Search
Close this search box.

مجلس صبح چهارشنبه ۳۰-۰۵-۹۲ (کسب اجازه-آینده نگری-رحم و شفقت-تکامل-جایگاه عرفان-خانم‌ها)

006

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

یک نوع عواطف و احساساتی در انسان وجود دارد، که گاهی ممکن است این احساسات بر خلاف نظام طبیعت هم باشد. مثلاً کسی نوشته بود، من متوجه شدم یک مگسی به تار عنکبوت گیر کرده، تار را پاره کردم که مگس خلاص شود، بعد دیدم این عنکبوت غذا می‌خواهد یک مگس مرده‌ای در برای عنکبوت انداختم. اینها همه از آن احساساتی به وجود آمده است که در هر انسانی وجود دارد. اگر فرض کنید در همه‌ی دنیا همه این‌طور رحم کنند نگذارند مگس، گیر عنکبوت بیافتد چه می‌شود؟ عنکبوت‌ها از بین می‌رود.

ترحم و شفقت، که از محاسن عالیه اسلامی است، ما هم می‌خواهیم خداوند به ما رحم و شفقت داشته باشد، از این سرچشمه می‌گیریم که به طور مثال ما هم به مگس رحم و شفقت داشته باشیم، آینده نگریِ قضایا دست ما نیست. اینکه گفته شده که در هر کاری اجازه بگیرید برای همین است. اگر متوجه شدید که یک چنین قضیه‌ای شده (خلاص کردن مگس) و رحم کردید، بخاطر رحم و احساساتی که در درون شماست و باید تقویت بشود، می‌توانید این کار را بکنید. اگر نکنید ضررش بیشتر به خود شما می‌رسد، یعنی شقی می‌شوید و شقاوت پیدا می‌کنید.

اما در این جهان که خداوند آفریده است غیر از ما هم موجوداتی وجود دارند. خدا به بشر فرموده است، خوراک شما را در همین کره زمین قرار داده‌ایم یعنی لازم نیست که بروید از کره ماه و مریخ غذا تهیه کنید. حتی در مورد ازدواج فرموده است جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا (شوری/11) از نوع خودتان براى شما جفت هايى قرار دادیم؛ البته نمی‌گوید در زمین! ممکن است انسان های مریخی باشند، نمی دانم. ما را به این جهان و کره زمین محدود کرده است. در ابن کره‌ی زمین هم خداوند تکامل را قرار داده است.

حضرت صالحعلیشاه می‌فرمودند به بازدید یکی از فقرا (اسمش یادم نیست) رفتیم، طبق رسم قدیم و آنجا، میوه و مثلاً تخم‌مرغ رنک کرده می‌آوردند، هیچ‌کس برنداشت، این آمد یک نگاهی کرد و گفت فقرا چرا به حرف این‌ها گوش نمی‌دهید، این میوه‌ها به شما صدا می‌زنند می‌گویند ما را بخورید که جزء وجود شما بشویم، تکامل پیدا کنیم. این حرفهای که الان می زنم، در واقع جواب کسانی است بر طبیعت انتقاد می ‌گیرند، که این چه طبیعتی است، که این آن یکی را بخورد! ان یکی، یکی دیگر را بخورد. (مثال دیگری می‌خواستم بزنم یادم رفت، طلبتان باشد!)

این گردش جهان، (نه گردشِ حرکتی بلکه گردشِ مدیریتِ جهان) ما می‌خواهیم از آن استفاده کنیم، نمی‌خواهیم برای او قانون و وظیفه معین کنیم، باید این‌طور می‌کرد، باید آنطور می‌کرد نه! فرض کنید شیر و پلنگی که در طبیعت است، بز کوهی را می‌خورد. من تلویزیون که نگاه می‌کنم، منظره را برای نتیجه ‌گرفتن می‌بینم. خداوند شیر، پلنگ، آهو، غزال و … را در طبیعت لازم دارد، به دلیل اینکه خداوند هیچ چیزی را عبث نیافریده است و در قرآن هم می‌گوید هیچ‌چیزی را عبث نیافریدم. از این دوتایی که آفریده، یکی باید برود پلنگ که نمی‌تواند خوراکِ آهو باشد؛ ولی آهو می‌تواند خوراک پلنگ باشد. برای همه‌ی موجودات خداوند اجل، یعنی مهلتی معین کرده است، که در این مدت زنده باشند و بعد از آن باید بروند. برای آن آهو چه فرق می‌کند که یک آهو دیگری شاخش بزند بمیرد یا پلنگ او را بخورد، خداوند تنظیم می‌کند که این را پلنگ بخورد و بماند. برای اینکه اگر پلنگ نخورد آهو همه‌ی کره‌ی زمین را بر می‌دارد، اگر کشته هم بشود، خوراک حیوانی نشود آن حیوان ازبین می‌رود. خودِ ما بشر هم یکی از این حیوانات هستیم. بنابراین بطور منظم و مداوم مگس را از شرّ عنکبوت نجات دادن صحیح نیست، ولی اینجا از آن ریزه ‌کاری‌هایی است که آن روحیه‌ی عرفانی می تواند تشخیص بدهد، ولی خودش اگر دلش سوخت، به خودش جواب می‌دهد، نه بخاطر آن مگس! به خودش جواب می‌دهد که رحم کردی، باریکلا. این به آن اندازه‌ای است که خداوند به بشر اختیار داده است، به بشر اختیار کامل نداده است؛ اختیارِ کامل، فقط دست خداست. به همان اندازه‌ای که برای این وکیل لازم است، خداوند در زمین نایب (خلیفه) قرار داده است، به همان اندازه ای که برای این خلیفه لازم است، به او اختیار داده است، ولی در همه زمینه‌ها اختیار نداده است.

حیوانات دیگری که از اول زندگی‌شان تابع امر الهی یعنی غریزه هستند، در دقیق‌ترین تصمیماتی که برای بشر پیش می‌آید، از همین قبیل است. حالا چون سوال شده در مورد مگس و عنکبوت مثال زدم، ولی غیر از این هم وجود دارد. خداوند الان می‌خواهد بشرها را کم کند، همه‌ی ‌اینها فراهم شده است. در یک ملّت بین دو نفری که تا دیروز برادری و قوم و خویش بوده است، حالا جنگ و جدال شده است، این شخص افتخار می‌کند که دیروز پانزده نفر را کشتم! آن یکی افتخار می‌کند که چهار تا بمب انداختم! این‌طوری خداوند فکر را هم عوض می‌کند، غیر از این کاری که می‌کنند، افتخار کردن به آن کار، خودش گناه دیگری است. یک گناه می‌کنند که هم نوع خودشان را می‌کشند و یک گناه که این را افتخار خودشان می‌دانند، البته این مقدمه‌ی آن است.

این بشرها بالاخره یک روزی باید بمیرند، خب اینجوری با جنگ بمیرند، نه! جنگ تفاوتش این است که باید یک دوران آرامشی که بتوانند به عبادت خدا بپردازند، داشته باشند. آن دوران را از بین می‌برد. بنابراین در اینجا رحم درست است، اگر همه رحم کنند درست است. به عکسِ آن مگس و عنکبوت که مثال زدم. در طبیعت دیدید که هیچ جانداری با جنس خودش جنگ نمی‌کند و نمی‌کشد و حیوانات هم غذایشان از جنس خودشان نیست، مگر این که غلبه کنند. ولی به طور معمول غذایشان از نوع خودشان نیست. یک ایرادی که سؤال می‌کنند که آقا عرفان در این دوران به چه درد می‌خورد؟ در درجه‌ی اول که قدری فکر کنیم می‌گوییم راست می‌گویند ما را چه به عرفان! برویم به گردش و زراعت ولی، نه! در ریزه ریزه عملیات‌مان، در یک مگس و عنکبوت که کوچکترین موجودات هستند و اتفاقاً از هر دو در قرآن به عنوان ضعف اسم برده شده است. در مورد خانه عنکبوت می‌فرماید که خانه‌اش را خیلی محکم فرض می‌کند وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوت (العنكبوت/41) سست ترین خانه‌ها در دنیا، خانه عنکبوت است. در آیه دیگری می‌فرماید که ما مگس را آفریدیم، این کوچکترین چیز است. ولی اگر همین مگس سر غذایتان بنشید و غذایتان را بردارد، نمی‌توانید جلویش را بگیرید یا اگر همین ابزار پشه کُش‌ها نباشد، نمی‌توانید پشه را شکار کنید.

احساس این که ما در این جهان مثل همه‌ی موجودات هستیم، از بعضی موجودات قوی‌تر و از بعضی ضعیف‌تریم، این قوت و ضعف نشانه‌ی پیروزی نیست. ما خودمان را قوی‌تر از مگس می‌دانیم ولی مگس در مبارزه‌ی با ما پیروز می‌‌شود، ما خودمان را ضعیف‌تر از شیر و ببر و پلنگ می‌دانیم ولی همه‌ی اینها را به دام آوردیم، ابوالحسن خرقانیِ ما شیر سواری می‌کند و امثال اینها، آن مگس را بخواهیم بکشیم یک چیزی اختراع می‌کنیم و می کشیم.

موقعیتِ خودمان را در جهان خلقت ببینیم و حس کنیم و بفهمیم ریسمان محکمی که فقط داریم همانی است که بستگی به خداوند دارد. ان‌شاءالله خداوند به ما فهمی بدهد که اینها را بفهمیم.

Tags