در میان این انتقادات گفته های بهاالدین خرمشاهی قرآنپژوه و مترجم قرآن، و مجید مجیدی کارگردان سینما توجه بیشتری به خود جلب کرد.
بها الدین خرمشاهی طی مقاله که با عنوان "در پاسخ قرآن ستیزان" به خبرگزاری فارس ارسال کرده بود با اشاره به نظرات سروش می گوید: «مراد از قرآنستیزان تجددگرایان غربگرای تأویلكننده قرآن در عصر جدید است. اینان چون از حد تأویل مجاز فراتر رفته و حقانیت و وحیانیت قرآن كریم و به همراه آن صحت نبوت پیامبر اسلام (ص) را زیر سوال برده، بلكه تا حد انكار این دو عقیده ضروری اسلامی پیش رفتهان اگزیر تعبیر و نامی مناسبتر از «قرآنستیزان» برای آنان در فرصت كوتاه و مجال اندک حاضر نداریم».
مجید مجیدی نیز پس از گرفتن جایزه فیلم برگزیده انجمن روزنامهنگاران مسلمان،سخنرانی با قرائت متنی در واکنش به گفته ها ی سروش گفت: «اگر روزگاری کودکان و دیوانگان به پیامبرسنگ میزدند و دندان و پیشانی مبارکش را میشکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا شاعر و نادانش میخواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اولی داستان تکرار میشود. نابخردان و کودکصفتان با هجو و کاریکاتور با او به ستیز برمیخیزند و اندیشهورزان دنیاطلب شاعر و نادانش میخوانند و چون جاهلیت پیشین قرآن را "اساطیر الاولین" میدانند».
مجیدی ادامه میدهد: «اینجا میگویم که من نه از موضع دفاع از حاکمیت و دولت ـ که میدانید مرا با سیاست و سیاستپیشگی کاری نیست ـ که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام میکنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بینظیر سکوت پیشه کردهاند، گلهمندم».
مجیدی در پایان میآورد:«کسی که ادعای مولویشناسی میکند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مرادش مولوی کافر است؛ گرچه قرآن از لب پیغمبر است / هر که گوید حق نگفت آن کافر است. این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود».
محسن کدیور: سروش و شبستری از شیفتگان قرآن هستند
دکتر محسن کدیور که پیش از این نظرات عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری مورد نقد قرار داده بود، در گفتگو با خبرنگار اندیشه آفتاب در رابطه واکنش به گفته های دکتر سروش می گوید: «ما دو برخورد دوگانه، هم در حوزه علمیه قم و هم در بین افراد وعلمای غیر روحانی شاهد بودیم».
وی در ادامه می فزاید:«از نمونه حوزوی ما دو برخورد را شاهد بودیم یکی برخورد عنیفی بود که گوینده دکتر سروش را ما فردی مثل سلمانرشدی مقایسه کرده بود. به نظر میرسد مقایسه کردن متفکر فرزانهای مثل دکتر سروش با سلمان رشدی قیاس معالفارق است و به هیچوجه صحیح نباشد. این برخورد منفی بود که ما شاهدش بودیم در مقابل برخورد آیتالله جعفر سبحانی به شیوهای متین و بسیار مودبانه وارد نقد و گفتگو علمی با دکتر سروش شدند. جامعه ما مسلماً این شیوه دوم را بیشتر می پسندد».
دکتر کدیور در ادامه تاکید می کند: «درخارج از حوزه هم دو نقد منتشر شد؛ یکی نقدی بود که در یک خبرگزاری رسمی، قرآنپژوهانی که مثل استاد مجتهد شبستری و دکتر سروش را در زمره قرآنستیزان مطرح کردند، باید توجه داشت که قرآنستیز در جامعه ما بالاترین مجازات را میتواند داشته باشد من به عنوان کسی که سالهاست آثار سروش و شبستری را خواندهام و با برخی از آراء آنها هم موافق نیستم ونقد خودم را هم به صراحت مطرح کردم و مطرح هم خواهم کرد. اما از آزادی آنها کاملاَ دفاع میکنم هرگز آنها را قرآنستیز نمیدانم بلکه آنها را قرآن دوست و از شیفتگان قرآن میدانم، هر چند ممکن است آرایی به نظر من ناصواب ابراز کرده باشند».
کدیور می افزاید: «در مقابل فردی که این دو استاد را قرآنستیز خوانده بود، قرآن پژوه دیگری «مهندس عبدالعللی بازرگان» نقدی منتشر کرد در نهایت ادب ومتانت آرای سروش را در تعارض با فهم رایج ما از قرآن خوانده است. خوب این دو نقد را کنارهم بگذاریم، یکی با زبانی عنیف و با تهدید، دیگری با زبانی علمی و متین انتقادات خود را مطرح کرده اند، بی شک جامعه ما از این نقد علمی و مودبانه دفاع می کند».
