سلسله نعمةاللّهیه به تشیع و پیروی از ائمّه اثنيعشر(ع) و عمل طبق دستورات مذهب حقّ جعفری افتخار دارند و بهطور خلاصه سه چیز از امتیازات سلسله نعمةاللّهیه ميباشد:
اوّل) تقید به آداب شریعت مقدّسه؛ زیرا ظاهر عنوان باطن است و تا انسان ظاهر را تصحیح نكند، باطن تصحیح نميشود. بزرگان دین بهواسطه بندگی حقّ و اطاعت اوامر خداوند، به مقام رسیدهاند. ما نیز كه دعوی پیروی آن بزرگواران را داریم، باید قدم روی قدم آنان بگذاریم. این دنیا دار تكلیف است و تا موقعی كه حیوة مادّی دنیوی هست، تكلیف مرفوع نیست؛ كه یقین در ایه شریفه: واعْبُدْ رَبَّكَ حَتّی یأتِیكَ الْیقین(۱۰۶) نزد بعضی از مفسّرین به مرگ تفسیر شده است؛ یعنی انسان تا زنده است نباید دست از بندگی و اطاعت بردارد.
و بر فرض هم كه به معنی یقین مقابل شكّ باشد، غایت داخل در مُغَیی است(۱۰۷) بلكه یقین كه حاصل شود به طریق اوْلی باید عبادت كند، چون ایمان او قبل از پیدایش یقین ایمان به غیب است و بعداً علاقه و شوق او به عبادت زیادتر ميشود، كه: بَلْ وَجَدْتُكَ اَهْلاً للعِبادةِ فَعَبَدْتُك(۱۰۸). از اینرو بزرگان عرفا هم كه معرفت برای آنان پیدا شده بود به پیروی از ائمّه معصومین(ع) به مستحبّات هم كاملاً عمل نموده و از مكروهات هم اجتناب ميكردند. و سالك الياللَّه باید در مرحله اولی اعمال شرعیه خود را تصحیح نماید تا بتواند وجهه قلبی و ارتباط با جهت غیب را تكمیل كند، بلكه حفظ آن نیز منوط به مراقبت آداب ظاهر شرع است.
دوم) تقید به كسب و كار؛ زیرا انسان مجبور است در دنیا امرار معاش كند، و آن یا از راه كسب یا دزدی یا گدایی است. شقّ دوّم و سوّم به تمام اقسام – عقلاً و نقلاً – حرام است، پس باید از راه كسب و كار زندگی را اداره نماید و نباید بیكار و كلّ بر جامعه باشد، زیرا چشم داشتن به دست دیگران گدایی است.
سوم) عدم تقید به لباس مخصوص؛ در بسیاری از سلاسل فقر برای پیروان، لباس مخصوصی معین شده، ولی این قید در سلسله نعمةاللّهیه نیست؛ زیرا دیانت مقدّسه اسلام لباس حقیقی و واقعی را برای مؤمن لباس تقوی معین فرموده. و به ظاهر نیز فقط در دو مورد لباس خاصّی تعیین گردیده، یكی برای زنده در موقع احرام در مكّه، و دیگری برای مرده كه كفن باشد. و در غیر این دو مورد لباس تعیین نشده و بندگی خدا در هر لباس ممكن است. فقط باید از آنچه شرعاً حرام است مانند لباس غصبی یا پوشیدن لباس ابریشم خالص و زربفت برای مرد دوری شود.
امتیاز دیگری نیز هست و آن غلبه بسط بر قبض است؛ یعنی باید همواره با مردم معاشرت نموده و در اجتماعات وارد و طبق فرمایش حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره مؤمن بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ(۱۰۹) همواره گشادهرو و با همه مهربان باشد و ترك اجتماع و معاشرت ننموده و یاد خدا را در قلب با معاشرت ظاهری با مردم جمع بدارد و طوری نكند كه مردم از معاشرت با او متأذّی و روگردان باشند.
با این چند امتیاز كه ذكر شد، اگر كسانی در بعض سلاسل دیگر برخلاف دستورات شریعت مطهّره عملی انجام دهند یا تقید به آداب نداشته باشند، یا افرادی در سلسله نعمةاللّهیه دیده شوند كه رفتارشان خلاف باشد، البتّه به واسطه آن رفتار سزاوار ذمّ ميباشند و بزرگان سلسله نعمةاللّهیه هم از رفتار خلاف آنان ناراضی و بیزار هستند، ولی نميتوان رویه و عمل آنها را مدرك برای ذمّ عموم قرار داد. چنانكه در سایر فرقهها نیز حتّی روحانیین، اشخاص نیك و بد وجود دارند، و بهطور كلّی در هر فرقه رفتار ناشایست و عمل خلاف بعض افراد را نميتوان سبب ذمّ و اعتراض بر عموم قرار داد.
