Search
Close this search box.

نخستين زنان صوفى (قسمت دوم)

لبابه متعبده‏* (۱۹) از مردم بیت المقدس‏ ومریم بصریه از مردم بصره

banu rabeزنى اهل معرفت و مجاهده بود. ابو جعفر محمد بن احمد بن سعید رازى از عباس بن حمزه نقل کرد که احمد بن ابى الحوارى آورده است که محمد بن روح‏ (۲۰)  گفت که لبابه متعبده گفت: از خداى تعالى شرم دارم که مرا به غیر او مشغول بیند.

و لبابه گفت: در عبادت آن اندازه مجاهده نمودم که آرامش را به آن یافتم. پس هنگامى که از دیدار مردم به رنج مى‌‏آمدم ذکر او آرامشم مى‏‌بخشید و آن‏گاه که از سخن گفتن با مردم خسته مى‏‌شدم، عبادت و خدمت به او، به من شادى مى‏‌بخشید.

مردى به لبابه گفت: پرسشى دارم. (۲۱ ) به حج مى‏‌روم. در آنجا از خدا چه طلب کنم؟ لبابه پاسخ داد: از خدا دو چیز بخواه. نخست اینکه از تو راضى باشد و تو را به مرتبه ‌ى خشنودان برساند و دوم اینکه نام تو را در بین اولیاء خود گمنام گرداند. (۲۲)

مریم بصریه از مردم بصره‏*

مریم بصرى در عهد رابعه مى‏‌زیست و سال‏‌ها پس از او زندگى کرد. وى همراه و مصاحب رابعه بود و خدمت او مى‏ کرد. بیشتر در موضوع محبت سخن مى‏‌گفت و هرگاه سخنى در محبت مى‏‌شنید سرخوش و سرمست مى‏‌شد. و گفته شده که روزى در یکى از مجالس واعظان شرکت کرد که در آن سخنى درباره‏‌ى محبت مى‏‌رفت. در اثناى کلام زهره‏‌ى وى بدرید و در مجلس قالب تهى کرد. محمد بن احمد بن سعید رازى گزارش داد که عباس بن حمزه گفت که احمد بن ابى الحوارى از قول عبد العزیز بن عمیر ۲۳ نقل کرده است که گفت: مریم بصرى از آغاز شب به عبادت خدا برمى‌خاست درحالى‏‌که مى‏‌گفت: «اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ» (خداوند به بندگانش مهربان است، شورى ۴۲/ ۱۹) و تا صبح ادامه مى‏‌داد. و مریم گفت: از آن زمان که شنیدم که خداى عزّ و جلّ در قرآن مى‏‌فرماید «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» (روزى شما و آنچه به آن‏ وعده داده شدید در آسمان است، الذاریات ۶۱/ ۲۲) هرگز غم روزى نخوردم و در طلب آن رنجى نبردم.

______________________________
(*) درباره‏‌ى لبابه متعبده رجوع کنید: نفحات الانس ص ۶۱۴، جامى در کتاب خود بخش‌‏هایى از روایت سلمى را مى‌آورد. شماره‏‌ى ۲۲ کتاب حاضر هم درباره‏‌ى لبابه متعبده است که همین شخص مى‏‌باشد و در آنجا لبابه عابده از مردم شام نامیده مى‏‌شود و معلوم نیست چرا تکرار شده است. ابن جوزى بعینه همین روایت سلمى را نقل مى‏‌کند. صفه الصفوة ج ۴/ ۱۷۵. غیر از آن در اعلام النساء ج ۴/ ۲۷۵ هم احوال وى آمده است. – م‏

(۱۹). احوال لبابه در صفه الصفوة ابن جوزى ج ۴/ ۱۷۴ آمده است. آنچه ابن جوزى درباره‌‏ى لبابه نقل مى‏‌کند،‌‌ همان است که سلمى آورده است. – م‏

(۲۰). اصفهانى در حلیة الاولیاء نام وى را احمد بن روح مى‏‌آورد و هیچ اشاره‏‌اى به تاریخ تولد یا مرگ وى ندارد، جز اینکه به آوردن ابیاتى از ابن روح بسنده مى‏‌کند که وى در آن درباره‏‌ى لزوم پناه بردن به خدا هنگام بیچارگى و اضطرار اشاره دارد. ج ۱۰/ ۱۷۴

(۲۱). این پرسش در شکل مسئله مطرح مى‏‌شود و منظور استفسار نکته‌اى از فقه اسلامى است. در این اثر سلمى تنى چند از زنان چون رابعه عدویه و لبابه متعبده متخصص فقه اسلامى معرفى شده‌‏اند. هرچند که چنین مباحثى به ندرت به قضاوت کشیده مى‏‌شد آن‏‌ها اهمیت بسیارى براى زندگى روحانى جامعه قائل بودند.

(۲۲). ولى (جمع آن اولیاء) در قرآن به معنى مدیر، محافظ و حامى یا شفیع به کار مى‌رود. در متون صوفیه معنى دوست یا محرم را نیز دارد. مثلاً در واژه‌‏ى ولى‌اللّه، دوست خدا معنى مى‌دهد. این واژه (ولى اللّه) در انگلیسى به این معنا ترجمه شده است: مسلمان مقدسى که دوست خداست و بنابراین توانایى حمایت یا شفاعت دیگران را در مقام نماینده یا جانشین خدا دارد. [۱]

[۱] ابو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمى/مترجم: مریم حسینى، نخستین زنان صوفى، ۱جلد، نشر علم – تهران، چاپ: اول، ۱۳۸۵.

______________________________
(*) درباره‏‌ى مریم بصرى رجوع کنید: نفحات الانس ص ۶۱۴. در آنجا جامى بخشى از روایت‏‌هاى سلمى را نقل مى‏‌کند و در صفه الصفوة ج ۴ ص ۲۰، ابن جوزى همین روایت سلمى را بعینه مى‌آورد. – م‏

(۲۳). عبدالعزیز بن عمیر (متوفى ۲۰۰ ه ۱۶- ۸۱۵ م) اصلاً از اهالى خراسان بود اما در بصره زندگى مى‏‌کرد. او معاصر صوفى اهل شام احمد بن ابى الحوارى بود و به خاطر کلمات قصارش در زهد مشهور بود. بنگرید ابن جوزى صفه الصفوة ج ۴/ ۲۳۴

(۲۴). این نوع تفسیر از قرآن نمونه‏‌اى از شیوه‏‌هاى کلامى سنّت‏‌گرایان دوره‏‌ى آغاز اسلام است. صوفیه از آیات به ‏عنوان اساسى براى برداشت خاص خود از فقه العبادة استفاده مى‏‌کردند. در این گزارش مریم بصرى تجربه‌ی توکل را با اتکا به آیه‌‏اى از قرآن بیان مى‏‌کند. در این آیه وعده داده شده که خداوند روزىِ هرکه به خدا توکل کند را فراهم مى‏‌کند. سلمى هم با تأکید بر اینکه ریشه‏‌هاى تصوف در قرآن است از چنین تفسیرى براى توجیه سخن صوفیه سود مى‏‌جوید. براى توجه به این نوع استفاده از آیات قرآنى که سفیان ثورى هم از آن استفاده کرده است ر. ک: کتاب دستور زبان عربى و تفسیر قرآنى در قرون اولیه اسلام نوشته ورستیگ لیدن ۱۹۹۳ صص ۱۴- ۱۱۱ [۱]

C. H. M. Versteegh، Arabic Grammar and Quraic Exgesis in Early Islam (Leiden، ۴۹۹۱)، ۱۱۱- ۴۱.