قال امیرالمومنین علیه السلام: التصوف اربعه احرف: تاء و صاد و واو و فاء: التاء، ترک و توبه و تقی – الصاد، صبر و صدق و صفا – واو، ورد و ود و وفا – و الفاء، فرد و فقر و فناء
علم اعلاء- قسمت اوّل
نظر علماء،حکماء و اندیشمندان اسلام و متفکران
شرق و غرب در مورد تصوّف و عرفان
هو
121
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ
پس بشارت ده به آن بندگان من كه: به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.
سوره زمر آیه 17 و 18
ولایت الهی و امر ایمان چیزی نیست که نیاز به سند و تایید دیگران داشته و بر اساس اقرار و یا انکار عده ای اعم از فیلسوف و پرفسور و عالم و علامه و غیره قرار گیرد که بخواهند آنرا قبول و یا رد نمایند تنها میزان و معرف شناخت ولی خدا از ولی طاغوت همان آیاتی است که در قرآن کریم راجع به این موضوع وجود دارد وهمچنین بیان معتبر معصوم علیهم السلام تنها محک شناخت سره از ناسره می باشد همان که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صل الله علیه واله فرمودند که : کتاب الله و عترتی.
واما از آنجا که بیشترعارفان و صوفیان صافی نهاد و درویشان پاک سیرت و راه یافتگان وادی توحید و متمسّکین به ولایت و جویندگان باب هدایت بنا به امر حضرت حق جلّت عظمته در آیه 69 از سوره مبارکه عنکبوت قرآن مجید که می فرماید:
والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا
و کسانی که در(راه) ما کوشیدند، به یقین را ه های راهوار خود را بی چون برایشان رهبری می کنیم. (ترجمه و تفسیر آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی)
دست تمسک یازیده و وعده الهی را با جان ودل پذیرفته و در اکثر آثار و فرمایشات خود بدان اذعان می نمایند وهم جویندگان حقیقت را بدان راهنمائی می نمایند فلذا آنان که به این نعمت و موهبت الهی متنعم می شوند و مشرف به وادی ولایت ائمه معصومین علیهم السلام میگردند دیگر کار با زید و بکر نداشته و تنها از فقیه آل محمد (ص) وعالمان و عارفان بالله که مطیع امر مولی هستند تبعیت می نمایند همان کسانی که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در وصف آنان می فرمایند: (مَن کانَ مِنَ الفُقَهاء صائِناَ لِنَفسِه، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً عَلی هَواهُ، مُطیعاً لِأمرِ مَولاهُ، فَلِلعَوامِ أن یُقَلِّدُوه) هر کدام از فقهاء که بتواند خود را ضبط و نگهداری کند دین خود را حفظ کند، دین خودش را نفروشد، مخالف هواهای نفسانی و مطیع امر مولی باشد، عوام از چنین کسی میتوانند تقلید کنند.
با این مقدمه در نظر است که خوانندگان گرامی مطالبی را که بسیاری از علماء و اساتید فن شرق و غرب در مورد اقرار و جانبداری از تصوف و عرفان راستین بیان نموده اند را مطالعه می نمایند به این نکته هم توجه داشته باشند که:
ماده خورشید مداح خود است
و به تعبیر اهل معرفت دانی نمی تواند عالی را تعریف کند و معِرف می بایست اجلی ازمعَرف باشد.
اما از آنجا که عده ای همچون دانشجویان عزیز که ذخایر علمی این مرز و بوم هستند از سر تحقیق و تفحص بدین موضوع می پردازند و بینش و نگرش کسانی را که حق استادی برایشان دارند و یا در زمره دانشمندانی هستند که نظریاتشان بنا به دقت و وسعت اندیشه برایشان حائز اهمیت است و خود حقیر هم عده ای از این بزرگواران را که به سعه صدر و دوری از هرگونه تعصب و از سر تحقیق و تفکر در پی سالیان دراز و دریافت های باطنی در تمجید و تعریف از تصوف بیانی و کلامی و یا کتابی به نگارش درآورده اند را بسیارو بسیار ارج می گذارم چرا که:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود
و این بزرگانی که در حوزه اسلام از آنان نام برده ایم همه در زمره همین انسانهای ربانی قرار می گیرند و کلماتی که از مستشرقین آورده ایم مشمول همان فطرت پاک و دقت و صحت عمل درپژوهش و تحقیقات را می رساند چه، کسی که دارای فطرت و قلب پاکی باشد نمی تواند حق را به لباس باطل بپوشاند و هزار و یک محمل برای قلب واقعیت بتراشد و روز روشنا را به ترفند و حیل به عوام الناس شب معرفی نماید مگر آنکس که بر اثر القائات و شبهات و تحریف واقعیت توسط دیگران عناد عرضی پیدا نموده باشد نه عناد ذاتی که پیغمبر اکرم (ص) نیز دسته دوم که عناد ذاتی داشتند را نتوانستند هدایت نمایند.
علم امروز نیز اثرات لقمه و نطفه ، پاک و خبیث را به اثبات رسانده و آمارها و آزمایشات گونه گون بیانگر آن بوده است که اجداد ثمانیه و اثرات آنها و ابوین چقدر در حسن رفتار و کردار آدمی و خدای نخواسته عدم حسن آنها چه مقدار در سفاهت و سنگدلی و خباثت نسل بعدی موثر است (البته موارد نادر و بالعکس همیشه از قاعده کلی مستثنی میباشند) فلذا از همین واقعیت است که ادبیات ما مشحون است از بیان این موضوع همانند:
از کوزه همان برون تراود که در اوست
و یا:
عاقبت گرگ زاده گرگ شود اگرچه با آدمیزاده بزرگ شود
و حضرت مولانا نیز در کتاب شریف مثنوی معنوی جنسیت و سنخیت روحی را بدینسان اشاره فرموده اند:
ذره ذره کاندر این ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست
نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند
اما در بیان تعاریف و یا جانبداری از عرفان و تصوف نیز هر کس به اندازه مراتب و آگاهی و آشنایی باطنی و عملی و یا نظری و تئوری از آن تعریفی ارائه داده است که :
هر کس به قدر فهمش دریافته مدعا را
موضوع حائز اهمیت این است که کسانی که از روی بصیرت و علم باطن تعریفی داده اند چه در بین پیشینیان و چه در بین معاصرین میتوان مشاهده نمود که هر کدام تعریفی خاص اما در حقیقت تعریف واحدی را از تصوف بیان نموده اند.
ولایت و ولیّ خدا نیاز به تائید هیچ کس نداشته و تنها باذن الهی است که ولایت و ولیّ خدا کار دارد چه اساساً امر ولایت تنها به امر حضرت حق آنهم توسط حضرت رسول اکرم (ص) به منصّه ظهور رسید و آنچه با تمام انبیاء در نهان بود با حضرت پیامبر هم در نهان و هم در آشکار طبق فرمایش خود حضرت هویدا گردید و ولایت شمسیه ذوات مقدس دوازده معصوم علیهم السلام و ولایت قمریه وجود مبارک جانشینان آن بزرگواران تا زمان ظهور امام زمان عج ادامه داشته و برکات و فیوضات این فیض الهی لاینقطع در تمام عوالم هستی جریان و سریان دارد و اهل معرفت که خداوند توفیق درک نعمت عظمی ولایت و نیابت خاصه معصوم (ع) را نصیب آنان فرموده است با اقرار و انکار بیگانه و هیچ حجت و حجیت جز آن بزرگواران ندانسته و نمی دانند.
در وادی عشق اقرار و انکار جایگاهی ندارد و عاشق با وجود تمام مخالفتها، مذمتها، بدگوئیها و حسادت اهل دنیا دل در گرو حسن روزافزون معشوق دارد و چون سعدی مترنم این ترانه است:
هزار جهد بکردم که سّر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
و
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرائی
و همچنین
بند من محکم شده از پند تو
عشق را نشناخت دانشمند تو
واندر آنجا که عشق می افزود درد
بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
واز این دست ابیات و اشعار چه به نظم وچه به نثر در وصف معشوق حقیقی و نمایندگان وی در ادبیات ما چون اقیانوسی عظیم پدیدار است.
پس مسلم است که دست غیب معشوق همیشه بر سینه نامحرمان زده و عاشقان را از مدعیان دروغین و دکان دار بدور نگه می دارد و به همین واسطه است که عاشق هیچ گونه پند واندرز و تهدید در او کارگر نمی شود وتنها دل در بند کلام معشوق دارد ودیگر کلامهای (اهل هوی) را چون از سر حقیقت نمی بیند نصحیت آنها را چون شیخ اجل سعدی حکایت به گوشش قلمداد می کند:
حکایتی ز دهانت به گوش جان آید
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
و حقیر هم گفته ام:
عاشقان را خود به انکار به اقرار کار نیست
غیر از آن رخ در دل عاشق همی دلدار نیست
می نیوشد هیچ حرفی و کلامی غیر عشق
هیچ علم وفضل و دانشمند درآن ره بار نیست
علم اگر علم است گو از عاشق و معشوق گو
ورنه این خط و سیاهی همچو زلف یار نیست
از حدیث و هم کلام و منطق و علم رجال
خواجه طوسی شوی بی عشق چون مردار نیست
آن یکی در ردّ این و این یکی در ردّ آن
ردّ و تائیدی برِ عاشق بجز دلدار نیست
اشعری یا اعتزالی فلسفی یا مکتبی
می نداند سرّ معشوق چون که منصور وار نیست
حافظ و سعدی و مولانا و هم شیخ بهاء
جمله گفته اند آنکه علم جز مهر و عشق یار نیست
بیان حقیقت و امر عظمی ولایت تنها و تنها از دست و زبان اولیاء حق که مشمول این نعمت هستند ،ساخته است و آنکس را که خداوند تعیین میفرماید را چه نیرو و قدرت و درک و فهم و علم و دانشی میتواند ردّ نماید چه گونه تواند بود رسیدن خسی از سطح و پهنای اقیانوس به عمق و ژرفای آن :
عقل کجا پی برد سرّ سویدای عشق
عقل تو چون ذره ای در کف دریای عشق
و اگر مگس را توان جولان به عرصه سیمرغ بودی هر آینه هر جاهلی میتوانست ادعای فهم حقایق آسمانی و ملکوتی نماید:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
باری این حقیر سراپا تقصیر نیز از باب آنکه فرموده اند:
(لايدرك شيئا ولا تدرك كلها او بعضا)
هر چيز را اگر نتوان تمامش را دريافت از اندك آن نيز نبايد درگذشت.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم بقدر تشنگی باید چشید
این مقدمه را بر آنچه در بیان تصوف و عرفان از نظرگاه شخصیتهای مختلف آورده میشود نگاشته ام و نیک میدانم که تنها و فقط این پیغمبر اکرم (ص) است که میتواند حضرت مولی الموالی علی عالی اعلا علیه السلام را تعریف نمایند ولاغیر لیکن این معرفی عالی بر مادون یا عالی بر دانی ما را از این باز نمیدارد که نتوانیم و یا اجازه نداشته باشیم عظمت عالی را از دیدگاه خود و آنچه ما بدان به اندازه فهم و درک رسیده ایم باز بدارد چه میبینیم که در کتب شرح احوال اشخاص بزرگ بسیار شاگردان آن فرد در معرفی رویه علمی و عملی او سخن گفته و مطلب نگاشته اند و گاهی نیز با توجه و اذعان به قصور در شناخت و درک از آن شخص توسط شاگردان مشاهده میشود که نکاتی مثبت و بسیار مهم در ابعاد او که از جانب آن شخصیت بنا به توصیه و یا مصالحی در زمان حیات مخفی می مانده است توسط متعلمین یا مریدان و شاگردان بعد از رحلت او بیان گردیده است که خصوصا در شرح حال عرفای شامخین و علمای عاملین از این دسته موارد بسیار دیده میشود.
حال آنکه در بیان شناخت و تعریف از دین مبین اسلام و تشیع راستین و در باره ائمه معصومین علیهم اسلام چه بسیار آثار ارزنده ای که گاهی حتی توسط غیر مسلمانان به رشته تحریر در آمده و صاحب نظران در اسلام و تشیع از آن تجلیل بعمل آورده اند همانند "جرج جرداق" نويسنده مسيحي و از پژوهشگران بنام لبنان با نگارش كتاب وزين "الامام علي صوت العداله الانسانيه" "امام علی(ع) صدای عدالت انسانی" در مورد حضرت علی (ع) در چندین مجلد که مورد تقدیر بسیاری از علماء قرار گرفت از جمله تجلیل علامه محمد تقی جعفری که به نویسنده کتاب چنین نوشته اند:
كتاب بى همتا و اثر جاودانى شما هم اكنون پيش روى من است. من در صفحات اين كتاب نقد و بررسى شخصيت يگانه اى را كه هميشه او با حق و حق با او بود، مطالعه نكردم، بلكه در كتاب شما، رابطه «انسان و هستى» را كه از جنبه هاى متعددى با يكديگر پيوند دارند، مطالعه كردم. فكر مى كنم كه اگر در جهان، هستى مطلقى وجود دارد كه انديشه هاى ژرف بشرى در جستجوى آن است، بايد جهت رسيدن به آن، كتاب شما، موضوع مطالعه قرار بگيرد كه از لابلاى سطور آن، نشانه هاى حق نمودار است. و اگر كسانى باشند كه مى خواهند معماى انسان و جامعه را كشف كنند، بايد اين كتاب را مدرك تحقيق خود قرار دهند.
من دير زمانى است كه درباره نظرهايى كه درخصوص انسان و جامعه وجود دارد، مطالعه مى كنم و فكر نمى كنم كه در اعصار قديم و جديد، نظريه معروفى در اين باره، ابراز شده باشد كه من از آن آگاه نشده باشم. تنها نتيجه اى كه از اين ديدگاهها و انديشه ها به دست آورده ام، اين است كه فكر خود را در راه رسيدن به مطالبى كه در اين كتاب پيرامون انسان كامل، على بن ابى طالب(ع)، در يك جامعه ايده آل نوشته شده است، آماده كرده ام.
و یا کتاب" امام علي بن ابيطالب (ع)" در 7 مجلد از نویسنده و دانشمند مشهور مصری سنی مذهب "عبدالفتاح عبدالمقصود" در مورد شخصیت حضرت امیر المومنین علی (ع) این کتاب که توسط مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی و آقای محمد مهدی جعفری به فارسی ترجمه و به چاپ رسید در ایران به شدت مورد توجه و استقبال واقع شد. که در بخشی از معرفی این کتاب توسط مترجمین می خوانیم:
با داشتن اسلوبی دوستداشتنی، بیانی روان، ادبیاتی رسا و قلمی جذاب، نشانه روشنی از تخصص و تبحر نویسنده میباشد. این کتاب موهبتی است که ادبیاتی ناب، فهم زبان دین و مسلط بر قصص وقایع تاریخی را در یک مجموعه مکتوب جا داده است؛ تا جایی که در بسیاری از مواقع خوانندگان کتاب از این نکات دچار تعجب و شگفتی خواهند شد.
و یا خود نویسنده ببینید چه بیان جالبی در باره حضرت نموده است:
من هماره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را كه تشكیل دهنده شخصیت است مقیاس شناختن عظمت انسانی قرار میدهم. از این رو از محمد ص كسی را ندیدهام، كه شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز پدر فرزندان و من در این سخن به طرفداری پاك و برگزیده پیغمبر یعنی علی بن ابی طالب تشیع وادار نشدهام بلكه این رأیی است كه حقایق تاریخ به آن گویاست .
