همواره این سؤال مطرح بوده است که اسلام گرایی ایرانیان به طور کلی دارای چگونه ماهیتی بوده است؟ چرا قوم گرايي عربي كه برخاسته از جاهليت بوده ، اسلاميت ايرانيان را بر نمي تابيده و بهر بهانه اي ايرانيان را رافضي ، خارج از دين و … قلمداد مي كرده است . آیا اسلام گرايي ايرانيان امری اصیل، ریشه دار و از روی حقیقت و تمایل قلبی بوده یا موضوعی از سر تدبیر مصلحت جویانه و غیر اصیل؟
پژوهش همه جانبه ی این موضوع حکایت از این دارد که علی رغم گرایش های اسلامی برخی ایرانیان که از روی فطانت و به جهت جلب منافع دنیایی و در مسیر حفظ اعتقادات قلبی بوده و جنبه ی مصلحت جویانه داشته است، امّا حقیقت ایمان اسلامی اکثریت ایرانیان بر بنیادهایی اصیل و بر فرزانگی و فرهیختگی این قوم استوار گردیده و در نهایت از حسن انتخاب ایشان ناشی شده است، و بر این امر شواهد و قراین فراوان تاریخی و اجتماعی دلالت می کند، امّا گواهی منابع دینی اسلام بر این موضوع جایگاه ویژه و ارزشمند دیگری دارد که دریچه ای نو را بر اندیشه ی هر حقیقت جویی می گشاید.
منابع مذکور به روشنی از اصالت ایمان اسلامی ایرانیان حکایت می کند، در این پژوهش سعی بر آنست که تنها به استناد منابع اصیل دینی یعنی قرآن و روایات این حقیقت به مرحله اثبات برسد.
همواره این سؤال مطرح بوده است که اسلام گرایی ایرانیان به طور کلی دارای چگونه ماهیتی بوده است؟ چرا قوم گرايي عربي كه برخاسته از جاهليت بوده ، اسلاميت ايرانيان را بر نمي تابيده و بهر بهانه اي ايرانيان را رافضي ، خارج از دين و … قلمداد مي كرده است . آیا اسلام گرايي ايرانيان امری اصیل، ریشه دار و از روی حقیقت و تمایل قلبی بوده یا موضوعی از سر تدبیر مصلحت جویانه و غیر اصیل؟
پژوهش همه جانبه ی این موضوع حکایت از این دارد که علی رغم گرایش های اسلامی برخی ایرانیان که از روی فطانت و به جهت جلب منافع دنیایی و در مسیر حفظ اعتقادات قلبی بوده و جنبه ی مصلحت جویانه داشته است، امّا حقیقت ایمان اسلامی اکثریت ایرانیان بر بنیادهایی اصیل و بر فرزانگی و فرهیختگی این قوم استوار گردیده و در نهایت از حسن انتخاب ایشان ناشی شده است، و بر این امر شواهد و قراین فراوان تاریخی و اجتماعی دلالت می کند، امّا گواهی منابع دینی اسلام بر این موضوع جایگاه ویژه و ارزشمند دیگری دارد که دریچه ای نو را بر اندیشه ی هر حقیقت جویی می گشاید.
منابع مذکور به روشنی از اصالت ایمان اسلامی ایرانیان حکایت می کند، در این پژوهش سعی بر آنست که تنها به استناد منابع اصیل دینی یعنی قرآن و روایات این حقیقت به مرحله اثبات برسد.
1- مقدّمه
از آن زمان که ایرانیان به اسلام تمایل نشان داده تا امروز که ایشان قبل از هر چیز به اسلام و مسلمانی شهره شده اند، همواره از سوی برخی این پرسش مطرح بوده است که آیا ایمان اسلامی ایرانیان از سر صدق و صفا، عشق و علاقه و انتخاب بوده است یا از رهگذر تدبیری انتقام جویانه و یا از اغراض کاملاً سیاسی ناشی شده است؟ بعضی از شرق شناسان خواسته اند این علاقه ها و ارادت ها را صادقانه ندانسته، بلکه نوعی عکس العمل زیرکانه در مقابل اسلام و لااقل مقابل اعراب برای احیای رسوم و آیین قدیم ایرانی معرفی کنند و در همین راستا برخی از سنّیان متعصب، اسلام شیعی و ایرانی را یک فرقه ی سیاسی و غیر مخلص نسبت به اسلام محسوب و ایشان را مذمت می کنند و ناسیونالیست های ایرانی هم اسلام ایرانیان را از این جهت تجلیل می کنند که توانستند آیین کهن ایران را زیر پرده ی تشیع حفظ و نگهداری نمایند.
در مقابل همه ی این آرا، نظرگاه دیگر بر آنست که مطالعه ی تاریخ نفوذ تدریجی اسلام چه در چهره ی شیعی و چه در شکل سنی اش گواهی روشن بر این حقیقت است که علت مسلمانی ایرانیان، نشان یک چیز بوده و آن اینست که ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته ی خویش را در اسلام یافت، لذا بدان روی آورد و از آن استقبال نمود، مردم هوشمند ایران بیش از هر ملّت دیگر به روح و معنای اسلام توجّه داشتند، به همین دلیل توجّه ایرانیان به خاندان رسالت از هر ملّت دیگر بیشتر و تشیّع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت که البته این دلیل عمومیّت یافتن اسلام شیعی ایرانیان است، امّا نباید از نظر دور داشت که نه همه ی شیعیان اولیه- به استثنای سلمان- ایرانی بودند و نه اکثر ایرانیان مسلمان، شیعه شدند، بلکه در صدر اسلام اکثر علمای مسلمان و ایرانی نژاد- در تفسیر، یا حدیث یا کلام و ادب- سنّی بودند و بلکه بعضی از آنها تعصب شدیدی هم علیه شیعه داشتند و این جریان تا قبل از صفویه ادامه داشت، آنگونه که تا عصر صفویه اکثر بلاد ایرانی سنّی بوده و دشنام علی (ع) بر منابر رایج، لذا می توان و باید به اصالت اسلام گرایی ایرانیان به طور کلّی رأی داد و بر این نظر و دیدگاه مجموعه ای از شواهد و قراین را می توان یادآور گردید، امّا شواهد و دلایل مذکور در متون دینی زاویه ای نو را در پیش روی ما می گشاید، ما در این پژوهش درصدد هستیم، این گونه شواهد را مورد دقت و توّجه قرار داده، صحت دلالت و میزان آن ها را نیز مورد ارزیابی قرار دهیم.
2- بحث : ایرانیان در قرآن و احادیث
1-2- قرآن کریم
از مطالعه و بررسی در قرآن کریم، به آیه هایی برمی خوریم که به نوعی به اصالت اعتقاد و ارزش ایمان ایرانیان اشعار داشته و شخصیّت والای ایشان را در این زمینه یادآور می شود :
1- یا ایها الذین آمنوا من یرتدمنکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلـﺔ علی المؤمنین اعزﺓ علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومـﺔ لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله واسع علیم. (مائده / 54).
«ای آنان که گرویدید، کسی که برگردد از شما از دینش، پس به زودی بیاورد خدا گروهی را که دوست دارد آنان را و دوست دارند او را؛ فروتنی کنندگانند، برگروندگان، درشتی کنندگان بر ناگروندگان، کار زار کنند در راه خدا و نترسند از سرزنش سرزنش کننده، این است فزون بخشی خدا، می دهد آن را به هر که خواهد و خدا فراخ بخشش است و دانا».
