«اگر بخواهيد دشمنان خود را خوار كنيد، به دوستان خويش نيكي نماييد.» .«بايد اين درس را نيك آموخت كه خوشي و سعادت انسان به رنج و زحمتي كه در تحصيل آن به كار برده است، بستگي و ارتباط دارد. كار و مرارت، چاشني خوشبختي است. برماست كه با تمام جهد و قوا، اسباب بزرگي و مردانگي را آماده و حفظ كنيم تا آسودگي خاطر كه بهترين و گراميترين نعمتهاست، به دست آيد و از غم و محنتهاي سخت، در امان باشيم.» .«به عقيدهي من، زمامدار بايد بر ديگر افراد از اين جهت امتياز و برتري داشته باشد كه نه فقط از زندگي سهل و آسان روگردان، بل كه عاقبتانديش و با تدبير و پركار باشد.» .«آن كسي تاج سعادت را بر سر دارد كه با استعداد كافي، از راه صواب تحصيل مال كند و آن را در راه مقاصد عالي و شريف صرف نمايد.» .«جهانگيري كار عظيمي است اما جهانداري كاري بس عظيمتر است. به چنگ آوردن امپراتوري در اثر جسارت و جنگآوري است؛ اما حفاظت آن بدون حزم و درايت و مراقبت پيوسته، محال است.»
سالروز صدور منشور بابل
هفتم آبان ماه سالگرد صدور منشور حقوق بشر است كه كوروش، شاه هخامنشى آن را پس از ورود به «بابل» و براى حمايت از ساكنان آن بر لوحى گلين نوشت و از چهار سال گذشته در ايران «روز كوروش» نام گرفته است.
شكوه ميرزادگى فعال ميراث فرهنگى و از مسئولين «كميته بين المللى نجات دشت پاسارگاد» در گفت وگو باراديو فردا درمورد دليل انتخاب روز كوروش مى گويد: «پس از آبگيرى سد سيوند، دوست داران كوروش و مخالفين اين اقدام به دليل آسيبى كه مى تواند به آرامگاه كوروش برساند، روز هفتم آبان ماه را روز كوروش نام نهادند و از چهارسال پيش اين روز را گرامى مى دارند.»
منشور كوروش كه زمانى گمان مى رفت كه يكى از پادشاهان «بابل» آن را نگاشته است و پس از بررسى باستان شناسان به كوروش هخامنشى نسب داده شد، از سال ۵۳۸ پيش از ميلاد باقى مانده است.
در منشور كوروش شهروندان برابر خوانده شده اند و در آن پادشاه هخامنشى دستور به آزادى اسيران داده و مردم را در انتخاب مذهب و آيين آزاد دانسته است.
در متن اين منشور آمده است: «ارتش بزرگ من با صلح وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزارى به مردم اين شهر وسرزمين وارد آيد… من براى صلح كوشيدم. برده دارى را برانداختم، به بدبختى آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداى خود آزاد باشند و كسى آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچ كس اهالى شهر را از هستى ساقط نكند…»
پس از ترجمه متن اين لوح گلى و در سال ۱۳۴۸ خورشيدى در گردهمايى حقوق دانان سراسر جهان در كنار آرامگاه كوروش، به او لقب نخستين بنيانگذار حقوق بشر داده شد.
منشور كوروش در سال ۱۲۸۵ خورشيدى توسط هرمز رسام، باستان شناس آشورى- بريتانيايى، در منطقه بين النهرين كشف شد و هم اكنون در موزه بريتانيا نگهدارى مى شود. آرامگاه كوروش در منطقه پاسارگاد در استان فارس كه در فهرست آثار باستانى يونسكو به ثبت رسيده، به دليل آبگيرى سد سيوند در شمال شرق اين استان، در مركز توجه دوستدارن ميراث فرهنگى ايران قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزارى هاى داخلى مانند خبرگزارى ميراث فرهنگى و برخى از منابع خبرى خارج ازايران، بعد ازآبگيرى سد سيوند درنزديكى آرامگاه كوروش، آثار رطوبت و نم درميان سنگ هاى آن ديده شد. «روز كوروش» هم براى حمايت از آرامگاه او و هم براى پاسداشت ارزش هاى بشرى كه پادشاه هخامنشى مبلغ آن ها بود، با چنين عنوانى ناميده مى شود.
—————————————————————————-
کورش کبیر
کوروش دوم ، معروف به کوروش بزرگ یا کورش کبیر ( 559-528 پیش از میلاد ) شاه ایران ، بهخاطر بخشندگی، بزرگ منشی ، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاری نخستین امپراطوری چند قومیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و… شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه ایران و بنیانگذار دورهی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان ، که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود ، او را سرور و قانونگذار می نامیدند . یهود یان این پادشاه را به منزله ممسوح پروردگار محسوب می داشتند ،ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده ، بسیاری از بزرگان جهان ذوالقرنین قرآن فرزند نیک سرشت خداوند را کوروش هخامنشی میدانند و نصبت دادن آن را به اسکندر ملعون کاری ابله هانه میدانند . کوروش سرسلسله هخامنشی ، داریوش بزرگ ، خشایارشا ، اسکندر مقدونی گزینه هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته ، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات قرآن ، تورات ، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می باشد.
کورش بزرگ:فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزای بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل بدهند.
از زبان كورش
بيگمان، كورش بزرگ برجستهترين شخصيت تاريخ ايران و يكي از بزرگترين شهرياران تاريخ جهان است كه با برآمدن وي، سير تمدن خاورميانه از گونهاي ديگر شد. كورش به پشتوانهي هوشمندي و دانايي خويش و خصلتهاي برتر قومي خود، در اندك زماني، از خاستگاهي كوچك، امپراتوري پهناوري را برآورد كه مرزهاي آن از آسياي ميانه تا شرق اروپا گسترده بود. دولتي كه او بنيانگذارد، ديرزماني، صلح و امنيت را بر قلمرو گستردهي خود حاكم ساخت و آزادي و مدارا و تساهل را در ميان اتباع خويش برقرار نمود؛ امري كه بدين شيوه و گستردگي، در آن برهه از تاريخ، شگرف و بيسابقه بود. ويژگيها و روشهاي ممتاز و بيبديل مردمداري و كشورداري كورش كبير كه بعدها به صورت الگويي اخلاقي- سياسي، ديگر شهرياران هخامنشي نيز از آن پيروي كردند، عبارت بود از: برقراري آزادي مذهبي و فرهنگي براي همهي اقوام زير فرمان و به رسميت شناختن مناسك، سنتها و مقررات داخلي آنان؛ سپردن ادارهي سياسي ملل تابعه به مقامات محلي و بومي، پرهيز از هر گونه كشتار و ويرانگري به نام خدا و دين، اهتمام به تداوم و ارتقاي فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي در ميان اقوام زيرفرمان و…
گزنفون (420 – 352 پ.م.) تاريخنگار يوناني و شاگرد سقراط كه چندي در سپاه يكي از شاهزادگان هخامنشي خدمت ميكرد، از جمله شيفتگان و دوستاران منش و روش درخشان و استثنايي كورش كبير بود. وي در كتاب معروف خود به نام «كورشنامه» يا «پرورش كورش» زندگينامهي اين شهريار بزرگ را با جزييات و نكات فراواني، از نگاه خويش بازگفته است. گزنفون در اين نوشته، سخنان بسياري را از كورش نقل كرده كه هر چند در جزييات، داستانپردازانه مينمايد، اما كليات آن، نمودار اثرگذاري و بازتاب انديشه و رفتار كورش در ميان ملل مختلف است كه بدين گونه، در سخنان نقل شده از وي، بازتابيده و به يادگار مانده است. در ادامه، نمونهاي از گفتارهاي منسوب به كورش در «كورشنامه» گزنفون، آورده ميشود (*):
«اگر بخواهيد دشمنان خود را خوار كنيد، به دوستان خويش نيكي نماييد.»
«بايد اين درس را نيك آموخت كه خوشي و سعادت انسان به رنج و زحمتي كه در تحصيل آن به كار برده است، بستگي و ارتباط دارد. كار و مرارت، چاشني خوشبختي است. برماست كه با تمام جهد و قوا، اسباب بزرگي و مردانگي را آماده و حفظ كنيم تا آسودگي خاطر كه بهترين و گراميترين نعمتهاست، به دست آيد و از غم و محنتهاي سخت، در امان باشيم.»
«به عقيدهي من، زمامدار بايد بر ديگر افراد از اين جهت امتياز و برتري داشته باشد كه نه فقط از زندگي سهل و آسان روگردان، بل كه عاقبتانديش و با تدبير و پركار باشد.»
«آن كسي تاج سعادت را بر سر دارد كه با استعداد كافي، از راه صواب تحصيل مال كند و آن را در راه مقاصد عالي و شريف صرف نمايد.»
«جهانگيري كار عظيمي است اما جهانداري كاري بس عظيمتر است. به چنگ آوردن امپراتوري در اثر جسارت و جنگآوري است؛ اما حفاظت آن بدون حزم و درايت و مراقبت پيوسته، محال است.»
«تاريخ، مكتبي عالي است. در آن خواهيد ديد پدراني را كه پسرانشان آنان را دوست ميداشتند؛ برادراني را كه به برادرانشان مهر ميورزيدند؛ و نيز خواهيد ديد كساني را كه راههاي ديگري اختيار كردهاند. در ميان اينان و آنان، كساني را سرمشق خود قرار دهيد كه راهشان را خوب رفتهاند. اگر چنين كنيد، شما عاقلايد.»
میلاد