امام برترین مردی است كه مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید و اوست كه هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند از هر خبری برای آنان شعاعی میدرخشد. آری او مجسمهای از كمال است كه در قالب بشریت ریخته شده است ……
پایان سخن آنکه:
یک نکته بیش نیست غم عشق و وین عجب
از هر زبان که میشنوم نا مکرر است
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین
سالروز رحلت حضرت آقای حاج علی تابنده محبوب علیشاه اعلی الله مقامه
6 رمضان المبارک 1430 برابر با 5 شهریور ماه 1388.
خاکپای فقراء نعمت اللهی سلطانعلیشاهی
مهرداد مصوری
حضرت رسول اکرم(ص)
مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَجْلِسَ مَعَ الله فَلْيَجْلِسْ مَعَ اَهْلِ التَّصَوُّف.
هر که را خوش آید که همنشین خدا باشد با اهل تصوف همنشین شود.
(کتاب بشارة المصطفي لشيعة المرتضي – شیخ عماد الدین محمد بن ابی القاسم علی طبری- فهرست بحارالانوار علامه مجلسی)
لا تَطْعَنوُا اَهْلَ التَّصَوُّفِ وَ الْخِرَقِ فَاِنَّ اَخلاقَهُم اَخلاقُ الاَنْبيٰاء وَ لباسَهُم لباسُ الانْبيٰاء.
حضرت رسول (ص) فرمود طعن مكنيد و عيب منمائيد بر اهل صوفيه و خرقه پوشان پس به درستي كه اخلاق ايشان اخلاق انبياء و لباس ايشان لباس انبياء است.
(کتاب بشارة المصطفي لشيعة المرتضي – شیخ عماد الدین محمد بن ابی القاسم علی طبری- فهرست بحارالانوار علامه مجلسی)
قالَ رَسول الله راغبوُا في دعاء اهل التّصوّف و اصحاب الجوع و العطش فان الله ينظر اليهم و يسرع في اجابتهم.
يعني حضرت رسول (ص) فرمود كه ميل نمائيد و دعا طلب كنيد از اهل تصوّف و گرسنگان و تشنگان يعني روزه داران پس به درستي كه حق سبحانه و تعالي نظر رحمت ميكند به سوي ايشان و زود اجابت مينمايد دعاي ايشان را.
(کتاب بشارة المصطفي لشيعة المرتضي – شیخ عماد الدین محمد بن ابی القاسم علی طبری- فهرست بحارالانوار علامه مجلسی)
حضرت رسول ميفرمايد : الفقر فخري .
فقر مايه ي افتخار من است.
( سفينه البحار ج 2 ص 378 )
حضرت رسول اکرم(ص): هر چیزی را معدنی است و معدن تقوی ، دل عارفان است.
( ارشاد القلوب – دیلمی)
*****
حضرت علي عليه السلام
قال امیرالمومنین علیه السلام: التصوف اربعه احرف: تاء و صاد و واو و فاء: التاء، ترک و توبه و تقی – الصاد، صبر و صدق و صفا – واو، ورد و ود و وفا – و الفاء، فرد و فقر و فناء
علی علیه السلام فرمودند: تصوف شامل چهار حرف است : تاء،صاد،واو،فاء : تاء، عبارت است از ترک دنیا و پشیمانی از گناه و پرهیز از آنچه که خلاف رضای خداست. – صاد، صبر و صدق و صفای قلب. – واو، ذکر خدا و دوستی و وفای بعهد است. – فاء، تنها بودن و دور شدن از کثرات و توجه به فقر خویش، و فانی شدن از انانیت است.
غوالی اللئالی – ابن ابی جمهور احسائی – فهرست بحارالانوار علامه مجلسی
*****
امام جعفر صادق ع
مَنْ عاشَ في ظاهر الرّسوُل فَهُوَ سُنّي وَ مَنْ عاشَ في باطن الرَسوُل فَهُوَ صوفي.
كسي كه به ظاهر رسول زيست پس او سنّي است و كسي كه به باطن رسول زيست پس او صوفي است.
كتاب حلية الاولياء حافظ ابونعيم اصفهاني جلد 1 صفحة 20