و همچنین تنبلی و ترك كار برخلاف رویه و دستور بزرگان فقر ميباشد و همه بزرگان به كار دنیوی اشتغال داشتند؛ چنانكه انبیا و اولیا عموماً دارای كاری بودند، مثلاً علی(ع) غالباً و حضرت باقر و حضرت صادق(ع) در مدت عمر به كشاورزی مشغول بودند. و حضرت هادی و حضرت عسكری(ع) اجباراً به كار قشونی خلیفه اشتغال داشتند و همچنین پیروان آن بزرگواران مانند میثم تمّار و صفوان جمّال و دیگران عموماً كار دنیوی داشتند. و بزرگان عرفا كه به پیروی آن بزرگواران افتخار دارند هر كدام كاری داشتند، مثلاً مرحوم شاه نعمةاللَّه ولی و مرحوم سلطان علیشاه با داشتن مقام علی و اجتهادی به كارهای كشاورزی مشغول بوده و چند نفری هم مانند جناب سعادت علیشاه اصفهانی به تجارت اشتغال داشتند. و هیچ یك از اینها مخالف عبادت و زهد و توكّل نیست؛ زیرا توكّل آن است كه انسان در همه احوال تكیه دل او به خداوند باشد و همه كارها را به او بسپارد، و آن ملازمه با ترك كار ندارد بلكه باید برحسب امر خدا و بزرگان دین به كار مشغول باشد. ولی در عینحال مسبّب الاسباب و روزی دهنده را او بداند و باز هم دست از كوشش برندارد و بلكه ميتوانیم بگوییم ترك كار دنیا برخلاف توكّل است؛ زیرا شخصی كه كار نميكند چشم او به دست دیگران است كه به او كمك كنند. ولی كسی كه كار ميكند منتظر است كه خداوند به او روزی دهد و در كار او بركت عنایت كند، پس باید به كار مشغول باشد. و جز در مواردی كه در شریعت مقدّسه ترك كار دستور داده شده مانند روز جمعه تا بعد از نماز ظهر كه طبق ایه شریفه: اِذا نُودِی لِلصَّلوةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا اِلی ذِكْرِاللَّهِ وَ ذَرُواالْبَیعَ(۱۱۰) كار دنیا و بیع و شری در آن پسندیده نیست، یا موقعی كه وقت نماز ضیق باشد كه اشتغال به كار جایز نیست، یا اوقات فضیلت نماز كه ترك كار در غیر ضرورت اوْلی است، در سایر مواقع نباید بیكار بود.
پس كسانی كه تنبلی را پیشه خود كرده و آن را توكّل نامیدهاند، اشتباه كرده و غالباً راحتی و آسایش نفس را درنظر داشتهاند. دیانت و خداپرستی مخالف كار دنیا نیست بلكه كمال در آن است كه هم به كار دنیوی مشغول و هم از یاد خدا و امور دین غافل نباشد، كه مَثَل معروف: دست به كار و دل با یار، اشاره به همین است و ایه شریفه: رجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِاللَّهِ(۱۱۱) بههمین منظور اشاره دارد. و یكی از مزایای دیانت مقدّسه اسلام جمع بین ظاهر و باطن و دنیا و آخرت است. و رهبانیت كه عبارت از ترك كار و عزلت و دوری از خلق و امور اجتماعی و ترك دنیا و اشتغال به عبادت محضه باشد، در دیانت مسیح(ع) پسندیده ولی در دین اسلام ممنوع است و باید همه در كارها با یكدیگر كمك نموده و خدمت به جامعه نمایند. و اگر بهطور اتّفاقی یك نفر دارای این حال نبود و میل به انزوا و ترك كار دنیا داشت، آن را نميتوان مدرك برای عموم قرار داد و زبان به اعتراض گشود؛ چنانكه در میان روحانیین نیز كسانی هستند كه تمام مدّت عمر به انزوا و در گوشه مدرسه ميگذرانند، هرچند كه این حال نیز گاهی و برای بعض اشخاص پسندیده است ولی برای عموم پسندیده نیست.