دکتر محسن کدیور تاکید می کند: «متاسفانه در صدا وسیمای رسمی شاهد بودیم در یکی از پربینندهترین اوقات هنرمندی که در زمینههای دینی فاقد تخصص است وارد این عرصه شد. اگر اجازه دهیم بیشک علمای اسلام که هم حیات دارند هم غیرت، اما اگر ما بحث را به این عرصههای غیرعلمی و احساساتی و عوامانه بکشانیم فکر میکنم کار صحیحی نباشد بویژه اگر بخواهیم از واژههایی مثل تکفیر و امثال اینها استفاده کنیم. اگر هنرمندان درعرصه هنری خودشان پیش میرفتند وبا زبان هنری خودشان سخن میگفتند بیشک سخنانشان مقبولتر بود تا اینکه هنرمندان به جای فقیهان بنشینند و به نام مفتییان فتوای تکفیر و ارتداد صادر بکنند. اینها در مجموع صحیح به نظر نمیرسد؛ اگر کسی هم سخنی گفت اشاعه آن از سوی صدا وسیمای رسمی چه به لحاظ دینی چه به لحاظ مصالح ملی به هیچوجه مناسب به نظر نمیرسد».
وی در ادامه با انتقاد از توقیف نشریات تخصصی در زمینه اندیشه می افزاید:«وقتی در جامعه مجلههای از قبیل کیان، آفتاب و مدرسه که ناشر این گونه مباحث بودهاند، تعطیل میشود باعث میشود مباحث علمی متفاوت جایی برای عرضه تخصصی نداشتهباشد و آن وقت این مباحث به روزنامهها کشیده میشود. من وارد شدن این مباحث را به حوزه عمومی تنزل آنها به سطح عوامانه میدانم و معتقدم کاری که صدا و سیما و آن خبرگزاری انجام دادند و برخی از افراد شاید ندانسته وارد این عرصه شدند این نه به نفع پیامبراست نه به نفع قرآن و نه به نفع اسلام ما باید بکوشیم که این بحث در یک مجرای علمی و تخصص دنبال شود و نقدها ذکر شود».
دکتر کدیور خاطر نشان می کند:«این شیوه برخورد باعث شد من نقد ی را که آماده کرده بودم اما این جو به نحوی مسموم شد که ترجیح دادم فعلاً نقد را منتشر نکنم و بگذارم در یک فضای مناسبتری به آن بپردازم. این شیوه برخورد که آن مرجع محترم و آن قرآنپژوه محترم در آن خبرگزاری گفته اند، صرفاً باعث این میشود که نقد علمی بیان نشود و در نتیجه جامعه از نقد علمی این مباحث که به نظر ما نادرست بود محروم شود».
وی در رابطه با دلیل چنین برخوردهایی را با روشنفکران تاکید می کند:«اگر ما فکر کنیم که حق مطلق نزد ماست و دیگران به این حق دسترسی ندارند، انگار خداوند چنین حقی را به رویت و سمع و نظر ما رسانده است و دیگران را از آن محروم کرده، باعث میشود ما تحمل شنیدن افکار مخالف را نداشته باشیم. منتقدان آنچه که اشاره شده دو گونه هستند یک عده منتقدان سنتی هستند و برخی منتقدان نواندیش، حتی در بین روشنفکران هم این نظر موافق دارد مخالف هم دارد با این وجود نحوه مواجه روشنفکران دینی با این مسئله نقد مودبانه و جدال احسن است».
علیرضا بهشتی: گفته های سروش سابقه پیش از این نیز داشته است
دکتر علیرضا بهشتی استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در این رابطه به خبرنگار اندیشه آفتاب می گوید:«نظر من این است که این مباحث باید در جاهای علمی تر بحث شود و در افکار عمومی نیاید».
وی می افزاید: «آنچنان که من از بحث آقای سروش متوجه شده ام، ایشان یک تفسیر عرفانی خاصی را از مسئله وحی و نبوت مطرح می کنند که سابقه پیش از این هم داشته و چیزی نیست که منحصر به سروش باشد. اما فکر می کنم که این دیدگاه و این تفاسیر
نیازی نداشت که در عرصه عمومی مطرح شود، نه اینکه عموم مردم نامحرم هستند، نه بلکه به دلیل این که لازم است کسی که بحث دکتر سروش را متوجه شود باید یکسری مقدماتی را بداند بعد وارد بحث شود ولی ورود به بحث بدون اطلاع از ادبیات موضوع چه برای موافقین و چه برای مخالفین درست نیست».
