Search
Close this search box.

سرزنش خردمندان

Imageدر سخنی حکیمانه از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده‌است که؛ «تحمل سرزنش و ملامت خردمندان از تحمل کیفر قدرتمندان شدید‌تر و تلخ‌تر است»(ذمّ العقلاء أشدّ من عقوبة السّلطان).
در زندگی اجتماعی، صحنه‌هایی پیش می‌آید که آدمی را بر سر دوراهی قرار می‌دهد تا بین قرار گرفتن در جایگاهی که «سرزنش خردمندان» را در پی داشته باشد یا «کیفر حاکمان» را بر انگیزد، یکی را انتخاب کند. بسیاری از آدمیان، ترس از کیفرهای مالی و جانی از سوی حاکمیت را مبنای تصمیم‌گیری خود قرار داده و گمان می‌کنند که «سرزنش خردمندان» قابل تحمل‌تر از کیفر حکومتی است. اما خردمندان می‌دانند که «مذمّت عقلاء» به مراتب تلخ‌تر از مجازات‌های حکومتی است.

 

احمد قابل:

۱- در سخنی حکیمانه از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده‌است که؛ «تحمل سرزنش و ملامت خردمندان از تحمل کیفر قدرتمندان شدید‌تر و تلخ‌تر است»(ذمّ العقلاء أشدّ من عقوبة السّلطان).
در زندگی اجتماعی، صحنه‌هایی پیش می‌آید که آدمی را بر سر دوراهی قرار می‌دهد تا بین قرار گرفتن در جایگاهی که «سرزنش خردمندان» را در پی داشته باشد یا «کیفر حاکمان» را بر انگیزد، یکی را انتخاب کند. بسیاری از آدمیان، ترس از کیفرهای مالی و جانی از سوی حاکمیت را مبنای تصمیم‌گیری خود قرار داده و گمان می‌کنند که «سرزنش خردمندان» قابل تحمل‌تر از کیفر حکومتی است. اما خردمندان می‌دانند که «مذمّت عقلاء» به مراتب تلخ‌تر از مجازات‌های حکومتی است.

به اصطلاح عرفی، «زخم زبان از زخم شمشیر هم دردناک‌تر است» و همین نکته را نیز از مولای متقیان(ع) نقل کرده اند که؛ «طعن اللسان احدّ من طعن السنان=ضربه‌ی زبان از ضربه‌ی نیزه برّنده‌تر است» و سرزنش خردمندان از نوع «زخم زبان» است که در برابر «زور و سرنیزه‌ی قدرتمندان» قرار می‌گیرد و بسیار قوی‌تر عمل می‌کند، چرا که «کیفری مستمرّ» است و همیشه مجرم را آزار می‌دهد و معمولا قابل جبران نیست. در حالی که کیفرهای مالی یا بدنی، زودگذار و قابل جبران است.

 

۲- این رابطه در باب حاکمان و شهروندان نیز وجود دارد. هرگاه در برابر شهروندان معترض به سیاست‌های حاکمان، از سوی حاکمیت چنگ و دندان و سرنیزه نشان داده‌شود و با رفتارهای غیر منطقی و نامشروع، اعتراضات را سرکوب کرده و خاموش کنند، خردمندان جامعه به «سرزنش حاکمان» می‌پردازند و مطمئنا این مذمت عقلاء، در برابر زورگویی‌ها و اعمال خشونت از سوی حاکمیت، به مراتب مؤثرتر و کارآتر است.

 

۳- در وقایع اخیر پس از انتخابات، بارها این اعتراف از دهان رهبری شنیده شد که؛ «نخبگان در این وقایع امتحان بدی پس‌داده و مردود شدند!!». ایشان با بی‌دقتی، جای «ممتحِن=امتحان‌گیرنده» و «ممتحَن=شرکت‌کننده در امتحان» را عوض کرده است. امتحان گیرنده در این‌گونه ماجراها، خردمندان جامعه‌اند و اگر آنان به گفته‌ی مسئول اول کشور، از چشم حاکمیت مردود شده‌اند، دلیلی جز «سرزنش کردن حکومتیان از سوی خردمندان» نداشته است. تأیید ثبوت این جایگاه برای خردمندان را در سخن امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) آشکارا می‌توان مشاهده کرد.

