عمادالدين باقی
از روزی که بحث دربارهی سند ۲۰۳۰ شروع شده همچنان با شگفتی این سوژهسازی را دنبال میکنم. وقتی دیدم بطور گستردهای در رسانههای بیاخلاق مدعی شدهاند این سند برای رواج همجنسگرایی و آموزشهای ضداخلاقی به کودکان در مدارس است هرچه در سند کاویدم چنین مضمونی نیافتم و از این دروغ بیشتر متعجب شدم. وقتی توضیحات مقامات مسئول نشان داد اولاً سند ۲۰۳۰ یک سند الزامآور نیست و توصیهای است ثانیاً ایران با اعلام شرط آن را پذیرفته و ثالثاً اغلب کشورهای دنیا امضا کردهاند و رابعاً طبق سندی که رئیسجمهور در اینستاگرام خود منتشر کرده از شهریور۱۳۹۵ همه دستگاهها از صدر تا ذیل در جریان بودهاند. و خامساً این سند در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شده که عمده آنها منصوبان رهبریاند و ایشان هم در نخستین اعتراض خود از این شورا گلایه کرده است.
یکی از علمای قم که مصرّ بود به هرنحوی شده سند ۲۰۳۰ خلاف شرع قلمداد شود با علم به این موارد در درس خارج ضمن اعتراف به تحفظ و غیرالزامی بودن سند و… اما نقدی فقهی بر آن ایراد کرد که متعاقباً کارشناسان حقوق و فقه، سستی این ایرادات را به نیکی روشن کردند و حاجتی به تکرار آنها نیست. اکنون در نفی سند یاد شده سخن از استقلال میرود. یعنی برفرض که همه آن اظهارات درست باشد اما سند۲۰۳۰ با استقلال کشور مغایرت دارد زیرا چند نفر در خارج ایران چنین سندی را نوشتهاند. صرفنظر از اینکه با همین منطق باید تمام اسناد حقوق بشری و بینالمللی دیگر (و حتی قوانین داخلی) را هم بیاعتبار اعلام کرد اصولاً تدوین هیچیک از اسناد بینالمللی قائم به چند نفر نیست و فرایندی پیچیده دارد که صدها دیدگاه کارشناسی آن را پشتیبانی میکند و کشورهای مختلف در نهایی کردن آن سهیم هستند.
شگفت این است که برخلاف دروغهای منتشر شده گرچه در مدارس ایران آموزشهای جنسی مبتنی بر این سند وجود ندارد اما بر فرض اینکه واقعاً چنین بود اصولاً حساسیت بر این موضوعات قرنهاست در فرهنگ و آموزههای مذهبی ما وجود داشته و ربطی به سند مستحدثه ۲۰۳۰ ندارد.
در این مجال به اینکه هیچ راهی جز تمکین به اصول حقوق بشری وجود ندارد نمیپردازم، به اینکه مدارس ژاپن پیش از این سند برای جلوگیری از آسیبهای فراوان جنسی، آموزش در مدارس را اغاز کردهاند و به اینکه اکنون ۱۵۰ کشور اسلامی و غیراسلامی این سند را امضا و اجرا کردهاند کاری ندارم اما میپرسم مگر «بناء عقلاء» یک ضابطه فقهی و دینی نیست که صدها سال است ملاک اجتهاد و افتاء بوده است؟ اگر سیره عقلاییه مؤید امری باشد و بتوان با عنوانهای مرجوح، آن را ممنوع کرد فقه به کجا میرود؟
اینکه مجلس اصولگرای نهم اعلام کرد: «نتایج تحقیق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانشآموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصیلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ نشان میدهد که ۱۰۵ هزار و ۴۶ نفر دانشآموز یعنی ۷۴.۳ درصد دارای رابطه «غیر مجاز با جنس مخالف» بودهاند. همچنین طبق این گزارش، در سال تحصیلی ۱۳۸۶-۱۳۸۷ از ۱۴۱۵۵۲ دانشآموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور تعداد ۲۴۸۸۹ نفر (۱۷.۵ درصد) دارای روابط همجنسگرایی (لواط و مساحقه) بودند»(تابناک. ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ کد خبر: ۴۲۳۹۵۲) که ربطی به سند۲۰۳۰ نداشت. بلکه این آمار تکاندهنده ضرورت توجه به آموزشهای جنسی صحیح و پیشگیری از پیامدهای ویرانگر آنچه زیر پوست جامعه میگذرد را مبرم میسازد نه اینکه سرمان را چون کبک در برف کنیم.
