مـولویپژوه بزرگ بنگالی، کسی که در بنگلادش به زبان بنگلا مثنوی را با قلم شیوای خود شرح کـرده و بـا آگـاهی دقیق از فلسفه اسلامی، پیام و آموزههای مولوی را توضیح داده است. دانش و فهم او از زبان فارسی او را در این کـار کـمک کرده است. احمد الحق گفت: “جوانان بنگلادش برای نگاهداری تاریخ، تمدن و فرهنگ خـودشان، زبـان فـارسی و فلسفه اسلامی را – که با فرهنگ خودشان هماهنگ است
مقدمه
سیداحمد الحـق، در سـال ۱۹۱۸ در روستای «جای ناگر» (JOY NAGAR) از بخش پادوا (PADUA) شهرستان «رانگونیه» (RANGUNIA) در استان «چیتاگنگ»، به دنیا آمد. پدرش، حضرت مولانا سید سراج الحق، از پیروان طریقه «مائیز بهانداری» بود و مریدان فراوان داشته است (مجنون، ۱۹۹۷: ۹).
سیداحمد، در سال ۱۹۳۶، از مدرسه «انگلو پلی» (Anglo Poly) در امـتحان S.S.C (مدرک کلاس دهم) قبول شد و در سال ۱۹۳۸، از کالج چیتاگنگ، امتحان H.S.C (دیپلم) را با موفقیت پشت سر گذاشت و در سال ۱۹۴۰ از دانشگاه داکا در بخش ادبیات انگلیسی، لیسانس و در سال ۱۹۴۲ از همان دانشگاه فوقلیسانس را اخذ نمود. در سال ۱۹۶۱، از دانـشگاه آمـریکایی بیروت در بخش روابط عمومی (Public Relations) فوق لیسانس را کسب کرد و بعدها در دانشگاه منچستر انگلستان در بخش بازرگانی، تحصیلات عالی را اخذ نمود (مجله یادبود سید احمد الحق، ۲۰۰۶: ۱۸).
در سال ۱۹۴۳، در کالج چیتاگنگ به عنوان مربی انـگلیسی مـشغول به کار شد و پس از آن شغلهای مختلف حکومتی را تجربه کرد و در سال ۱۹۸۰، از کارهای دولتی کناره گرفت. و به تجارت روی آورد و در این کار موفقیت فراوانی به دست آورد (مجنون،۱۱:۱۹۹۷).
سیداحمد الحق، در زندگی پر برکت خود، آثـار زیـادی به تحریر در آورد که اکثر آنها درباره تصوف و عرفان اسلامی است. او با قلم شیوای خود، دربارۀ فرهنگ و تمدن اسلام به ابراز نظر پرداخت و شک و دودلی را از جامعه برطرف کرد. او بـا تـحقیقات مـختلف و زندگی عرفانی، وارد عمق فلسفه اسـلامی شـد. از زنـدگی واقعی و تجربه پدرش برای شناخت درست علم تصوف، بهره جست. و زمینههای ناشناخته اسلام را برای پژوهشگران معرفی و ایشان را به کشف رازهای خداوند راهـنمایی کـرد؛ راهـی که برای تزکیه نفس مناسب بود. او سخنان خـود را در هـر جای و هر مقام، با گفتهها و فلسفه مولوی میآراست (مجنون، ۶:۱۹۹۷).
سیداحمد الحق، در مراسم نکوداشت که برای او ترتیب داده شده بود، بـه عـنوان مـولویپژوه بزرگ بنگالی، گفت: خود را شایسته برگزاری این جلسه نمیدانم ولی از سال ۱۹۳۹، همیشه تلاش کردهام زندگی را بر اساس آموزههای مولوی بسازم و با صداقت، این کار را کردهام؛ زیرا بر ایـن بـاورم کـه همانگونه که مولوی میگوید: اگر کسی صادق نباشد نمیتواند عاشق پروردگـار بـاشد.
بدیع العالم، رئیس دانشگاه چیتاگنگ، به نقش سیداحمد الحق در چیتاگنگ اشاره و از وی به عنوان پایهگذار انـجمن مـولوی در دهـه ۱۹۹۰ یاد کرده است و با اشاره به تلاشهای سید احمد الحق، در تبیین آمـوزههای مـولوی گـفته است: تلاشهای او ما را به سوی عشق به خدا و خلق خدا، راهنمایی میکند؛ صداقت را بـه مـا آمـوزش میدهد و سعادت دنیوی و اخروی را با تأسی از پیامبر اکرم (ص) به ما میشناساند.
سیداحمد الحق در ۹۳ سـالگی، در تـاریخ ۵ سپتامبر سال۲۰۱۱، درگذشت و در شهر چیتاگنگ به خاک سپرده شد.
معرفی و بررسی آثار سـید احـمد الحـق
دکتر سیدمحمدرضا هاشمی در مورد ارزیابی آثار احمد الحق میگوید: «احمد الحق، بیتردید محقق بـزرگی اسـت؛ کسی که در بنگلادش به زبان بنگلا مثنوی را با قلم شیوای خود شرح کـرده و بـا آگـاهی دقیق از فلسفه اسلامی، پیام و آموزههای مولوی را توضیح داده است. دانش و فهم او از زبان فارسی او را در این کـار کـمک کرده است. احمد الحق گفت: “جوانان بنگلادش برای نگاهداری تاریخ، تمدن و فرهنگ خـودشان، زبـان فـارسی و فلسفه اسلامی را – که با فرهنگ خودشان هماهنگ است – به کار خواهند برد. و با تفکر شـعرا و فـیلسوفانی مـانند رومی و حافظ آشنا میشوند تا از هجوم فرهنگ بیگانه خودشان را حفظ نمایند.” بـا مـجاهدت در زندگی پربرکت و کارهای پژوهشی وی دربارۀ مولوی، جوانان این کشور را به راهی روشن، راهنمایی کرد. جوانان بـا بـررسی آثار این محقق بزرگ، میتوانند فرهنگ ارزشمند خودشان را ارزیابی کنند و این فـرهنگ را روز بـه روز پیشرفت دهند» (مجله کنفرانس بینالمللی رومـی، ۹۶:۲۰۰۷).
ک.م سـیفالاسلامخان، در مـقالهای با عنوان «سهم سید احمد الحق در مـولویپژوهـی به زبان بنگلا» گفته است: «با مطالعه پژوهشها و تحقیقات گسترده سید احمد الحـق بـه این نتیجه میرسیم که وی در تـشریح مـثنوی مولوی بـه زبـان بـنگلا کاملاً موفق بوده است» (سیف الاسـلام خـان، ۲۰۰۴: ۹۶).
سیداحمدالحق، در طول حیات خود، مقالات و کتابهایی مبتنی بر آموزههای مولوی و مثنوی تـألیف و مـنتشر کرده است، وی در پرتو آموزههای مثنوی، فـلسفه مولوی را دریافت کرده و خـود بـه فیلسوفی در این زمینه مبدل شـده اسـت (http://www.islahweb.org).
گرچه سیداحمد الحق، آثار فراوان دارد؛ اما در این مقاله صرفاً آثاری را که راجع بـه مـولوی نگاشته است، معرفی خواهیم کـرد. آثـار او بـه شرح زیر اسـت:
(۱) مـورلیر بیلاپ (MUROLIR BILAP) یعنی بانگ نـی، کـه شامل ۲۸ مقاله است.
(۲) مثنوی شریفر کهینی و مرمابانی (MASNAVI SHORIFER KAHINI) VA MORMOBANI)؛ یعنی قصههای مثنوی و پیغامهای اصلی آن.
علاوه بـر ایـن در مجلات مختلف، کارهای پژوهشی او در مورد مـولوی، چـاپ شده اسـت. در ایـن کـارها، دیدگاه او بسیار ارزشمند و شـگفتانگیز است؛ با این که مطالبی از ادبیات مختلف با اندیشهاش آمیخته است اما از آموزه های مـولوی راه زنـدگیاش را پیدا کرده است.
(۳) مثنوی شریفر پیـغام و تـفسیر بـانی و بـهاشوا (MASNAVI SHORIFER PEYGAM VA TAFSIR, BANI VA VASHO) یـعنی تفسیر و پیغامهای مـثنوی.
(۴) پربـنده بیچیترا (PROBONDHO BICHITRA) یعنی مجموعه مقالات.
(۵) بنغلادشر صوفی شاهیتا (BANGLADESHER SUFI SHAHITTO) یعنی ادبیات تصوف در بنگلادش.
کتاب مورلیر بیلاپ
اولین کـتاب سـیداحمد الحـق دربارۀ مثنوی، کتاب «مورلیر بیلاپ» است. ایـن کـتاب را بـه صـوفی، مـحمد مـیزان الرحمن (صوفی نامآور و سخنران مشهور و رئیس PHP Group) تقدیم کرده است؛ که مجموعه مقالات، راجع به عشق عرفانی است که توسط انتشارات علامه رومی سوسیتی در سال ۱۹۹۶ م. چاپ شده اسـت (مجله کنفرانس بینالمللی رومی۹۷:۲۰۰۷).
سیداحمد الحق در دیباچه این کتاب میگوید: «در نوشتن مقالههای “مورلیر بیلاپ” احساس کردم با الهام گرفتن از نیروی غیبی مینویسم. چنان که ترانهها، ساختار مخصوص دارد همین طـور در مـقالههای این کتاب این ساختار دیده میشود»(سید احمد الحق، Morolir Bilap، ۱۹۹۶: دیباچه).
در آغاز این کتاب، تاریخشناس مشهور و رئیس اسبق دانشگاه چیتاگنگ، عبدالکریم، نوشت: «هر مقالة کتاب “مورلیر بیلاپ” در مـورد قـرب و عشق به خدا و درباره عشق عمومی میان انسانهاست. مقالههای او نزد بزرگان قبول خواهد شد در این مورد من هیچ تردیدی ندارم» (مجله کنفرانس بـینالمـللی رومی۹۷:۲۰۰۷)
رئیس سابق دانشگاه چـیتاگنگ، دکـتر ارای چودهوری، گفته است: «در این کتاب ۲۸ مقاله درباره مثنوی مولوی وجود دارد. از نظر من، موضوع مقالات را میتوان به شرح زیر تقسیم کرد: زندگی و نظریه رومی، عـشق الهـی، داستانهای عشق رومی، سـرودهای عـرفانی، مجد و بزرگی انبیاء و اولیاء، شاعر متصوف عمر خیام و فردوسی، فلسفه مولوی و طریقه مائیز بهانداری، نبوت و ولایت، کربلا و غیره. از طریق این مقالهها، میتوان اهمیت این کتاب را احساس کرد؛ در این کتاب سـید احـمد الحق همچون مولوی در مثنوی، از عشق الهی لبریز شده است؛ چنان که شرح درد اشتیاق و آرزوی رسیدن به نیستان، در این کتاب نمایان است. مثنوی مولوی که به قرآن عجم مشهور است؛ مطالبی دربـارۀ عـقاید مولانا نـسبت به خلقت، جریان روح و نظریه عشق، آزادی بیان و انسان کامل را در بر دارد. انعکاس این دست موضوعات و فلسفهای که مولوی در مـثنوی خلق کرده است در هر صفحه کتاب “مورلیر بیلاپ” دیده میشود» (مـجله کـنفرانس بـینالمللی رومی، ۹۸:۲۰۰۷ )
فیزیکدان مشهور بینالمللی، دکتر جمال نذر الاسلام، میگوید: «در کتاب “مورلیر بیلاپ”، درباره ادیان و عقیدههای مـختلف و دربـاره ادبیات شرق و غرب، دقیقاً اظهارنظر شده است. برای تشنگان علم، منابع فـراوان وجـود دارد. عـلاوه بر این، در سرتاسر این کتاب، نظریهای جالب توجه دیده میشود. نظریهای که به پیدایش مـحبت در میان تمام مردم کمک میکند» (همان).
مدیر اسبق روزنامه آزادی، محمد خالد، میگوید: «”مـورلیر بیلاپ” گمراهان را به راه هـدایت، مـیرساند. با تعلیم این کتاب، میتوان دل آدمی را بیدار کرد تا در نتیجه، انسان کامیاب متولد شود و جهان هم پرسرور شود»(همان).
از نظر دکتر آنوپم شن، استاد دانشگاه چیتاگنگ، «”مورلیر بیلاپ” کتابی بینظیر اسـت. در این کتاب، دیدگاه مولوی در مثنوی، در مورد عشق ارائه شده است که از آشنایی با آن، دل و روح سرشار میشود. به نظرم چیزی بزرگتر از یافتن این عشق، در جهان وجود ندارد. با مطالعه ادبیات، فلسفه و ادیـان تـطبیقی، ادبیات عرفانی کشورهای مختلف خصوصاً تأثیر آرای مولوی میتوان مردم را در جهاد با نفس، پیروز کرد و درس عشق را به همگان آموخت» (مجله کنفرانس بینالمللی رومی، ۲۰۰۷: ۹۸)
سیداحمد الحق، ضمن انعکاس آراء مولوی، عقاید خـود را در بـاب مسائلی چون: تعریف عشق، دین و فرقهگرایی، زندگی مسالمتآمیز، شکل نبوت و ولایت و بنیادگرایی، بیان کرده است که همگی این نظرات، از مثنوی مولوی، تأثیر پذیرفته است (سیداحمد الحـق، Bangladesher Sufi Shahitto، ۱۳۵:۲۰۰۷).
هـمچنین در این کتاب، در مورد نظریه عشق، وحدت وجود، آفرینش آدم، احترام و پیروی از پیر و مراد، سماع و سرود مذهبی و آهنگ عرفانی، بحث شده است.
سیداحمد الحق، درباره فلسفه آفرینش آدم از نظر مولوی، مـیگوید: «کـسانی کـه نظریه آفرینش آدم را همان فـرضیه خـلقت دارویـن به حساب آوردهاند، اشتباه کردهاند. مولانا در جایهای مختلف مثنوی و دیوان شمس تبریزی این نظریه را بیان کرده است» (سیداحمدالحق٬ Masnavi Sharifer Kahini va Mormobani، ۹:۲۰۰۰)
سیداحمد الحق بـرای اثـبات ایـن نظریه دلائلی از قرآن و مثنوی و دیوان شمس، آورده است:
از جمادی مُردم و نامی شدم وز نما مُردم به حیوان سرزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر تا برآرم از ملائک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو کل شیئ هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چو ارغنون گویدم کانا الیه راجعون
(مـولوی،۱۳۶۰، د۳: ۳۹۰۷-۳۹۰۲)
(هـمان:۱۰)
در تشریح این بیتها، سیداحمد الحق، میگوید: «مولانا میخواهد بگوید یک قـدرت عـظیم، هر چیزی را به بالا برمیکشاند. سنگهای معدن با تبدیل وجود خود، خاک میشوند. همین طور، ایـن آب و خـاک و بذر از تبدیل شکل خود، برنج یا سبزه یا میوه میشوند. مردم آن را مـیخورند و بـه سـبب آن در میان آنها خون و نیروی تولید مثل پیدا میشود. در نوبت دیگری شکل ایشان متحول مـیشود بـه نـوع پیشرفتهتری، ترقی مییابند. وقتی که انسان بمیرد تبدیل به موجودی بالاتر و فرشتهگونه مـیشود سـپس به خداوند ملحق میشود» (سیداحمد الحق، Masnavi Sharifer Poygham va Tafsir : Bani va vassho ، ۲۰۰۴: ۱۹۶) چنان که خداوند در قرآن فرموده است: انا نـحن نـرث الارض و مـن علیها و الینا یرجعون (مریم: ۴۰) ما، زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند، به ارث مـیبریم و همگی به سوی ما بازگردانده میشوند.
نویسندۀ این کتاب، در جواب این پرسـش کـه، عـشق چیست؟ زیباترین تعریف عشق را از نظر مولوی بیان کرده است: «در جهان آن قدر که واژه “عشق” کاربرد دارد، از نـظر مـن واژه دیگری در زبان مردم استعمال نشده است. در کتابهای دینی، ادبیات، تاریخ حتی در کـتابهای عـلوم هـم این واژه عشق دیده میشود» (سید احمد الحق، Morolir Bilap، ۲۵:۱۹۹۶)
احمد الحق با طرح مباحث احساس عشق و فـلسفه آن و آوردن اشـعار شـاعران دیگر بر جلوه مثنوی مولوی افزوده است. عطار گفته است:
عقل مـیگوید کـه خود را بیش کن عشق میگوید که ترک خویش کن
(مجله کنفرانس بینالمللی رومی، ۹۹:۲۰۰۷)
کتاب مـثنوی شـریفر کهینی و مرمابنی
کتاب دیگری که در مورد مثنوی مولوی نگاشته شده، مثنوی شـریفر کـهینی و مرمابنی (MASNAVI SHARIFER KAHINI VA MORMOBANI) یعنی داستانهای مثنوی و پیام اصلی آن، اسـت. اسـراری کـه در مثنوی مولوی دیده میشود، حیرتانگیز است و چـون بـیان فلسفه زندگی مولوی با گزینش و انتخاب اشعار او، کار خیلی دشواری است، سیداحمد الحـق، ایـن کار دشوار را با موفقیت انـجام داده و صـد و پنجاه داسـتان از مـثنوی مـولوی و پیام اصلی آنها را در این کتاب تـوضیح داده اسـت. کاری که نزد مردان و زنان و پیران و جوانان اهل زبان بنگلا مقبول، واقـع شـده است (مجله کنفرانس بینالمللی رومـی، ۹۹:۲۰۰۷).
سیدعلی احسن، شاعر بـزرگ بـنگالی زبان، درباره این کتاب گـفته اسـت: «این کتاب تفسیر ارزشمند مثنوی مولوی است» (سید احمدالحق،Masnavi, Sharifer Kahini va Mormobani: ۲۰۰۰ دیباچه)
در این کتاب، ابـیاتی از داسـتانهای مثنوی مولوی با تلفظ فـارسی و بـا مـعنی آن آورده شده است، هـمچـنین، سیداحمد الحق، دیدگاه خـود را دربـاره بخشهای مثنوی و انتخاب داستانها، ارائه نموده است.
او در آغاز این کتاب، دیدگاه مولوی را دربارۀ عشق بـا آوردن ابـیاتی از مثنوی معنوی، نشان داده است:
گفت لیلی را خلیفه کان توی کز تو مجنون شد پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی گفت خامش چون تو مجنون نیستی
دیده مـجنون اگر بودی ترا هر دو عالم بیخطر بـودی تـرا
با خودی تو لیک مجنون بیخودست در طـریق عـشق بـیداری بدست
(مولوی،۱۳۶۰، د۱: ب۴۰۷)
(هـمان: ۵)
سـید احمدالحق، با آوردن اشعار شاعران مشهور جهان و مطالبی از کتب ادیان مختلف، عمق فلسفه مولوی را نمایانده است. مـثلاً در بـیان فـلسفه سماع، این ابیات را از باب سوم بوستان سـعدی آورده اسـت:
جـهان پر سـماعـست و مـستی و شور و لیکن چه بیند در آیینه کور
نبینی شتر بر نوای عرب که چونش به رقص اندر آرد طرب
(سید احمد الحق،Masnavi Sharifer Poygham va Tafsir : Bani va vassho ۱۰:۲۰۰۴)
برای تأیید دیدگاه مولوی، شعر شکسپیر را آورده:
THE MAN THAT HATH NO MUSIC IN HIMSELF
NOR IS NOT MOVED WITH CONCORD OF SWEET SOUND
IS FIT FOR TREASONS, STRATEGEMS AND SPOILS
(MERCENT OF VENICE)
«انسانی که در درون خود نه دریچهای از آواز و نه حرکتی سازگار با صدای مطبوع (سماع) را حس نکند؛ شایستۀ نامیدن با اوصافی چون: شیّاد، حیلهگر و تباه است» (تاجر ونیزی)
(سیداحمد الحق، Masnavi Sharifer Kahini va Mormobani, ۲۱:۲۰۰۰)
کتاب مثنوی شریفر پیغام و تـفسیر: بـانی و بهاشا
کتاب دیگر سیداحمد الحق، مثنوی شریفر پیغام و تفسیر: بانی و بهاشا(MASNAVI SHORIFER PEYGAM VA TAFSIR : BANI VAVASHO) یعنی داستانهای مثنوی و پیام و تفسیر آن، است. این کتاب دربارۀ نقد و ادبیات جهان است؛ از عنوانهای ۸۱ مقاله این کـتاب، مـیتوان استعداد انتخاب نویسنده را درک کرد. در این کتاب، فقط یک درصد ابیات مثنوی مولوی تفسیر شده و بدون شک این انتخاب، انتخابی بر بنیان عـشق و انـدیشه است. کتاب ارجمندی که هـر یـک از بیست و سه هزار بیت آن، مثل الماس، نور میافشاند، بدون تسلّط کامل او بر مثنوی معنوی، ممکن نبود. در میان عقیدههای برجستة مولوی، چند عقیده را در این کـتاب مـشخص کرد؛ مثلا عقیده عـشق، هـمه اوست (وحدت وجود)، نظریه آفرینش آدم، احترام به پیر و مراد، سماع و رقص (مجله کنفرانس بینالمللی رومی ۱۰۰:۲۰۰۷).
سیداحمد الحق، در سرآغاز این کتاب مینویسد: «مثنوی شریف بهترین اثر مولوی است. در شش جـلد ایـن کتاب تمثیلات و آثار عشق الهی وجود دارد. نیکلسون میگوید: “مولانا جلالالدین بهترین شاعر متصوف جهان است”. “ای، ژ، اربری”، عرفانپژوه نیز همین نظر را اظهار کرده است. در میان شش جلد مثنوی شـریف، تـقریباً بیست و شـش هزار بیت و بیشتر از چهار صد و بیست و یک داستان بلند و کوتاه وجود دارد و در هر یک از این داستانها نغمۀ عـشق و عاشقی دیده میشود» (سید احمدالحق٬Masnavi Sharifer Poygham va Tafsir : Bani va vassho، ۲۰۲:۲۰۰۴)
مسلمانان جهان، به سه کلمه واژه شـریف را اضـافه مـیکنند:
(۱) قرآن شریف
(۲) حدیث شریف
(۳) مثنوی شریف
(سید احمدالحق، Bangladesher Sufi Shahitto ۱۳۴:۲۰۰۷)
در این جهان، هیچ زبانی وجود ندارد که در آن مثنوی مـولوی بـه صورت کامل یا جزئی از آن ترجمه نشده باشد. از زمانهای گذشته، این کتاب بزرگ بـر ادبـیات انـگلیسی، فرانسه، آلمانی، اردو و بنگلا تأثیر فراوان گذاشته است. شاعران متصوف بنگلا مثل تاگور، لالن فقیر، حـسن راجا، رامش شیل با توجه به مثنوی، شعرهای خود را سرودهاند. بزرگترین شاعر اردو زبـان، علامه اقبال لاهوری پیـرو انـدیشه ملاّی رومی بود. او تقریباً در هر مقاله با آوردن اقتباسهایی از شاعران و ادبا و فیلسوفان مشهور جهان، بر اثربخشی آثار خود افزوده است. شاعران انگلیسی مانند شکسپیر، تینیس میلتن، ورس وات و ویلیام بلک و لانگ فیلو اقـتباسهای فراوان از این اثر دارند. در آخرین بخش این کتاب به عنوان زندگینامه کوتاه مولانا جلالالدین رومی، درباره پنج فلسفه او به بحث پرداخته است:
(۱) عقیده عشق
(۲) همه اوست (وحدت وجود)
(۳) نـظریه آفـرینش آدم
(۴) احترام و پیروی به پیر و مراد
(۵) سماع و رقص
(مجله کنفرانس بینالمللی رومی، ۱۰۱:۲۰۰۷)
همینطور اقتباسهای شاعران ایرانی را برای مقایسه در این کتاب آورده است؛ مانند: سعدی، حافظ، خیام، جامی.
کتاب پربنده بیچیترا
دیـگر کـتاب سیداحمد الحق تحت عنوان «پربنده بیچیترا» یعنی مجموعه مقالات (PROBONDH BICHITRA)، که توسط سیدمحمود الحق و نذرالاسلام چودهوری در مجموعهای با بیست و سه مقاله مهم در سال ۱۹۹۰م در چیتاگنک، منتشر شد(همان).
دیباچۀ کتاب بـا بـحثی دربارۀ ملاّی روم و مثنویش آغاز می شود. در اولین مقاله با عنوان «چهره عشق و پیروی مولانا جلالالدین رومی»، سیداحمد الحق زندگی و آثار و عقیده و فلسفه مثنوی را با نثر شیوای خود ارزیابی کـرده و در ایـن کـار کاملاً موفق شده است. از نـظر او «در دریـای ژرف مـثنوی مولوی گوهرهای گوناگون وجود دارد. برای دریافت این گوهر در میان این دریا باید غوطهور شد. منتقد ادبیات، پژوهشگر یا فیلسوف مـمکن اسـت کـه بتواند بر بالای این دریا شنا کند امـا تـحصیل این گوهرها از عمق این دریا برای ایشان ممکن نمیشود» (سید احمد الحق٬Probondho Bichitra، ۱:۱۹۹۰)
نویسنده در این کتاب، مقایسه فلسفه عشق مـولوی و افـلاطون را بـا بیان دقیق تبیین کرده است که مولانا از فلسفه افلاطون تـأثیر نپذیرفته بلکه با الهام گرفتن از قرآن و سنت و فلسفه اسلامی افکار و اندیشه خود را بیان نموده و این نظر را در این کـتاب اثـبات کـرده است (مجله کنفرانس بینالمللی رومی، ۱۰۱:۲۰۰۷).
عدهای دیدگاه عرفانی مولوی و فـرضیه خـلقت «داروین» را خلط کردند و به اشتباه افتادند. سیداحمد الحق، با استدلال دقیق، این عقیده را رد کرده و گفته اسـت: «کـسانی کـه عقیده مولوی را به عقیده داروین تشبیه میکنند آنها بر این دانشمند بـزرگ ظـلم مـیکنند» (سیداحمد الحق، Probondho Bichitra، ۱۰:۱۹۹۰).
کتاب بنگلادشر صوفی شاهتا
اثر جالب دیگری که از سیداحمد الحق، باقی مـانده اسـت تـحت عنوان «بنگلادشر صوفی شاهتا» یعنی ادبیات متصوف بنگلادش است. در این کتاب زندگی و آثار و ویـژگی ۳۳ شـاعر متصوف بنگالی و مشابهت کارهای ایشان با مولوی و تأثیر مثنوی بر کار ایشان بـیان شـده اسـت. مشهورترین آنان، شاه محمد صغیر، عبدالحکیم، سید علاول، لالن شاه، حسن راجا، تاگور و قاضی نـذرالاسلاماند. خـصوصاً در کارهای لالن و تاگور، مشابهت زیادی یافت میشود.
نتیجه
سیداحمد الحق، مولویپژوه بزرگ بـنگالی اسـت کـه توانست بر اساس آموزههای مولوی، زندگی خود را بسازد و بر این باور بود که اگر کـسی صـادق نباشد نمیتواند عاشق پروردگار باشد. و در این راه تألیفات زیادی از او به یادگار بـاقی مـانده اسـت که مردم بنگلادش از طریق آثار او دید گاه و فلسفه مولوی را شناختند. از جمله آثار مهم او عبارتند از:
۱- مـورلیر بـیلاپ یـعنی بانگ نی. (MUROLIR BILAP)
۲- مثنوی شریفر کهینی و مرمابانی یعنی قصههای مثنوی و پیغامهای اصلی آن.
(MASNAVI SHORIFER KAHINI VA MORMOBANI)
۳- مـثنوی شـریفر پیغام و تفسیر، بانی و بهاشوا یعنی تفسیر و پیغامهای مثنوی.
(MASNAVI SHORIFER PEYGAM VA TAFSIR, BANI VA VASHO)
۴- پربنده بیچیترا یعنی مجموعه مقالات. (PROBONDHO BICHITRA)
۵- بنغلادشر صوفی شـاهیتا یـعنی ادبیات تصوف در بنگلادش.
(BANGLADESHE SUFI SHAHITTO)
پدید آورندگان: دکتر شاهرخ محمدبیگی – دکتر محمد بهاالدّین
منابع:
قرآن کریم.
سیداحمدالحق؛ (۲۰۰۷)،Bangladesher Sufi Shahitto ، علامه رومی سوسیتی.
——— ؛ (۲۰۰۰)، Masnavi Sharifer Kahini va Mormobani ، علامه رومی سـوسیتی.
——– ؛ (۲۰۰۴)، Masnavi Sharifer Poygham va Tafsir :Bani va vassho، عـلامه رومـی سوسیتی.
———؛ (۱۹۹۶)،Morolir Bilap ، علامه رومی سوسیتی.
———؛ (۱۹۹۰)، Probondho Bichitra ، چیتاگنگ.
سیفالاسـلام خـان؛ (۲۰۰۴)، Bangla Vashay Rumi Charcha : Sayed Ahmadul Huqer Obodan علامه رومی سوسیتی.
مجله کنفرانس بینالمللی رومی؛ (۲۰۰۷)، علامه رومی سوسیتی.
مجله یـاد بـود سیداحمدالحق؛ (۲۰۰۶)، علامه رومی سوسیتی و انـجمن فـارسی بنگلادش.
مـجنون، سـخاوت حـسین، مانی، مرزینه اختر.(۱۹۹۷).
sufitotter gobeshok syed ahmadul huq, Srijoni Prokashoni Shansta, Agrabad,Chittagong
http://www.farsnews.com
http://www.islahweb.org