سعيد امامی در مرکز دايره ای از رازها و ابهام ها نشسته بود و هرآنچه به او مربوط می شد، جذاب تر يا مهم تر از آن بود که کسی به سادگی از کنارش بگذرد و روزنامه “سلام” بانگی رها کرده بود که پژواکش تا روزها ادامه داشت.
در آن روزها، که بحث تصويب قانون جديد مطبوعات در مجلس پنجم داغ تر از هميشه بود، کمتر کسی را می شد پيدا کرد که درباره سعيد اسلامی يا امامی چيزی نشنيده باشد يا نداند.
او که سال ها معاون وزير اطلاعات بود، در پی وقوع قتل های زنجيره ای در پاييز 1377، به عنوان متهم رديف اول معرفی و بازداشت شده بود. اما پس از مدتی گفته شد که در زندان با استفاده از داروی نظافت خودکشی کرده است….
و اما ادامه ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ :
سعيد امامی در مرکز دايره ای از رازها و ابهام ها نشسته بود و هرآنچه به او مربوط می شد، جذاب تر يا مهم تر از آن بود که کسی به سادگی از کنارش بگذرد.
و روزنامه “سلام” بانگی رها کرده بود که پژواکش تا روزها ادامه داشت. نمايندگان اکثرا محافظه کار مجلس پنجم، که در کش و قوس محدود ساختن قانون قبلی مطبوعات بودند، از نسبت دادن طرح آنان به سعيد امامی برآشفتند و وزارت اطلاعات از مدير مسوول روحانی “سلام”، به دليل چاپ سند محرمانه، به دادگاه ويژه روحانيت شکايت برد.
به اين ترتيب، يک تيتر تکان دهنده، نقطه آغاز ماجرايی پر حادثه شد.
غروب روز بعد، معلوم شد که چاپ چنين جمله ای می تواند به بهای تعطيلی روزنامه ای، حتی به اهميت و وزن سياسی “سلام” تمام شود.
صبح پنج شنبه، بدون “سلام” آغاز شد و شب آن روز آبستن رويدادهای حيرت آور ديگری بود.
و به این ترتیب … :
۱۵ تیر ۱۳۷۸: انتشار نامه فوق محرمانه سعید امامی در روزنامه سلام.
۱۶ تیر ۱۳۷۸: تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات.
۱۷ تیر ۱۳۷۸: توقیف روزنامه سلام.
۱۸ تیر آمد… و به قول آن آقا!!! شد آنچه شد !!!!!!!!!!
و اما بعد
وجوه مشترک فجایع سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه و تخریب حسینیه های دراویش گنابادی و ضرب و شتم آنها
1- آزادی قربانی میشود .
2- قانون پایمال میگردد.
3- نقاب مردم فریبی افتاده وصورت خشونت نمایان میشود.
4- قدرت سیاست و سیاست قدرت با نقاب دین و دفاع ازنظام، فاجعه آفرین می شود.
5- کسی جوابگوی جنایات نمی شود.
6- در نهایت مظلوم محکوم وحق به ظالم داده میشود.
وجوه اختلاف فجایع سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه و تخریب حسینیه های دراویش گنابادی و ضرب و شتم آنها
1- در واقعه کوی دانشگاه یک نفر از مهاجمان محکوم میشود که ریش تراش دانشجویی را دزدیده است امابرای دراویش به همین اندازه هم عدالت اجرا نشد!!!!و نمی شود.
2- فرمانده سرکوبگر(سردار نظری) ظاهرا از مقام خود عزل شد، اما سرکوبگران دراویش ارتقا درجه یافتند و می یابند .
3- در کوی دانشگاه بلدوزرها شرکت نداشتند، اما در بر خورد با دراویش هر بلدوزری در حد سردار نظری مخرب شده و می شود.
4- جرم دانشجویان دخالت در سیاست و جرم دراویش عدم دخالت در سیاست عنوان می گردد.
5- در کوی دانشگاه فتاوی پنهان فاجعه آفرید اما در سرکوب دراویش فتاوی آشکار فاجعه آفرین شده و خواهد شد!!!
6- فاجعه کوی دانشگاه یک بار اتفاق افتاد اما سرکوب دراویش چندین بار تکرار گردیده و هنوز ادامه دارد…
…
هم وطنان گرامی و عزیزان ایمانی، موارد دیگر وجوه اشتراک و اختلاف را میدانند!!!؟؟؟