مگر رسالههای عملیه ما که در شمارگان میلیونی منتشر و در هر خانهای یافت میشوند و طبق معیارهای شرعی، دختران از ۹ سالگی و پسران از ۱۵ سالگی موظفند آنها را بخوانند دربردارنده پارهای از احکام روابط جنسی نیست؟ آیا آنجا هم سند ۲۰۳۰ مقصر است یا اینکه اساساً بیان این احکام چنانکه فقها تشخیص داده بودند نه تقصیر بلکه یک حق و تکلیف است؟
در دوره وزارت ارشاد وزیر اصولگرا و ولایی که از مشاوران فرهنگی و امین مقامات عالیرتبه است، تقویمی از وزارت ارشاد مجوز گرفت که با یک نشریه پرونو تفاوتی نداشت جز اینکه احادیثی را در این زمینه ضمیمه کرده بود و هدف این کتاب پرتیراژ را آموزش مسائل جنسی میدانست. چنین کتابی هزاران بار شفافتر از آنچه به سند ۲۰۳۰ نسبت میدهند مسائل جنسی را بیان کرده بود اما کسی احساس خطر نکرد، چه سرّی است که ناگهان بر سند ۲۰۳۰ حساس میشوند؟ در حالی که این سند نه حاکم بر قوانین ما بلکه اساساً در متن خود تصویبنامه تصریح شده که کارگروه سند ۲۰۳۰ موظف است برنامه اجرایی و نظارتی آن را همسو با اهداف توسعه و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تهیه کند. همچنین سند ۲۰۳۰ در ادامه قوانینی است که سالها پیش از ارائه سند ۲۰۳۰ در این کشور وجود داشته است.
در قانون ضوابط نشر مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۷ یکی از موارد مجاز نشر کتاب چنین برشمرده شده است: « تبیین مسائل مورد نیاز جامعه در زمینههای اخلاقی و جنسی به دور از تحریک و ابتذال و به شیوه علمی جهت آموزش و شناخت و نیز وقتی که در کتب ادبی ترسیم و بیانِ صحنههای فساد با رعایت عفت قلم و بیان غیرمحرک و شهوانی به منظور انتقال پیامی مثبت و عبرتآور، اجتنابناپذیر باشد».
سی سال پیش که فضا از امروز سختتر و حساسیتها، شدیدتر بود چنین مصوبهای گذرانده شده است و امروز بلوای ۲۰۳۰ راه میاندازند. چرا؟
از این قانون ریشهدارتر روایات فراوانی از اولیای دین است که میگویند: دانش را فراگیرید ولو از سرزمین چین (پیامبر اسلام: اطلبوا العلم ولو بالصین فان طلب العلم فریضه علی کل مسلم) یا دانش را اخذ کنید ولو از مشرک یا از اهل نفاق.(خذوا الحکمه ولو من المشرکین) و در روایات دیگری میگوید «ولو من اهل الشرک» یا «ولو من اهل النفاق». و نیز پیامبر(ص) میگوید: حکمت را برگیر از هرجا که آمده باشد، زیانى به تو نمىرساند (خُذِ الحِکمَهَ ولا یَضُرُّکَ مِن أیِّ وِعاءٍ خَرَجَت). امام على: حکمت، گمشدهی مؤمن است. پس آن را هرچند نزد مشرک باشد بطلبید که شما اهل آن و بِدان سزاوارترید. همو میفرماید: حکمت و دانش حکیمانه گمشدهی مؤمن است، هر جا که آن را یافت، دریافت میکند (الحکمه ضاله المؤمن یأخذها حیث وجدها). امام صادق میگوید دانش را حتی از زبان دیوانگان هم شده فرابگیرید (خُذِ الحِکمَهَ مِن أفواهِ المَجانینِ).
در هیچیک از این دستورات، اولیای دین، فراگیری دانش و سخنان درست از مشرک و منافق را، ناقض دیانت و استقلال ندانستهاند. چگونه ما میتوانیم بگوییم حتی اگر با وجود آنچه مسئولان درباره اعلام شرط و غیره گفتهاند و حتی اگر سند صحیح باشد پذیرفتنی نیست به دلیل اینکه چند نفردر خارج از ایران این سند را نوشتهاند و این امر ناقض استقلال است؟ آیا ۱۵۰ کشور جهان اکنون استقلالشان توسط چهار نفر نقض شده است؟
http://www.emadbaghi.com/archives/001385.php
https://t.me/emadbaghi
منبع: گویا به نقل از ملّیون