 

اقرار بزرگ رهبری کشور به «مردودبودن رفتار حاکمیت از نظر خردمندان» در شرایطی صورت می‌گیرد که هیچ‌گونه تهدید و فشار و شکنجه‌ای از سوی کسی نسبت به ایشان انجام نگرفته و این اعتراف و اقرار از نظر شرعی و قانونی، کاملا معتبر است. بر عکس اعترافاتی که از اسرای ملت در بازداشتگاه‌های اوین و کهریزک و زیرزمین وزارت کشور و مکان‌های ناشناخته‌ی دیگر گرفته‌اند و بارها از صدا و سیمای ضدملی منتشر کرده‌اند، که نه تنها هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد، بلکه همین بیدادگاه‌ها و اعترافات ساختگی، سند آشکار و غیرقابل انکاری بر وجود شکنجه و رفتارهای غیرقانونی و نامشروع از سوی حاکمیت است که پیش چشم ملت ایران و خردمندان جهان گشوده شده است.

 

۴- داغ ننگ «سرزنش خردمندان» بر پیشانی حاکمیت کودتا خورده است و این داغ را جز با توبه و بازگشت به حق حاکمیت بی‌چون و چرای ملت و پای‌بندی به پیمان‌های ملی و بین المللی در مورد حقوق شهروندان ایران زمین، نمی‌توان زدود. تلخی این سرزنش را می‌توان از نگرانی‌های تمام ناشدنی حاکمیت کودتایی و نشانه‌های آشکار آن در کوچه و خیابان و بیدادگاه و زندان، مشاهده کرد.
حضور تمام ناشدنی و غیرمعمول نظامیان و نیروهای انتظامی و امنیتی در سطح خیابان‌ها و میادین شهرهای بزرگ و لغو پی در پی مراسم مذهبی و عرفی با اجبار نیروهای امنیتی و نظامی و سانسور آشکار رسانه‌ها و ممنوع کردن افراد از خبر رسانی و تهدید خانواده‌ی بازداشت‌شده‌گان و آسیب‌دیده‌گان برای لغو مراسم مختلف و در بازداشت نگه‌داشتن سیاست‌مداران و بازداشت‌های مکرر نیروهای سیاسی و … گواه صادقی بر این ادعا است.

 

۵- خردمندان ایران و جهان، بهترین و معتبرترین داور و یا صادق‌ترین گواه بر درستی یا نادرستی رفتار حاکمان خویش‌اند. نمی‌توان بدون همراه داشتن چنین پشتوانه‌ای، سیاست‌ورزی کرد و مدعی «مردم‌سالاری» شد. تنها با فهم و درک خردمندان جامعه است که «مدعیان دروغین» رسوا می‌شوند و «حق‌مداران» به مردم معرفی می‌گردند.

 

حکومتی که از آغاز سال تحصیلی و فرصت حضور و تجمع اهل دانش و خرد در مجامع علمی کشور هراسان است و تدارک نظامی‌گری در فضای آموزشی را می‌بیند و زندانش را به دانشگاهیان و دانشجویان و روحانیان اختصاص می‌دهد و از علوم انسانی و خردمندان تحصیلکرده‌ی آن نگران است و خواب پریشان انقلاب فرهنگی را در فضای دروغین و خود‌ساخته‌ی انقلاب مخملی می‌بیند، آشکارا به نداشتن چنین پشتوانه‌ای اقرار و اعتراف می‌کند و برای خارج شدن از زیر بار سنگین این رسوایی، اقدام به تقلب و جعل مدرک دانشگاهی برای بی‌خردان وابسته به خود می‌کند و با دوپینگ‌های سیاسی، سهمیه‌ی رزمندگی را برای بزم‌آرایان رزم‌ندیده در محیط‌های دانشگاهی قرار می‌دهد تا عدد نخبگان ادعایی خود را افزایش دهد.

 

۶- اندک خردمندان باقی‌مانده در اردوگاه «راست سیاسی» نیز در فضایی کاملا اختیاری از حاکمیت جور و ستم فاصله گرفته و با یادداشت‌های ارزشمند خود، پیوستن خود به اردوگاه ملت را یکی پس از دیگری اعلام می‌کنند.

 

این افتخار نیست که با انواع شکنجه‌های جسمی و روحی و انواع تهدیدهای جانی و ناموسی، از اسرای ملت بخواهند که دهان پاک خود را چند روزی به کودتاچیان عاریت دهند تا با بیان سخنان مورد نظر کودتاچیان، حاکمیت را در تطهیر خویش یاری رسانند و در برابر، از ستم‌های غیرقابل تحمل، خود و بستگانشان در امان بمانند. بگذار چند هفته و حتی چند روز از آزادی اعتراف کنندگان اسیر ما بگذرد، تا سیه رویی اعتراف گیران آشکار گردد.

 

اما افتخار ملت ایران این است که با صداقت و مسالمت‌جویی و قانون‌گرایی و مظلومیت تمام، این سه ماهه را سپری کرد و در برابر هجوم ناجوانمردانه‌ی حاکمیت کودتا، دست به اقدامات ناروا نزد. همین مظلومیت و حق‌گرایی، انگیزه‌ی اعترافات و اقاریر کسانی شد که در حالت اختیار (و نه از روی اجبار) از جمع حامیان حاکمیت کودتا فاصله گرفتند و به صف مردم مظلوم پیوستند.
پای‌بندی ملت و بزرگان همراه ملت به اصول و ارزش‌های دینی و ملی و حتی قانون اساسی، در هنگامه‌ای که رقیب ناجوانمرد او به هیچیک از ارزش‌های دینی و ملی وفادار نمانده بود، هر انسان آزاده‌ای را به همراهی با ملت فرا می‌خواند و هر پاک‌دلی را شیفته‌ی مرام این ملت در حرکت خردمندانه‌اش می‌ساخت. جایی که خردمندان جهان نیز به تحسین ملت ایران پرداختند، از نخبگان کشور انتظاری جز پیوستن به ملت و افتخار به «مردودشدن» در آزمون حاکمیت کودتا نبود.

 

۷- هر کس خود را جزو خردمندان این ملت می‌داند، مسئولیت دارد که در «سرزنش ستمگران» کوتاهی نکند و خود را با سکوت و سازش، حامی ستم‌پیشه‌گان معرفی نکند. مبادا که از «ترس کیفر حاکمیت» در انجام این وظیفه کوتاهی شود، چرا که مطمئنا خود آنان نیز مورد «سرزنش خردمندان» قرار خواهند گرفت و بدون تردید، آثار زیان‌بار آن به گونه‌ای است که سرمایه‌ی خردمند را از او خواهد ربود و او را در شمار «نابخردان» قرار خواهد داد.

 

۸- خنده دار نیست که حاکمیتی بدون پشتوانه‌ی خردمندان و مشروعیت ناشی از آن، بخواهد مشروعیت خود را از راه دین اثبات کند و برای این منظور، حکومتی کودتایی را با حاکمیت منتخب و مشروع امیرمؤمنان علی(ع) همزاد پندارد و در اوج «خودشیفتگی» مخالفانش را با «خوارج» مقایسه کند؟!!

 

آنان که علوی‌سیرتان را «خارج از دین» می‌خوانند، خشک مغزهایی هستند که شریعت رحمانی محمدی(ص) را با برداشتی «خشونت‌بار» رسما تبلیغ‌کرده و می‌کنند و سال‌ها است در برابر اندیشه ورزی‌های علمی صف‌آرایی کرده‌اند و «سیره‌ی خوارج» را همچون روشی خدایی پذیرفته‌اند و هر مخالفی را به خروج از دین متهم می‌کنند!! آنانی که بی‌شرمانه «تشیع صفوی» را تحسین‌کرده و بر «تشیع علوی» می‌شورند و از نشر اندیشه‌های علوی برخود می‌لرزند، به سیاست خوارج نزدیک‌ترند یا مخالفان آنان؟!!

 

بر اساس روایاتی از امیرمؤمنان علی(ع) که چهار نفر از ائمه‌ی هدی (امام جعفر صادق، امام محمد باقر، امام سجاد و سیدالشهداء علیهم‌السلام) آن‌ها را نقل کرده‌اند، ایشان هیچ‌یک از گروه‌های محارب در زمان حاکمیت خویش را به کفر، شرک و یا نفاق متهم نکردند، بلکه آنان را «برادران دینی خود» شمرده‌اند که به ایشان و جامعه‌ی اسلامی «ستم=بغی» کرده‌اند(ان علیا-ع- لم یکن ینسب احدا من اهل حربه لا الی الشرک و لا الی النفاق، ولکنه یقول: هم اخواننا بغوا علینا/قرب‌الإسناد/۳۱۸#إن علیا کان یقول لأهل حربه: إنا لم نقاتلهم علی التکفیر لهم و لم نقاتلهم علی التکفیر لنا، ولکنا رأینا أنا علی حق، و رأو انهم علی حق/قرب‌الإسناد/۳۱۳#انه اتاه رجل فقال یا امیرالمؤمنین؛ أ کفر اهل الجمل و صفین و اهل النهروان؟ قال: لا، هم اخواننا بغوا علینا، فقاتلناهم حتی تفیئوا الی امر الله عز و جل/مسند زید/۳۶۵ و ۳۶۶).

 

همه‌ی فقیهان شیعه و اهل‌سنت بر این نکته اتفاق‌نظر دارند که هرسه نبرد امیرمؤمنان(ع) با مخالفان حکومت خود، از نوع «قتال با فئة‌ی‌باغیة» بوده‌است و مصداق حقیقی آیه‌ی قرآن که می‌گوید: «وَ إن طائِفتانِ منَ المؤمنین اقتتلوا …فإن بغت إحدیهما علی الاخری، فقاتلوا التی تبغی…=اگر دو گروه مؤمن باهم به‌جنگ پرداختند… پس اگر یکی به دیگری ستم روا داشت، با ستمگر بستیزید…». پس تردیدی نیست که مخالفان علی(ع) همه مؤمن شمرده می‌شدند و نه منافق و مشرک و مرتد و کافر.

 

این دیدگاه علی(ع) کجا و ادعای «خوارج» مبنی بر «کفر کسانی که حکومت غیر خدا را بپذیرند». آیا امروز حامیان کودتاچیان‌اند که «حاکمیت غیر خدا» را مساوی با کفر می‌دانند یا مخالفان کودتا؟!! خوارج بخاطر قبول حاکمیت تحمیلی در پایان جنگ صفین، می‌گفتند: «اگر علی و دیگر مؤمنان توبه نکنند، کافر می‌شوند»!!.

 

حال باید دید که این مدعیان دروغین حکومت علوی هستند که به مخالفان خود انگ «منافق و مرتد» می‌زنند یا مخالفان آنان چنین اتهامی به حاکمیت زده‌اند؟!!

 

ما می‌گوییم: حکومت در ادعای پای‌بندی به احکام شریعت و قانون اساسی، دروغ می‌گوید و «دروغ گویی» فسق است. ما می‌گوییم: حاکمیت، به مردم ایران ستم کرده و می‌کند و «ظلم و ستم» فسق است. ما می‌گوییم: پیمان شکنی و زیرپا گذاشتن حقوق مصرحه‌ی ملت در قانون اساسی، گناه کبیره و فسق است. فسق، سبب خروج از ایمان نمی‌شود ولی سبب خروج از «عدالت» می‌گردد. حکومتی که حاکم یا حاکمانش عادل نباشند، به عنوان «حاکمیت جور و ستم» شناخته خواهد شد.

 

در برابر، حاکمیت فعلی به مخالفان خود عنوان «منافق یا مرتد» را می‌دهد و اخیرا نیز از عبارت «منافقین جدید» برای مخالفان بهره می‌گیرند.