معنی آیه ساده و روشن است، روی سخن با عرب های مسلمان است که گروهی از آنان در پایان زندگی پیغمبر از دین برگشتند و خودسری آغاز کردند و به سزای بداندیشی خود رسیدند، در اینجا به مسلمانان عرب هشدار می دهد و می گوید : اگر شما از دین برگردید، خداوند به جای شما گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند. این گروه نسبت به گروندگان به دین فروتن، ولی به ناگروندگان سخت گیر هستند. در راه خدا کار زار می کنند و از سرزنش کنندگان نمی ترسند. درباره ی اینکه آیه ی فوق اشاره به چه اشخاصی می کند و منظور از این یاوران اسلام کیانند که خدا آنها را به این صفات ستوده است؟ در روایات اسلامی و سخنان مفسران بحث بسیار زیادی دیده می شود، از جمله در روایتی می خوانیم، هنگامی که از پیامبر (ص) درباره ی این آیه سؤال کردند، دست خود را بر شانه ی «سلمان» زد و فرمود : (این و یاران او و هموطنان او هستند) و به این ترتیب، از اسلام آوردن ایرانیان و تلاش های پرثمر آنان برای پیشرفت اسلام در زمینه های مختلف پیشگویی کرد (العروسی الحویزی، 1367، ج 1، ص 640- طبرسی، 1358، ج 1، ص 208- رمخشری، 1990 م، ج 2 ص 210، رازی، ج 2 ص 9 و 20- قرطبی، 1357، ج 8، ص 93).
2- «و ان تتولوا یستبدل قوماً غیر کُم ثُمّ لایکونوا امثالکم» (محمد/38) «….هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را به جای شما می آورد که مانند شما نخواهند بود». جالب توجّه این است که اکثر مفسران در ذیل این آیه نقل کرده اند که بعد از نزول این آیه جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) عرض کردند : «مَن هؤُِلاء الذین ذکر الله فی کتابه» «این گروهی که خداوند در این آیه به آنها اشاره کرده، کیانند؟ در این هنگام سلمان نزدیک پیامبر (ص) نشسته بود، پیامبر (ص) دست بر پای سلمان- و طبق روایتی بر شانه ی سلمان- زد و فرمود : «هذا و قومه…» منظور این مرد و قوم او است…» (مکارم، 1368، ج 5، ص 498) (ابن کثیر، 1994، ج 7، ص 6 و 7).
3- «هو الذّی بعثَ فی الامّیین رسولاً مِنهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیّهم وُیَعلّمُهُم الکتِابَ و الحِکمه و اِن کانوُا مِن قبلُ لَفی ضَلال مبین، و آخرین منهم لّما یلحقوابِهم و هو العزیز الَحکیم». «او کسی است که در میان جمعّیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند و رسول بر گروه دیگری که هنوز به آنها ملحق نشده اند، و او عزیز و حکیم است. (جمعه 3-1).
در حدیثی می خوانیم هنگامی که پیغمبر اکرم (ص) این آیه را تلاوت فرمود، سؤال کردند: اینها کیانند؟ پیامبر (ص) دست خود را بر شانه ی سلمان گذارد و فرمود : «اگر ایمان در ثریا، باشد مردانی از این گروه (ایرانیان) به آن دست می یابند.» (نک: طبرسی، 1358، ج 5، ص 108 و 218 – مکارم، 1368، ج 24، ص 109- سیوطی، 1421، ج 6، ص 187- زمخشری، ج 2، ص 301- قرطبی، ج 2، ص 211- قطب، 1412، ص 189).
4- ان یَشاً یُذهبکم ایَها الناس و یأتِ بآخرین و کان الله علی ذلک قدیرا. (نساء / 133).
«ای مردم، اگر خدا بخواهد شما را از میان می برد و افراد دیگر را (به جای شما) می آورد.
در روایت آمده است، هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر (ص) دست خود را بر پشت سلمان زد و فرمود : «هُم قومُ هذا یَعنی عَجَمُ الفُرس». «آن افراد، از قوم این شخص (سلمان) هستند، یعنی مردم غیر عرب از فارس. (طبرسی، 1358، ج 2، ص 122- العروسی الحویزی، 1367، ج 1، ص 620- مکارم، 1368، ج 5، ص 160).
5- اولئک الذین ءَ اتَینهُمُ الکِتاب وَالحُکمَ وَ اٌلُّنُبوَّﺓَ فان یکفُربهاهولاء فقد وکّلنا قوماً لیسوابِها بِکَفِرِینَ (انعام/ 89).
آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوّت به آنان دادیم و اگر نسبت به آنها کفر ورزند، (مهم نیست، زیرا) کسانی را نگاهبان آن ساخته ایم که نسبت به آن کافر نیستند. مفسران در تفاسیر خود نقل کرده اند که منظور از این جمعیّت (نگهبان دین) ایرانیان هستند. (نک : – طبرسی، 1358، ج 2، ص 330- عبده، 1422، ج 12، ص 109- آلوسی، 1418، ج 12، ص 119- مکارم، 1368، ج 5، ص 232).
6- ولو نَزَلّنا علی بعض الاَعجمَین، فَقَرَاَهُ علیهم ما کانوا به مؤمنین (شعراء/ 198).
«هرگاه ما این قرآن را بر بعضی از مردم عجم (غیر عرب) نازل می کردیم و پیامبر (ص) این آیات را برای عرب ها به زبان تازی (اعراب) می خواند، آنها هرگز به قرآن ایمان نمی آوردند.
در حدیثی آمده است که امام صادق (ع) فرمود : «لَوُنزّل القُرآنُ علی العُجُم ما آمنَت بِه العرب و قدنُزِل علی العَربِ فآمنَت بهِ العجَمُ فهذه فضیلـﺔ العجَمِ». «اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ایمان نمی آورد، ولی قرآن بر عرب نازل شد، عجم به آن ایمان آورد و این برای عجم، فضیلتی است. (صدوق، 1361، ص 207).
7- «قل للمخلَّفین مِن الاعراب سَتُدعَونَ الی قومٍ اوُِلی باسٍ شدیدٍ تُقاتلو نَهُمُ اَویُسلَمونَ» (فتح/ 16).
«به متخلفان از اعراب بگو به زودی از شما دعوت می شود که به سوی قومی رزمنده و جنگجو بروید و با آنان پیکار کنید تا اسلام بیاورند».
از مفسر بزرگ ابن عباس نقل شده است که گفت : «منظور از این قوم، قوم جنگجو رزمنده ایرانیان هستند». (احمد، 1406، ج 2، ص 390- دحلان، 1402، ج 2، ص 48).
8- فَاذا جاء وَعدُ اولیهُما بَعثنا علیکُم عِباداٌلنا اُولی باسٍ شدید (اسراء / 5).
«هنگامی که نخستین وعده فرا رسد (و شما دست به فساد و خونریزی و جنایت بزنید). ما گروهی از مردان پیکارجو و رزمنده بر شما می فرستیم (تا سخت شما را درهم بکوبند) و برای پیدا کردن مجرمان، خانه های شما را جستجو کنند و این وعده ای است قطعی».
در بعضی از روایات آمده : امام باقر (ع) آیه ی مذکور را تا آخر خواند، حاضران پرسیدند : منظور از این قوم رزمنده و پیکارجو که دشمن را در هم می کوبد، کیست؟ امام باقر (ع) در پاسخ فرمود : «و هُم وَالله اهلُ قُم» (سوگند به خدا آنها اهل قم هستند).
و نیز روایت شده آیه ی فوق در حضور امام صادق (ع) خوانده شد، یکی از حاضران پرسید: «فدایت شوم، منظور از این قوم رزمنده و پیروز کیست؟ «امام صادق (ع) سه بار فرمود : سوگند به خدا، آنها اهل قم هستند.» (زمخشری، بی تا، ج 1، ص 796- جزری، 1389، هـ، ج 10، ص 149).
2-2- روایات اسلامی
برخی از روایات نیز به روشنی بر فضیلت ایرانیان و ایمان اسلامی ایشان دلالت دارد، در این روایات پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) عالی ترین تجلیل و تشویق را درباره ی ایرانیان روا دانسته اند تا آنجا که پیامبر (ص) به ذات پاک خدا سوگند یاد می کند که «لوکان الایمان فی الثّریا لنالتهُ رجالٌ من هؤلاء» (اگر ایمان در ستاره ی ثریا قرار گیرد، مردانی از این گروه- ایرانیان- به آن دست می یابند) (زمخشری، ج 2، ص 301) و در بعضی از روایات آمده است : «لوکان هذا العلم معلقاً بالثریا لنالته رجال من اهل فارس» (همان، ص 32).
در روایت دیگری پیامبر (ص) می فرماید : «لِلَه من عباده خیرتَان: فَخَیرتَهُ مِن العربِ قریشٌ وَ من العجمِ فارسٌ». «خداوند در میان بندگانش، دارای دو خیر و نیکی است، نیکی او در میان عرب، در قریش است و نیکی او در میان عجم در جمعّیت ایرانی است» (همان، ص 33) (حسین نوری، ج 2، ص 31).
در برخی دیگر از روایات «سلمان» به عنوان نمونه ای از ایرانیان معرفی شده که مظهر پاکی، لیاقت و بزرگی است و این تجلیل با تغییرات بسیار بلند انجام پذیرفته است، مانند آنکه حضرت رسول (ص) می فرماید : «السَّباقُ اَربَع : اَنَا سابقُ العَربِ وصُهَیبُ سابِقُ الرُّوم وَ سَلمانٌ سابِقُ الفُرسِ وَ بِلالُ سابِقُ الحَبَشـﺔِ» (پیشگامان چهار نفرند: من پیشتاز عرب به اسلام هستم، صهیب پیشگام رومیان، سلمان پیشگام ایرانیان و بلال پیشگام مردم حبشه است) (قمی، 1359، ص 185).
نظیر این مطلب از امام علی (ع) نقل شده است، با این تفاوت که در سخن امام علی (ع) آمده است : پیشگامان پنج نفرند و «خَبّات اَرَتّ» به عنوان پیشگام مردم «نَبط» به شمار آمده است (مجلسی، 1403، ج 22، ص 325).
در بعضی از تعبیرهای پیامبر (ص) این موضوع در سطح بالاتری عنوان شده است که فرمود : «انا سابقُ وُلدِ آدم، و سَلمانُ سابقُ اهلِ فارسٍ.» (من پیشگام همه ی فرزندان آدم هستم، سلمان پیشگام مردم ایران است) (طبرسی، 1358، ج 1، ص 150).
این سخن پرمعنای پیامبر (ص) و علی (ع) در ضمن اینکه : پیشگامان راه نجات در مناطق مختلف جهان را معرفی می کند، بیان گر آن است که این افراد به مقامی از لیاقت رسیده اند که رهبر و جلودار هموطنان خود به سوی اسلام شدند و هموطنانشان به دنبال آنها برای وصول به راه نجات حرکت کردند.
به جز اینها احادیث دیگری نیز در شأن ]جناب سلمان[ به عنوان یک ایرانی بزرگوار و پاک نهاد وارد شده است که به روشنی گواه بر اصالت ایمان ایرانیان دارد، مانند : «سلمان منّا اهل البیت» «سلمان از جمله ی اهل البیت ما محسوب می گردد» (ابن ابی الحدید، 1387، هـ، ص 18 و 36 و 38).
3-2- سفارش نامه ی پیامبر (ص) درباره ی بستگان سلمان
یکی دیگر از اسنادی است که حکایت از علاقه ی بسیار حضرت به جلب عواطف بستگان سلمان به اسلام داشته، سفارش نامه ی پیامبر (ص) درباره ی بستگان سلمان است. و این علاقه ی پیامبر (ص) به یک مسلمان ایرانی موجب توجه سایر ایرانیان نیز می شود و قابل توجه است که چنین عهدنامه ای از رسول خدا (ص) درباره ی هیچ کس از صحابه صادر نشده است، متن آن چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
این عهدنامه ای از «محمّد بن عبدالله» (ص) است که بنا به درخواست ]سلمان[ در مورد توصیه به برادرش ]مهاد بن فرخّ بن مهیار[. خاندان او، نسل اندر نسل، نگاشته می شود؛ حمد و سپاس خداوندی را که دستور گفتن «لااله الاّ الله» را به من داده است، خود از جانب خدا می گویم و به مردم نیز فرمان می دهم، تا به آن اقرار نمایند، زیرا همه ی مخلوقات آفریده های خدا هستند، و حکم و فرمان به دست اوست، او آنان را آفرید، سپس مرگ را بر آن ها مسلّط کرد، و پس از آن، آن ها را زنده می کند، و بازگشت همه به سوی اوست.
همه چیز نابود می گردد، و هر جانداری می میرد، هرکس به خدا و رسولش ایمان آورد، در آخرت سعادتمند است، و هرکس در دین خود، باقی بماند، او را مجبور نمی کنیم.
این نامه به نفع خاندان سلمان نوشته شد، جان و مال آنها، در هر نقطه ای که باشند، در پناه خدا و رسولش محفوظ است؛ کسی به آنها ستم نکند و سخت نگیرد، هرکس از مؤمنان نامه ی من را بخواند، باید از آنها حمایت کند و به آنها احترام نماید، و هیچ گونه آزاری بر آنها روا ندارد، تراشیدن جلو سر، و جزیه و خمس و عشر (یک دهم) اموال، و هرگونه مالیات را از آنها برداشتم، اگر از شما کمک خواستند به آنها کمک کنید، اگر دیگری به آنها ستم کرد، از او جلوگیری نمایید، هر سال از بیت المال، صد لباس در ماه رجب، و صد لباس در ماه ذی حجه (ماه مراسم حج) به آنها بدهید.
سلمان از این رو از جانب ما شایسته ی این اکرام و احترام گردیده که بر بیشتر مؤمنان برتری یافته است، و از این طریق وحی برای من ثابت شده که : «اشتیاق بهشت به (سلمان) بیش از اشتیاق او به بهشت است» سلمان مورد اعتماد من و خیرخواه پیامبر خدا (ص) و مؤمنان می باشد، «سلمان» از خاندان ماست.
برای هیچ کس روا نیست که با این عهدنامه مخالفت کند تا هنگامی که آن ها در راه اسلام، گام برمی دارند؛ در باره ی آنها کوتاهی نکنید؛ هرکس با این سفارش، مخالفت کند، لعنت خدا بر او باد؛ هرکس آنها را احترام کند، مرا احترام کرده است. و هرکس آنان را بیازارد، مرا آزرده و در قیامت، من دشمن او هستم و دوزخ جایگاه او است و الّسلام.
این سفارش نامه را علی بن ابیطالب (ع) به فرمان رسول خدا (ص) نوشت، و سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، بلال و جماعتی بر آن گواه شدند.» (ابن شهر آشوب، 1404 هـ، ج 1، ص 97).
4-2- تجلیل و احترام خاص علی (ع) از ایرانیان اسیر
پس از آنکه ایران در عصر خلیفه ی دوم، به دست مسلمین افتاد و ایرانیان تسلیم حکومت اسلامی شدند، جمعی از مردان و زنان اسیر ایرانی وارد مدینه شدند. عمربن خّطاب تصمیم گرفت زنان و مردان اسیر ایرانی را به عنوان کنیز و غلام در معرض فروش قرار دهد، و نیز تصمیم گرفت تا در مراسم حج در طواف کعبه، ایرانیان، افراد معلول و ناتوان و پیران فرتوت را بر پشت و بر شانه بگیرند و طواف دهند.
امیر مومنأن علی (ع) گفت : رسول مکّرم (ص) فرموده است:
"اَکرِمُوا کَرِیمَ قَومٍ وَ اِن خالَفُوکُم"
بزرگان هر قومی را – هرچند با شما مخالفت کنند- گرامی بدارید.
سپس علی (ع) افزود :
"وَ هؤُلاء الُفرسُ؛ حُکَماءُ کُرَماءُ فَقَد اَلقَوا الَینا بِالسَّلم وَ رَغُبِوا فِی الاِسلامِ"
این ایرانیان، افراد دانشمند و بزرگواری هستند، که با کمال میل تسلیم شما (حکومت اسلامی) شده اند، و به اسلام گرایش پیدا کرده اند.
آنگاه چنین اعلام کرد : «من از سهم خود و بنی هاشم، آنها را بخشیدم و در راه خدا آزاد ساختم.»
مسلمانان مهاجر و انصار، به علی (ع) عرض کردند : «ما نیز سهمیّه ی خود را به تو ای برادر رسول خدا (ص) بخشیدیم.»
آنگاه علی (ع) فرمود : «خدایا! گواه باش که مسلمین مهاجر و انصار، حقّ خود را به من بخشیدند، و من پذیرفتم و آنها را آزاد ساختم.»
عمربن خطّاب وقتی خود را در چنین بن بستی دید، اعلام کرد : «علی» (ع) در حکم، از ما پیشی گرفت، و تصمیم مرا در مورد ایرانیان نقض کرد، بنابراین همان حکم علی (ع) پذیرفته شد.» (همان، ج 4، ص 48- ابن شهر آشوب، ج 4، ص 48).
5-2- دفاع علی (ع) از حقّ ایرانیان
روزی امام علی (ع) در کوفه بر بالای منبری که از آجر ساخته شده بود، خطبه می خواند، اشعث بن قیس (سردار منافقین) به عنوان اعتراض گفت :
«ای امیر مؤمنان! این افراد «حمراء» (ایرانیان) پیش روی تو بر ما چیره شده اند، و تو جلو آنها را نمی گیری» سپس در حالی که خشمگین بود گفت : «امروز من نشان خواهم داد که عرب چه کاره است؟!»
امام علی (ع) (در دفاع از ایرانیان) فرمود : «این عرب های شکم گنده (مثل اشعث) خودشان در بستر نرم استراحت می کنند، ولی آنها (ایرانیان) در روزهای گرم به خاطر خدا تلاش می نمایند، آنگاه از من می خواهند که آنها را طرد کنم، تا از ستمگران گردم؛ سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود : «به خدا سوگند! همان گونه که شما در آغاز (در فتح ایران)، ایرانیان را به خاطر اسلام به شمشیر خواهید زد، بعداً ایرانیان، به خاطر اسلام، شما را خواهند زد.» یعنی با شما می جنگند تا شما را به قبول اسلام وادار نمایند. (ابن ابی الحدید، 1387، هـ، ج 19، ص 124- قمی 1359 هـ، ج 2، ص 693).
6-2- حمایت ایرانیان از اسلام در گفتار حضرت رضا (ع)
در حضور حضرت رضا (ع)، سخن از انحراف بعضی از بستگانش- مانند برادرش ابراهیم اکبر- به میان آمد، (آن حضرت گویی از آسیب زدن آشنایان و نزدیکان به اسلام، به یاد حمایت بیگانگان، از اسلام افتاد) سخنی به این مضمون فرمود :
«ولی خداوند همواره پس از رحلت پیامبر (ص) هر روز تا زمان ما و بعد، دین اسلام را توسط عجم ها (ایرانیان و….) یاری فرمود، و به آنها چنین توفیقی عنایت کرد، ولی این توفیق را از (بعضی از) نزدیکان پیامبرش سلب نمود، آری چنین سعادتی را به غیر عرب عطا فرمود، ولی از نزدیکان پیامبر (ص) سلب کرد. (قمی، 1359، ج 2، ص 164- مجلسی، 1403 هـ ، ج 49، ص 232).
