را یکی میپندارد و بنی آدم را اعضا یک پیکر میخواند و همگان را بر تکریم یکدیگر فرا میخواند.
شیخ شرف الدین مصلح الدین سعدی شیرازی را شیخ اجل سخن نامیدهاند و شعرش را فصیح و سهل و ممتنع میدانند که شنیدنش آسان است، اما گفتنش چه بسیار سخت و طاقت فرساست.
سعدی عاشق پیشگی رادرعاشق به پیامبر (ص) وخاندان بزرگوارش میداند، آنچنان که زیبایی ماه را فرومانده در جمال محمد (ص) میخواند.
«من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت/ کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم» و لقای دیدار یار را، خوشترین دیدار میداند و هر گلی را که در جهان میآورند، او به عشقش هزار دستان است.
سعدی در هوای صحبت یار به جای زرفشاندن دوستان، سر میفشاند و به جای نگریستن در سیمای شخص، به آثار صنع خداوندی خیره میشود و خود را تماشاگر بوستان خداوندگار و ستایش پرودگار در آفرینش انسان میکند.
سعدی لباس انسان را نشان انسانیت نمیداند، بلکه شرافت انسان را نیکی و پاکی و احترام به همدیگرکه برگرفته از مفاهیم عمیق الهی اسلام است، میداند.
شاعر قرون تاریخ ایران زمین، پند و اندروز و حکمت را استادانه در زندگی مردمان وارد میکند و زندگی روزمره را به ادبیات میآورد و ادبیات را وارد زندگی مردم میکند.
او در گلستان خویش، نظام تازهای از علوم تربیتی برگرفته از مفاهیم اسلامی را با ارایه تمثیلها و حکایتها بنیان میگذاردوبر قناعت افراد در هر حالتی که هستند، تاکید دارد.
سعدی صدای بشریت است، درد مشترک همه انسانها، آن گونه که بنی آدم اعضای یک پیکر میشوند و سعدی بر این پیکره لباسی از فخر سخن پارسی میدوزد.
«عجب که بیخ محبت نمیدهد بارم/ که بر وی این همه باران شوق میبارم / من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات / مگر اجل ببندد زبان گفتارم» و زبان شعری سعدی زبان گفتار عشق است، آنجا که «ادبیات یا همه چیزاست یا هیچ چیز» و سعی دنیا دیده است، اقتصاد را به تمثیلهای ادبی به صحنه میآورد و قناعت را به مردم میآموزد.
محتوای کتابهای گلستان و بوستان سعدی پر از حکمت و اندرزواخلاق و سیاست وتعلیم و تربیت میباشد و آوردن صنایع ادبی و آراستگی کلام بیانگر تسلط او بر شعر و زبان فارسی بوده است.
ادبیات داستانی و شعر «مینی مالیست» که در جهان طرفداران بسیاری پیدا کرده و به عنوان ادبیات کوتاه کوتاه و پست مدرن جهان نیز مشهور شده، برگرفته از برخی از مضامین اشعار سعدی است.
شعر «آن شنیدستی که در اقصای غور / بار سالاری بیفتاد از ستور/ گفت: چشم تنگ دنیا دوست را / یا قناعت پرکند یا خاک گور» شیخ اجل را شاید بتوان سرآغاز ادبیات داستانهای مینی مالیست دنیا نامید.
در این شعر هم شخصیتپردازی داستانی، هم دیالوگ، هم پیرنگ داستانی و هم طرح و حادثه وجود دارد و به شکلی نخستین داستان کوتاه منظوم نیز میباشد.
و این چنین، سعدی نام نیکوی از خود برجایی میگذارد و خصلت انسان دوستی و مهرورزی و محبت ایرانیان را به رخ جهانیان میکشاند و همچنان اشعارش در بین مردمان جهان هواداران بسیار دارد.
شیخ اجل، سعدی شیرازی یکی ازبزرگترین و نام آورترین شاعران ایران زمین است و نادره زمان خود نیز بوده است. سعدی یکی از پیونددهندگان اندیشه جهان اسلام به جهان است و بر آرمانهای بشری و اتحاد اقوام تاکید دارد.
سعدی وحدت فکری انسانها را در یکتاپرستی و خداپرستی به زبان شیرین پارسی بیان میکند و آن را برای نسلهای آینده باقی میگذارد.
در آثار و روایتهای سعدی، زاویه دید مولف همچون یک دوربین فیلمبرداری درتمامی جهتها میچرخد و همه چیز را میبیند ضبط میکند اما با چینش واژگان خود تنها حسها را بیان تصویری میکند.
«اگر روزی فراق افتد که انصاف از تو برگریم / قضای عهده ماضی را به جای خویش بنشانم / چنان از عشق مینالم که گر روزی فراق افتد / تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم.»
صدای سعدی، صدای رسیدن به کمال و ایده آلهای انسانی است، صدای سهل اما ممتنع ادبیات است و صدایی است که در همه زمان طنین انداز میشود، صدای بهشتیان است، «یارا بهشت صحبت یاران همدم است/ دیدار یار نامتناسب جهنم است» و صدای سعدی پرجنب و جوش اجتماع مردم است که «فراقت از تو مسیر نمیشود ما را»
و چه نیکو گفت: «به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید گفت حسب حال مشتاقی