Search
Close this search box.

محمد قاضی‌: هر دوره و زمانه‌ای «دُن کیشوت» د‌ارد

Imageدر دنیا آدم‌های زیادی هستند که خیلی حرف‌ها می‌زنند‌، از خودشان تعریف می‌کنند، فخر می‌فروشند به این‌که در زندگی در این فکر بوده‌اند که به مردم خدمت بکنند، به کسانی که نیاز به کمک داشته‌اند کمک کرده‌اند.

به داد آدم‌های زیادی رسیده و از مخمصه و بلاهای زندگی نجاتشان داده‌اند، از طرفی هم به ملامت و خدمت کسانی لب می‌گشایند که فقط در فکر خودشان هستند و در زندگی باری از دوش کسی برنداشته و دست کسی را نگرفته و هیچ‌کس را از بدبختی نجات نداده‌اند…..انسان شریف و والا آن کسی است که گفتارش با کردارش یکی باشد‌، و آنچه می‌کند با آنچه می‌گوید مطابقت داشته باشد‌. بر همین اساس نمی‌شود به حرف خیلی‌ها اعتماد کرد.

عرفان قانعی‌فرد


نمی‌دانم شاید شما اثر مشهور سروانتس را ـ که با آن رمان در ادبیات تولد یافت ـ خوانده باشید‌. از شاهکارهای ادبیات جهان که انتقادی هجوآمیز و طنزآلود از بیهوده‌گویی‌ها و ابتذال‌های نظام پهلـوانی است که در عصر نویسنده‌ی اسپـانیایی اثر، رو به زوال می‌رفت‌.

او با نوشتن دن کیشـوت انحطاط دوران پهلـوانی و زوال دستگاه نجیب‌زادگی را با همه‌ی جنبه‌های مضحک و غم‌انگیز آن زنده و مجسم ساخته است‌.

چون دن کیشوت مظهر طبقه‌ای است که قدرت خود را از دست داده و رو به زوال می‌رود‌، اما نمی‌تواند این زوال را باور کند، یا این‌که نمی‌خواهد بداند‌‌.

خوشبختانه این اثر عظیم در سال ۱۳۳۵ توسط مترجم نام آشنای ادبیات ایران ـ محمد قاضی ـ به جامعه و ادبیات ایران عرضه شد.

در خلال ایام هم‌صحبتی و افتخار هم‌نشینی در ایام خوش نوباوگی‌، یک‌بار از شادروان قاضی پرسیدم واقعاً چرا آن را ترجمه کرد‌؟

در پاسخم سخنانی گفت که ذکرش در این جا خالی از لطف نیست… اکنون ، دن کیشوت در جهان به صورت یک مکتب درآمده است‌. این اثر در اواخر قرن شانزدهم‌، دوران زوال نظام مبتذل نجیب‌زاد‌گی و پهلوانی به شیوه‌ی عیاران قدیم‌، نوشته شده است‌.

در آن کسانی بودند که بر خلاف هرگونه منطق و عقل سلیم داعیه دشتند و با چشم پوشیدن بر واقعیت‌های ملموس عصر خود و بدون اعتنا به مقتضیات زمان و تکاپوی جامعه خود، مجدداً آن صحنه‌های پهلوانی را در خاطره‌ها زنده می‌کردند.

اینان مردمانی بودند که به بیماری خود‌بزرگ‌بینی و لاف بیجا و ادعای واهی دچار بودند و چون کبک سر به زیر برف می‌کردند و خود را تافته‌ی جدا بافته از مردم و نجات دهنده و منجی آن‌ها می‌پنداشتند.

در زمان حال نیز دن کیشوت‌ها نمرده‌اند و شاید هم هیچ‌وقت نمیرند. به قول بلینسکی هرکس اندکی دن کیشوت است‌.

علاوه بر عصر نویسنده هم اکنون در این قرن، دوشادوش پیشرفت‌های شگفت علوم و فنون بشری پهلوان پنبه‌هایی هستند که به شیوه‌ی دن کیشوت بر یابوی کبر و غرور سوارند و یک تنه داعیه مبارزه با بذهکاران و ظالمان و نجات مظلومان و ستم‌کشان و مذاهب و ادیان را دارند.

غافلند از این‌که دیگر دوران این داعیه‌ها و خودنمایی‌ها گذشته است، خودنمایی‌هایی که صرفاً با آن موعظه می‌کنند و مردمان را سرگرم می‌سازند.

اما تفاوت عمده‌ای ما‌بین جنـون و دیوانگی معصومانه «دن کیشوتِ» سروانتـس با دن کیشوت‌های امروزی وجود دارد، او در عین خود‌بزرگ‌بینی‌، انسانی شریف و خوش قلب بود و اهدافـش بشر‌دوستـانه و انسـانی بوده است‌.

اما دن کیشوت‌های قرن ما اغلب در عین مضحک بودن فاقد حس انسان دوستی و مروت و نجابت و شفقت هستند و بر اطرافیان خود حسی برنمی‌انگیزانند، مگر تلخی و رقت و ناکامی.

دن کیشوت همیشه غرق در اوهام و رویاها و کج‌بینی‌های خویش است و خیالات و تعصباتش نمی‌گذارد که واقعیت‌های زمان خود را درک کند‌. غرق در نادانی‌، حماقت‌، جهل و اوج کج‌اندیشی و سفاحت‌، اما می‌خواهد نقش منجی را ایفا کند.

البته گاهی اطرافیان هم از وجود او آزار می‌بینند و فریب وعده‌های بیجا و توخالی حکومت رویایی و موعود او را می‌خورند. هر چند که حنای آن‌ها دیگر رنگی ندارد .خوب نگاه کنید، هر دوره و زمانی « دُن کیشوت» دارد.

یک‌بار دیگر برایم گفت :‌خردمند کسی است که گفتارش را کردارش تصدیق می‌کند.

در دنیا آدم‌های زیادی هستند که خیلی حرف‌ها می‌زنند‌، از خودشان تعریف می‌کنند، فخر می‌فروشند به این‌که در زندگی در این فکر بوده‌اند که به مردم خدمت بکنند، به کسانی که نیاز به کمک داشته‌اند کمک کرده‌اند.

به داد آدم‌های زیادی رسیده و از مخمصه و بلاهای زندگی نجاتشان داده‌اند، از طرفی هم به ملامت و خدمت کسانی لب می‌گشایند که فقط در فکر خودشان هستند و در زندگی باری از دوش کسی برنداشته و دست کسی را نگرفته و هیچ‌کس را از بدبختی نجات نداده‌اند.

آیا کسانی که چنین ادعاهایی می‌کنند و دایم در تعریف خودشان داد سخن می‌دهند به‌راستی همان‌طورند که ادعا می‌کنند‌؟ نمی‌توان باور کرد چنین باشد‌.

کسانی که بزرگوار و دست و دل باز و شیفته خدمت به مردم هستند، اگر هم در این زمینه‌ها گامی بردارند و کاری بکنند، هیچ‌وقت آن را به رخ نمی‌کشند و به آن فخر نمی‌فروشند‌.

البته نمی‌شود گفت همه دروغ می‌گویند. بعید نیست کسانی در میان ایشان راست بگویند، ولی آدم‌های خوب کمتر ممکن است از کارهای خوبی که می‌کنند دم بزنند.

به هر حال در زندگی خیلی ادعا‌ها هست که با واقعیت تطبیق نمی‌کند‌، و انسان‌های زیادی هستند که لاف و گزاف می‌گویند و می‌خواهند خودشان را بزرگ نشان بدهند.

انسان شریف و والا آن کسی است که گفتارش با کردارش یکی باشد‌، و آنچه می‌کند با آنچه می‌گوید مطابقت داشته باشد‌. بر همین اساس نمی‌شود به حرف خیلی‌ها اعتماد کرد.

نمی‌توان یاوه‌ای را باور داشت، مگر وقتی که به‌راستی کردار آن کس با گفتارش مطابقت داشته باشد. بیخود نیست کـه گفته‌اند خردمند واقعی کسی است که گفتارش را کردارش تایید و تصدیق می‌کند، متاسفانه این قبیل آدم‌ها کمند…

یادش گرامی باد و راهش پر رهرو


رسالت مترجم / گفت‌ و گویی با قاضی‌، درباره اصول و روش ترجمه حرفه‌ای‌ / عرفان قانعی‌فرد / نشر رهنما / تهران / ۱۳۸۴/ ۳۳۰۰ نسخه / ۲۵۶ ص