دکتر بهشتی در ادامه تاکید می کند: «اساساً در جامعه ما این باب شده که بدون اینکه یک بحث فهمیده شود نسبت به آن قضاوت بشود، من نمی خواهم از آقای دکتر سروش دفاع کنم یا نمی خواهم به ایشان نقد خاصی وارد کنم ولی اگر ما یک فضای سالمی داشتیم و به دور از موضع گیری های سیاسی اندیشه افراد مطرح می شد و مورد بحث و بررسی و ارزیابی قرار می گرفت، نتایج بهتری به دست می آمد، تا اینکه جنجال سیاسی نسبت به اندیشه یک اندیشمند را شاهد باشیم» .
یوسفی اشکوری: هیچ عالم دینی نباید اجازه دهد که فضای اندیشه بسته شود
حسن یوسفی اشکوری در رابطه با گفته های دکتر سروش در زمینه وحی به آفتاب می گوید:«من با این نظر مبنی بر اینکه وحی مولود ذهن پیامبر باشد یا اینکه قرآن آینه ذهن پیامبر باشد و به عبارت دیگر قرآن مخلوق پیامبر باشد با این نظرموافق نیستم و یک نقدی هم به نظر آقای شبستری نوشتهام که در مجله آیین چاپ شده است».
وی در ادامه می افزاید:«البته در مقابل این شیوهای که همیشه در ایران بوده الان هم هست و یک عده در پیش گرفتهاند مبنی بر اینکه فرصت اندیشیدن را به افراد ندهند و چماق تکفیر بردارند، شدیداً مخالفم. برای اینکه هم در تاریخ اسلام دیدهایم که این شیوهها راه به جایی نبرده بلکه طرف را بر اندیشههایش پا بر جا تر می شود.
از طرف دیگر خود من هم قربانی تکفیر هستم، بخاطر اینکه بنده هم به خاطر ابراز نظر، در دادگاه ویژه روحانیت محکوم به اعدام شدم».
یوسفی اشکوری تاکید می کند: «من به شدت با این نحو برخورد که قضایا سیاسی شود و جبههبندیهای خاصی صورت گیرد و در این میان فرصت پیدا نشود که مردم جرات کنند حرفهایشان را بزنند مخالفم. درعمل هم این به نفع دینداران نیست تجربه نشان میدهد افرادی که با آنها برخورد حذفی میشود، این برخورد حذفی در نهایت آنها را در مواضع خودشان محکمتر و استوارتر میکند. فردی مثل آیت الله جعفر سبحانی تا به حال 2-3 نامه سرگشاده خطاب به دکتر سروش نوشته اند وخیلی معقول منطقی و محترمانه ایشان را نقد کردند و بسیاری از حرفهایش درست است. صرفنظر از درستی و یا نادرستی نظریه شیوه برخورد باید درست و منطقی و علمی باشد».
حسن یوسفی اشکوری با اشاره به سابقه این چنین بحث هایی می افزاید:«آقای سروش در بحث تجربه نبوی و در بعضی از نوشتههای دیگرش همین بحث را قبلاً مطرح کرده بود حالا چرا این دفعه این قدر جنجال ایجاد شد من نمیفهمم شاید به دلیل شهرت ایشان بوده است وگرنه که آقای شبستری در تابستان در مجله مدرسه همین حرفها را به شکلی جدیتری مطرح کرده بود انعکاس زیادی پیدا نکرد».
وی در ادامه با انتقاد از برخی موضع گیری ها در رابطه با گفته های دکتر سروش تاکید می کند:«هیچ عالم دینی نباید اجازه دهد که فضای اندیشه بسته شود، بالاخره وقتی که فضای اندیشه باز باشد و افراد بتوانند حرفهایشان را بزنند یک حرفهایی را ممکن است گفته شود که نادرست باشد و یا خیلی اشتباه باشد. در گذشته تاریخ ما چنین مباحث و ماجراهایی نداشتهایم و لذا در شرایط فعلی که این شیوهها و این نحو برخورد کردن نفعی برای مسلمانان ندارد نه تنها فایدهای ندارد بلکه سرتاسر ضرر هم دارد».
وی در ادامه می افزاید:«این نوع حرف زدن آن هم از سوی کسی که در مقام مرجعیت دینی است به معنای فتوای مرگ و ترور است، اگر فرض کنید یک جاهلی آمد و دست به یک کاری زد نتیجه چه خواهد شد. آیا این به نفع اسلام است، آیا آبروی اسلام و ایران از این طریق حفظ میشود. نمیدانم آقایان چه فکر میکنند و چرا این گونه حرف میزنند. بیایند مطلب و مقاله بنویسند، استدلال بکنند، حرف ایشان را رد بکنند، دیگر نیازی به این همه جار و جنجال و تکفیر و حکم قتل دادن ندارد».
منبع : وب سایت محسن کدیور