7-2- تجلیل امام صادق (ع) از اهل قم و خراسان
امام صادق (ع) فرمود :
"اَهلُ خُراسانِ اَعلامُنا وَ اَهلُ قُم انصارُنا وَ اَهلُ کُوفُـﺔِ اَوتادُنا"
مردم خراسان بزرگان ما، و مردم قم، یاران ما و مردم کوفه، حامیان استوار ما هستند.
و در سخن دیگر فرمود: هرگاه دستخوش بلا و رنج شدید، به قم بروید در آنجا زندگی کنید، زیرا قم پناهگاه فرزندان فاطمه (س) و محل امن و استراحت برای مؤمنان است.» (مجلسی، ج 60، ص 214).
3- نتیجه
از مطالعه و بررسی در آیات و روایات مذکور به خوبی روشن می گردد که ایمان اسلامی ایرانیان آنگونه از سر صداقت، حق جویی و انتخاب و فرزانگی صورت تحقق یافته است که هم در قرآن کریم و هم در سخنان اهل بیت (ع) آنها به مثابه الگویی ارزشمند در اعتقاد معرفی شده اند و حتی از ایمان ایشان به اسلام به عنوان معیار راستی و درستی گروندگان یاد شده است، آنگونه که رأی و نظر به تصنعی بودن گرایش ایرانیان به اسلام مردود و غیرقابل اعتناست. (1)
پي نوشت :
1- حسین زاده و امیری خراسانی، مجله مطالعات ایرانی، سال ششم، شماره 12، پاییز 1386، ص ص 132- 121
• کتابنامه
1- قرآن کریم.
2- احمد، مسند، 1406، ج 2، انتشارات دار الاحیاء التراث العربی، بیروت.
3- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 1387 هـ، ج 18، دارالاضواء، بیروت.
4- ابن شهر آشوب، مناقب، 1404 ه، ج 1و 4، مکتبه الاعلام الاسلامی، قم.
5- ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، 1416، بیروت، دار الکتب العلمیه.
6- آلوسی، محمود، روح المعانی، 1418، دار الاحیاء، بیروت.
7- جزری، جامع الاصول، 1389 هـ، ج 10، انتشارات مکتبه مصطفی البابی، مصر.
8- دحلان، سیره نبویّه، 1402، ج 2، انتشارات مکتبه العلمیه، بیروت.
9- رازی، فخر الدین، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، 1411 ق، بیروت، دار الکتب العلمیه.
10- زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشّاف، بیروت، دار الکتاب العربی، بی تا.
11- زمخشری، ربیع الابرار، ج 1، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
12- سیوطی، جلال الدین، الدّر المنثور، 1421، بیروت، دار الکتب العلمیه.
13- صدوق، معانی الاخبار، 1360، انتشارات اسلامی، قم.
14- طبرسی، ابی منصور، احتجاج، 1401 ه، ج 1، مؤسسه الاعلمی، بیروت.
15- طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1358، 5 جلد، مکتبه العلمیه الاسلامیه، طهران.
16- عروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، 1367، 5 جلد، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، تهران.
17- عبده، محمد، المنار، 1422، دار الاحیاء، بیروت.
18- قطب، محمد، فی ظلال القرآن، 1412، دار المنثور، مصر.
19- قرطبی، ابوبکر، تفسیر قرطبی، 1414، بیروت، دار الاحیاء.
20- قمی، شیخ عباس، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، 1359 هـ، نجف، العلمیه.
21- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1360، ج 24 و ج 5، دار الکتب الاسلامیه.
22- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، 1403 هـ، ج 22 و 49، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
23- نوری، میرزا حسین، نفس الرح. من، 1357 تهران، ج 2، مکتبه العلمیه.
منبع : http://www.iptra.ir/prth.inzn23nkm2tuzf23n.da.tftg2.html