مناجاتنامه خواجه عبدالله انصارى (قسمت چهارم)
اى عزيز! بهشت و دوزخ بهانه است، مقصود خداوند خانه است. اى بهشت! سرّ تو ندارم، مرا دردسر مده،
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
اى عزيز! بهشت و دوزخ بهانه است، مقصود خداوند خانه است. اى بهشت! سرّ تو ندارم، مرا دردسر مده،
روزگارى او را مىجستم، خود را مىيافتم، اكنون خود را مى جويم، او را مىيابم. دانى كه زندگى خوش
روزگارى او را مىجستم، خود را مىيافتم، اكنون خود را مى جويم، او را مىيابم.
دانى كه زندگى خوش كدام است؟ آن كس كه هميشه بىنام است، و از حق بر دل وى پيام است، و بر زبان و دل او ذكر حق مدام است، و دنيا او را دام است، و عقبى او را انتظام است، و از هر دو او را مولى تمام است.
مرغ را دانه بايد و طفل را شير، و شاگرد را استاد بايد و مريد را پير. الهى! اگر
الهى! عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم دانم، و نه آنچه دانم دارم. الهى! اگر بر دار كنى رواست،
الهى! تا يگانگى بشناختم، در آرزوى شادى بگداختم، كى باشد كه گويم پيمانه بينداختم و از علائق واپرداختم و
الهى! چون از يافت تو سخن گويند از علم خويش بگريزم، بر زهره خويش بترسم، در غفلت آويزم، نه
اى خداوندى كه رهى را بىرهى با خود بيعت مىكنى، رهى را بىرهى گواهى به ايمان مىدهى، رهى را
خداوندا! هر كه شغل وى تويى شغلش كى بسر شود؟ هر كه به تو زنده است هرگز كى بميرد؟
الهى! نور تو چراغ معرفت بيفروخت، دل من افزونى است. گواهى تو ترجمانى من بكرد، نداى من افزونى است.
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved