دو نامه برای رئیس جمهور دیروز و امروز
اين رنجنامه را تلخ کامانه و در کمال نوميدی و ناخشنودی، هنگامی و در هنگامه يی می نويسم که ياران شناخته و ناشناخته ام "چندان به خاک تيره فرو ريختند سرد، که گفتی ديگر زمين هميشه شبی بی ستاره ماند".
قيام آرام و دموکراتيک مردم ايران عليه استبداد دينی در خرداد ١٣٧٦، تجربه شيرينی بود که قدرناشناسی و فرصت سوزی آن خواجه خنده رو بر آن مهر خاتمت زد و خلقی را تلخ کام و ناآرام کرد، دستاورد تلاشها و تب و تابهای جمعی دردمند بود که رايگان هديه شد و ارزان از دست رفت. و اين عجب نبود
مرد ميراثی چه داند قدر مال؟—— رستمی جان کند و مجان يافت زال
هر که او ارزان خرد ارزان دهد —– گوهری طفلی به قرصی نان دهد