 

۹- صاحب این قلم، هیچ‌گاه حکومتیان را متهم به «نفاق یا شرک» نکرده و هیچگاه موافق «مشابه‌سازی‌های تاریخی» نبوده است. گمان می‌کنم که هیچ‌کس از معاصران خود را نمی‌توان «وصیّ نبیّ، اولین مؤمن به پیامبر، خوابیده در جایگاه او، متعلم به علم خاص نبی، مفسر معصوم شریعت، مدافع اسلام در بدر و احد و خیبر و حنین و …، تلاوت کننده‌ی سوره‌ی توبة برای مشرکان مکه به دستور خدا و …» دانست و هیچ‌کس را نمی‌توان «طلحه و زبیر و معاویه‌ای شمرد که علیه حکومت مشروع او اقدام مسلحانه کردند و خون مسلمانان را به زمین ریختند». آنان با خصوصیات خاص خویش، به زمان خود اختصاص داشته‌اند و جایگزینی در این زمان ندارند.

 

البته ممکن است کسانی با سیاست‌های مشابه آنان پیدا شوند که این مشابهت و درصدهای تشابه و همزمانی‌ها را باید خردمندان تأیید کنند و اگر تأیید و یا ردی صورت می‌گیرد، نسبت به سیاست‌ها باشد و نه نسبت به افراد. وگرنه آن می‌شود که حکیم و عارف الهی، جناب مولوی گفت که: «از قیاسش خنده آمد خلق را». باید به این ادعای «همسری با اولیاء الهی» دورباش داد تا «زنبور عسل» با «زنبور بی‌عسل» یکسان شمرده نشود، که در زبان شریعت نیز از «عالم بی‌عمل» به «زنبور بی‌عسل» و یا «درخت بی‌ثمر» تشبیه شده است.

 

می‌توان گفت: سیاست‌های اموی و عباسی و سیاست‌های علوی چگونه‌اند و آیا کدام‌یک از اهل زمان ما، به کدام سیاست نزدیک‌تر یا از کدام سیاست، دورتر است؟ ولی اساس رویکردها را باید بر مبنای «حق یا باطل یا مخلوطی از آن‌دو» ارزیابی کرد. همان‌گونه که امیرمؤمنان به یاران خود توصیه می‌کرد که: «اعرف الحق، تعرف اهله=حق را بشناس، اهل حق را خواهی‌شناخت و پیدا خواهی کرد».

 

۱۰- خدایا در این رمضان مبارک و این شب و روزهای باقی‌مانده از آن، سرمایه‌ی خردمندان این آب و خاک را چندان فزونی بخش که هیچ قدرت‌مندی را در مسیر نابخردی، یاری نکنند و از تهدید او نهراسند و به تطمیع او، خام نشوند و نقد گران‌سنگ «خرد» را با هیچ بهایی معامله نکنند و با هیچ ستم‌پیشه‌ای سازش نکنند و همواره یار و یاور ستم‌دیده‌گان و خردمندان باشند و جز خداوند جان و خرد را نپرستند و بت‌پرستی را برنتابند و بت‌سازان را با بت‌شکنی‌های مستمر، ازپا بیاندازند و شاهد آزادی و آزادگی و برابری در حقوق شهروندی را درآغوش کشند و جز به «حاکمیت مطلقه‌ی ملت» تن ندهند و آب‌های رفته را به‌جوی آورند و بهاران خجسته‌ی آزادی را به‌گونه‌ای تجدید کنند که به نام آزادی، هیچ کسی را به مسلخ نبرند و چشم بیدار ملت را در قالب رسانه‌های خصوصی و ملی، هیچگاه نبندند و راه بستن آن را به کلی ببندند.
خدایا با آزادی همراه با عزت اسرای این ملت از چنگال ظلم و ستم کودتاچیان، دل‌های ستم‌دیده‌گان را شاد کن و با رفع ظلم و بیداد از این سرزمین و استقرار حاکمیت حقیقی ملت، چشم و دل همه‌ی آزادی‌خواهان را روشنایی بخش، که تو بر هر کاری توانایی.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار//تو خوشنود باشی و ما رستگار 

میزان