حتّی در دیانت اسلام فعالیت و كوشش در كار به قصد توسعه در رزق عیال و اولاد و كمك به دیگران پسندیده است و آن غیر از حرص و حبّ دنیاست؛ زیرا حرص یا حبّ دنیا موقعی است كه منظور فقط استفاده شخصی و جمعآوری مال باشد و به مصارف لازمه هم نرساند و بهطوری مستغرق در جمعآوری دنیا باشد كه از امور عبادی و اجتماعی هم غفلت كند. ولی اگر كوشش در كار به قصد اطاعت امر و انفاق لازم و مستحبّ و توسعه بر اشخاص واجب النّفقه باشد، ممدوح و بزرگان دین نیز همین رویه را داشتند؛ چنانكه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت باقر و صادق – علیهم السّلام – همین رویه را داشتند و حتی تجمّل و زینتهای دنیوی را هم داشتند، مثلاً جبّه خز ميپوشیدند و غالب آن بزرگواران در اكل و ملابس بهترین آنها را داشتند و لباس خوب ميپوشیدند و غذای خوب هم میل ميفرمودند كه در قرآن مجید است: یا ایها الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّیباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً(۱۱۲)، و در جای دیگر فرماید: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَاللَّهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ(۱۱۳). پس كسانی كه گمان برند تشخّص و تجمّل و ملابس نیكو مخالف زهد است نفهمیدهاند؛ زیرا زهد آن است كه دلبستگی به دنیا نباشد هر چند تمام دارایی دنیا را داشته باشد و علامت آن، آن است كه اگر مثلاً در یك شب ثروت هنگفتی ناگهانی به او روآور شود، ایجاد فرح و خوشحالی فوقالعاده در او ننماید و اگر تمامی دارایی او هم مانند حضرت ایوب(ع) در مدت كمی از بین برود باز هم خم به ابرویش وارد نیاید و در همه حال صابر و شاكر باشد و صاحب دارایی را دیگری بداند كه به او بهطور امانت داده شده است. در اینصورت اگر میخهای خیمه او از طلا باشد، چون از خدا ميداند و در راه خدا و به امر او خرج ميكند و بدانها علاقهمند نیست زاهد است؛ ولی اگر به دارایی دنیا علاقه داشته باشد ولو آنكه دارایی او فقط یك كشكول و تبرزین باشد، او زاهد نیست، چون دل به مال دنیا بسته است؛ پس مناط عدم علاقه قلبی است. بنابراین داشتن دارایی هرچند زیاد باشد، اگر از راه حلال و كسب مشروع پیدا شود مذموم نیست ولی اگر از طرق ممنوعه و حرام باشد، البتّه خلاف شرع و عقل و ناپسند است. حضرت سلیمان(ع) با داشتن مقام نبوّت سلطنت هم داشت.
پس كسانی كه بر بعض بزرگان عرفا به داشتن ثروت و دارایی ایراد ميگیرند، توجّه به وضع ائمّه معصومین(ع) پس از حضرت امیرالمؤمنین ننمودهاند. و كسانی هم كه برعكس گمان برند درویشی با تنبلی و بیكاری و كلّ بر جامعه بودن ملازمه دارد و از آن راه ایراد ميگیرند دراشتباهند. و اشخاصی كه نام درویشی بر خود گذاشته و این حالات ناپسند را هم داشته باشند، از حقیقت درویشی بهرهای نبردهاند.
باید در همه اعمال و افعال رفتار ائمّه معصومین(ع) را درنظر داشته و میزان قرار دهیم. آنچه مطابق باشد پذیرفته و آنچه برخلاف آن باشد، در هر جا ببینیم نپذیریم و رد كنیم؛ چون عرفا آنچه دارند از بزرگان دین دارند و به پیروی آنان افتخار ميكنند.
۱۰۶) سورةالحجر، ایه ۹۹: «پروردگارت را عبادت كن تا یقین بر تو فرا رسد.»
۱۰۷) منظور از این قاعده این است كه غایت كه در اینجا همان یقین است در مورد مُغَیی (دارای غایت) ثابت و صادق است.
۱۰۸) یعنی، بلكه تو را سزاوار پرستش دانسته و تو را ميپرستم.
۱۰۹) به ظاهر خوشرو و گشادهروست ولی در دل محزون است.
۱۱۰) سورةالجمعة،ایه ۹: «هرگاه ندای نماز روز جمعه بلندشودبشتابید برای یاد خدا و خرید و فروش را ترك كنید».
۱۱۱) سورة النّور،ایه ۳۷: «مردانی كه هیچ تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا باز نميدارد».
۱۱۲) سورة المؤمنون، ایه ۵۱: «ای پیغمبران، بخورید از هر چه پاك و پاكیزه است و كار نیك كنید».
۱۱۳) سورة الاعراف، ایه ۳۲: «بگو: چه كسی حرام كرده زینت خدایی را كه برای بندگان خود فرستاده و روزيهای پاك و پاكیزه را كه او داده؟»
نقل از رساله رفع شبهات، تألیف: حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه سبحانی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷.