Search
Close this search box.

ملانصرالدين كي و كجا مي‌زيست؟

Imageاو با قريحه شوخ طبعانه‌اش، با ظرافت و زيركي به نقاط ضعف مردم و بلاهت‌هاي حكام مي‌تاخت و در اين رهگذر نه فقط سبب رنجش و بر آشفتگي كسي نمي‌شد كه باعث نشاط و شعف آنها نيز مي‌گرديد.  

غلامعلي لطيفي : ملانصرالدين را يكي از حكماي طنز و شوخ‌طبعي در تاريخ جهان لقب داده‌اند. چرا كه در ميان ملت‌ها كمتر نماد بذله‌گويي و شوخ‌طبعي با ملانصرالدين قابل مقايسه است.

لطيفه‌هاي او، افزون بركشورهاي اسلامي، در پهنه وسيعي از جهان، از آلمان گرفته تا ژاپن زبانزد ملت هاست. با آنكه اين شخصيت را هر ملتي به نامي مي‌خواند و عنوان و لقب متفاوتي به او مي‌دهد، اما در همه آنها شخصيت فرزانه او در هيات يك روستايي ساده و خوش سيما تصوير مي‌گردد كه سخنان ساده و شيرين و در عين حال حكيمانه‌اش به دل‌ها مي‌نشيند و از همين رو همه اين ملت‌ها او را بومي و از آن خود مي‌دانند.ملانصرالدين را به نام‌هاي متعددي مي‌نامند. از جوحه، جوحا، جحي، سيد جوحا، جيوفا، جهان، خوجه نصرالدين، نصرالدين حوجا و ملانصرالدين، گرفته تا آرتين (در ارمنستان)، اويلن سيپيكل (در آلمان) و مكينتاش (در اسكاتلند). اما در همه اين اسامي مفهوم واژه ملا، به معناي شخص درس خوانده و با سواد مستتر است. در زبان تركي «حوجا» هم به معناي استاد و معلم دانشگاه به كار مي‌رود و هم در محاوره «حوجام» (استاد من) عنوان احترام‌آميزي است كه به شخص با سواد خطاب مي‌شود.
ملانصرالدين كيست و در چه زماني مي‌زيسته و چگونه شخصيتي بوده و اساساً چنين شخصي وجود حقيقي داشته يا ساخته و پرداخته ذهن ملت‌هاست. اينها سوالاتي است كه محققان نتوانسته‌اند به آنها پاسخ قاطع بدهند. در روايت‌هاي عاميانه تركي، زماني او را هم عصر تيمور لنگ دانسته‌اند و حتي بنا بر همين روايات ملاقاتي هم بين ملانصرالدين و آن سفاك صورت پذيرفته بوده است. يا اينكه در سده دهم ميلادي او را با حسين ابن منصور حلاج، كه در بغداد بر دار شد ديده‌اند و يا گفته شده است كه در اوايل سده پانزده ميلادي او با سيد عمادالدين نسيمي، شاعر، كه در حلب پوست كنده شد، حشر و نشر داشته است.به باور فولكلورشناسان غربي، بعد از فروپاشي حكومت سلجوقيان بر اثر جنگ‌هاي صليبي و متعاقب آن حمله مغول و بروز ناآرامي‌هاي اجتماعي در آسياي غربي، قرن سيزدهم ميلادي اهميت ويژه‌اي در تاريخ منطقه دارد. اهميت اين قرن در آن است كه ما در اين سده با سه چهره برجسته در اين بخش از جهان روبه‌رو مي‌شويم.
نخست، جلال‌الدين مولوي است كه با سبك و شيوه عارفانه قصه سرایي‌اش مرشد و مراد طبقه ممتاز و تحصيل كرده منطقه وسيعي از آسياي غربي، به مركزيت ايران تا آسياي مركزي است. دوم، يونس امره شاعر پر آوازه آسياي صغير است كه در قالب و محتواي آثارش نقطه مقابل مولوي است. او همان مضامين مولوي را به جاي زبان فاخر فارسي، كه تنها طبقه‌اي خاص آن را در مي‌يافتند، به زبان تركي ساده بيان مي‌كرد كه براي توده‌هاي وسيع مردم قابل فهم بود و از آن لذت مي‌بردند.چهره سوم از آن ملانصرالدين است در هيات يك روحاني روستايي بذله‌گو كه براي تلخ‌ترين مسائل زندگي هم راه‌حل‌هاي شيرين و شوخ‌طبعانه و حكمت‌آميز در آستين داشت.
او با قريحه شوخ طبعانه‌اش، با ظرافت و زيركي به نقاط ضعف مردم و بلاهت‌هاي حكام مي‌تاخت و در اين رهگذر نه فقط سبب رنجش و بر آشفتگي كسي نمي‌شد كه باعث نشاط و شعف آنها نيز مي‌گرديد. همين منابع شمار لطيفه‌هاي ملا را حدود ۱۱۲ تا ذكر مي‌كنند و بقيه را الحاقي و انتسابي مي‌دانند.به حكايت منابع عربي «جوحا»ي عرب‌ها به شكل «حوجا» وارد زبان تركي شده است و نزديكي دو واژه جوحا و حوجا را نيز بهترين دليل آن ذكر مي‌كنند. در همين منابع آمده است كه در سده شانزدهم ميلادي لطيفه‌هاي تركي ملا به عربي ترجمه شده و به آن عنوان «نوادرالحوجه نصرالدين افندي» داده شده است‌ و نهايتاً ملا را هم عصر سلاطين سلجوقي همچون علاءالدين كيقباد و عزالدين و
ركن الدين دانسته‌اند كه در قرن سيزدهم ميلادي در آسياي صغير حكومت مي‌كردند. در منابع ايراني، به نوشته محمد جعفر محجوب «… از نخستين سال‌هاي رواج فن چاپ در ايران رساله‌ها و نمونه‌هاي متعدد از لطايف ملانصرالدين با حجم‌هاي مختلف به طبع رسيده و تقريباً در تمام آنها كه از روي نسخه‌هاي خطي فارسي چاپ شده، قهرمان اصلي داستان‌ها جحا (يا جحي) ناميده شده است…» دائره‌المعارف فارسي ملانصرالدين را چنين توصيف كرده است: مرد ظريف ساده لوح بذله‌گوي معروف، كه احوال او با افسانه‌ها آميخته است و حكايات و امثال و نوادر بسيار در افواه بدو منسوب شده است.
احمد مجاهد در مقدمه تحقيق و تاليف جامع خود به نام «جوحي»، مي‌نويسد «نخستين چاپ كتاب ملانصرالدين، به نام «نوادر الخوجه نصرالدين افندي الرومي المشهور به حجا» به عربي، در سال ۱۲۷۸هجري ق-۱۸۶۰م، در مصر كه در آن زمان تحت متصرفات دولت عثماني بود انجام پذيرفته است». در مقدمه اولين نشر لطيفه‌هاي ملانصرالدين از سوي «محمد رمضاني دارنده كلاله خاور» از قلم مولف و ناشر آن مي‌خوانيم: «… اين بنده در نتيجه چند ماه تفحص در كتب مختلف فارسي قديم و جديد و نسخ تركي و عربي آن قريب ششصد لطيفه و حكايت از ملا گرد آورده… و منتشر كردم».
اما از جهت شكل و صورت ظاهري، معمولاً ملا را در كسوت يك روحاني روستايي مي‌دهند. غير از شوروي سابق، كه او را در هيات «قهرمان كار سوسياليستي» و «مبارز راه صلح» تصوير مي‌كردند، بقيه ملت‌ها او را در پوشش كشورهاي اسلامي و معمولاً به همراه خرش، به تصوير كشيده‌اند. در ازبكستان «خوجا نصرالدين» را با شال پهن و قباي راه راه و عرق چين، به شكل روحانيان آن منطقه نشان مي‌دهند. در تصاوير مصري و عموماً عربي، ملا را با ريش و عمامه و قباي بلند تا قوزك پا، كه هيچ نشاني از شوخي و شوخ طبعي در آن ديده نمي‌شود ترسيم مي‌كنند.در ايران، هم در تصاوير عاميانه‌اي كه از ملانصرالدين در دست است و هم در آثار فردريك تالبرگ، كه لطيفه‌هاي او را مصور كرده است، اين روحاني رند و فرزانه با رعايت معيارهاي جامعه ايراني بدون عبا و عمامه و بيشتر به شكل روستائيان سنتي ايراني ترسيم شده است. اما با همه تطويلي كه اين نوشته پيدا كرده است، نمي‌توان از يك نمونه استثنايي از چهره ملانصرالدين ياد نكرد و گذشت. و آن، چهره‌اي است كه دو هفته نامه «ملانصرالدين» چاپ تفليس عرضه كرده است. نماد اين نشريه كه روحاني روستايي متين و موقري است همواره در كاريكاتورهاي صفحه اول نشريه حضور دارد و حكيمانه ناظر مسائل مضحكي است كه در آن كاريكارتورها مطرح مي‌شود و باعث خنده خوانندگان مي‌گردد.
جليل محمد قليزاده، طنزپرداز تواناي آذربايجان و ناشر «ملانصرالدين» از قول ملا و خطاب به خوانندگانش مي‌گويد: «اي برادران مسلمان من! اگر مي خواهيد بدانيد كه شما به كه مي‌خنديد، آينه به دست بگيريد و جمال مبارك خود را در آن تماشاكنيد».