عشق الهي، داستان ابراهيم (ع) و حجربن عدي ،مراجعه به طبيب
وقتي خواستند حجر را شهيد کنند، به حجر گفتند كه حكم اعدام تو و پسرت آمده، تو را اول بکشيم يا پسرت را؟ هر كس باشد ميگويد: همهي دنيا را بكشيد، ولي پسرم را نكشيد. اين طبيعي است، ولي حجر گفت: اول پسرم را بكشيد، چون پسرم تازه مسلمان و جوان است، شايد جان خود را بر ايمان خود ترجيح دهد، اين است كه ميخواهم اول او را بكشيد، بعد مرا بكشيد. او براي اين كه كشته نشود، ممكن است ايمان خود را از دست بدهد، ولي من نه