شاه اسماعیل و نبرد چالدران
شاه اسماعیل از قهرمانان تاریخ ایران در سن سیزدهسالگی حکومت مستقل مقتدری را در ایران پایهریزی کرد. پس از گذراندن ایام کودکی در زندان، تبعید، فرار و مشاهده سلطه بیگانگان بر ایران و اختلافات قومی و ملی، و در این مورد چنان با سرعت پیش رفت که یکی از مقتدرترین سلاطین روزگار خود شد و با ایجاد وحدت سیاسی، ملی و مذهبی در پهندشتِ ایرانِ بهیغمارفته، به مصاف قدرتهای عصر خود شتافت و در تمام جنگهای داخلی و خارجی به پیروزی رسید.
شاه اسماعیل با زبان شعر و ادب بر دلهای خیل انبوهی از مردمان ترکیه همچنان حکومت میکند، محبوبیتی که هیچ کدام از پیروزیهای نظامی برای سیاستمداران در کشوری دیگر به یادگار نگذاشتهاند و پیوند علویان بهعنوان بزرگترین اقلیت ترکیه با این شخصیت ایرانی چنان محکم هست که از باد و باران نیابد گزند. تأثیر اشعار و تخلص شعری شاه اسماعیل در آناتولی به حدی است که علاوه بر افرادی که از تخلص او استفاده کردهاند، وجود تخلصهایی مانند جان ختایی، دردیمند ختایی، درویش ختایی، کول ختایی، پیر ختایی، سلطان ختایی و غیره بیانگر نفوذ عمیق افکار و اشعار شاه اسماعیل در ادبیات علویان ترکیه است. همچنین علاوه بر شاعران و تذکرهگویان علوی در آناتولی برخی از شاعران مردمیگوی اهل سنت مانند نماز ایلاهیسی که به نماز هوجاسی نیز معروف است، در شعر کوتاهی که بر پشت یکی از کتابهایش نوشته تخلص ختایی را به کار برده و نکته جالب اینکه بر مضامین حق و اخلاص هم تأکید کرده است. در مجموع آنچه از باورهای علویان ترکیه درباره شاه اسماعیل که در ادبیات و موسیقی آنان هویدا است، بر میآید که شاه اسماعیل با توجه به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمانهاش طریقت و پیشوایی را با شاهی درآمیخته و اشعارش که اغلب به زبان ترکی هستند در ادبیات آذربایجان و ترکیه بهعنوان الگو و نمونههای ادبی به حساب میآیند. او میان شیخیه و تصوف وحدت ایجاد کرده و با توصیف و تأکید بر حق و عدالت با تکیه بر مصداق تاریخی آن یعنی علی (ع) و فرزندانش در میان فرقههای صوفیانه آناتولی پیوند برقرار کرده است.
دکتر نورعلی تابنده نیز که خود در ایام کودکی از مرحوم شیخالمشایخ سرمشق خوشنویسی گرفته بود، از او بهعنوان درویشی امین، مردی فاضل و خوشنویسی ماهر یاد میکند: «یک تابستان [که به بیدخت آمده بود] من مهماندار او بودم، مینشستند و میگفتند چای بیار و خط تمرین میکردم که هنوز آن خطها را برای یادگاری و همچنین کتابهایی به خط او را دارم. شیخ محمدحسن صالحعلیشاه، قطب وقت سلسله نعمتاللهی، پس از فوت شیخالمشایخ در ذیل نامهای خطاب به آقای حسینعلی موثقالسلطان در تاریخ ۹ محرم ۱۳۶۰، مینویسد: «فوت مرحوم آقای تفضلی و حاج شیخالمشایخ بر همه ناگوار و مؤثر است. گرچه هر دو خوش رفتند و به دوست پیوستند و راحت گشتند، ولی وجود این اشخاص برای سلّاک، سرمشق و برای بیگانگان، نمونه و اتمام حجت است». ارتباط با فرزندان عضدالملک بهخصوص مصطفیخان امیر سلیمانی، مشیرالسلطنه (م۱۳۸۱ق)، او را به محضر عارف عالیقدر، حاج شیخ عبدالله حایری رحمتعلیشاه (م۱۳۵۶ ق) رهنمون کرد[۱۴]. پس از چند جلسه رفت و آمد، سرانجام در سال ۱۳۲۲ق، در قریه هاشمآباد تهران به همراه مشیرالسلطنه اظهار طلب کرده و هر دو در یک روز مشرف به فقر شدند. سپس به ملاقات قطب وقت سلسله نعمتاللهی، حاج ملا سلطانمحمد گنابادی، سلطانعلیشاه (م۱۳۲۷ق)، نائل و مورد لطف و اکرام ایشان واقع گردید. شیخالمشایخ تا پایان عمر یعنی زمانی که حدود هشتاد سال داشت، هرگز حضور در مجالس درویشی را ترک نکرد. منزلش در گلوبندک و در نزدیکی حسینیه عضدالملک قرار داشت و او همهشب در آنجا حاضر میشد و به گرمی محبت خود بر گرمی دیگران میافزود.