مقدس نمايان احمق و فرومايگان چاپلوس و متشرعين خودمدار؛ سمبل و هويت اسلام معرفى گرديدند. از منظر علامه سيد حيدر آملى «اين سه گروه از مؤمنان داراى ذهنيت و تفاسير متفاوت از خدا، پيامبر و تاريخ اديان هستند» که اين سبب بروز اعمال و رفتار اجتماعى و سياسى متفاوت و مخالف هم و سبب جنگهاى زيادى دربستر تاريخ گرديده است. اينک اين سه گروه داراى عالمان و پيروان خاص خويش هستند، انتظار اتحاد در اعمال دور از عقل و فهم تاريخى از نهضتها و اديان بشرى است.
دکتر محمد رضا ملکيان
از ظاهرشرعى عبادات، نمىتوان ميان يک عابد رياکار و يک عابد صادق، فرقى قائل شد. عامل تفرق بين اين دو عابد، «نيت» آنها است (که تنها خداوند مىداند).
پيامبران آمدند تا با بشارت و ترساندن مردم، نيات آنها را عوض کنند. به طورىکه پيامبر اسلام تغييرات محسوسى بر سنن اجتماعى ايجاد ننمود، بلکه منظر ديد و نيات عربهاى جاهل را نسبت به روابط اجتماعىشان تغيير داد. نيت و رسالت هيچ پيامبرى تغيير علوم ملتهايشان نبود، بلکه هدف انبيا تغيير درون انسانها بود به طورىکه آخرين پيامبر خدا محمد(ص) ثمره رسالت خويش را، کمال اخلاق انسانى اعلام نمود.
اگر دين را همانند مرحوم علامه سيد حيدر آملى (عارف نامدار شيعي) به روغن بادام تشبيه کنيم روغن تمامى اعمال اجتماعى يک مسلمان مدعي، نبايد ذرهاى تخلف از اخلاق انسانى را نشان دهد. ايشان در کتاب اسرارالشريعه، بر اساس سخنان، اعمال و احوال پيامبر اکرم(ص)؛ مؤمنان را به سه گروه: اهل شريعت (هويت)، اهل طريقت و اهل حقيقت تقسيم نمود و همچنين با مثال دانه بادام، به طور خيلى خلاصه؛ شريعت را پوسته بادام(هويت)، طريقت را مغز بادام و حقيقت را روغن بادام تعريف نمودهاند.
ايشان شريعت و فقاهت را شروع دين، حقيقت را کمال آن و طريقت را مسير اين حرکت اطلاق نمودند و ايستايى مومنان در پوسته (هويت) را محروم ماندن از حقيقت دين اسلام دانستهاند. امروزه از منظر علوم انساني، وجود هويت مداران و حقيقت مداران را روند طبيعى ايستايى و مرگ و يا بلوغ نهضتها و تمدنها مىدانند. البته براى مفهوم اين دو اصطلاح مجبور به بيان شرح مختصرى از تاريخ هستم. در صدر اسلام، مؤمنان تنها بدنبال زندگى اخلاقي، راستى و پاکى و رعايت حق الناس در تمامى زواياى زندگىشان بودند، در نتيجه از اجتماع آنان مؤمنان هويتى پديدار شد که نسيم آن ملتهاى پيرامون خويش را عاشق اخلاق محمدى نمود.
آن جماعت مسلمان هرگز به نيت ايجاد آن هويت، دست به رفتار مسلمانى نمىزدند و امپراتورى صدر اسلام از رفتار محاسبه نشده اجتماع مؤمنان حاصل گرديد و به عبارتى مومنان، مسلمانى (اخلاق حسنه) را براى ايجاد آن امپراتورى بروز نمىدادند، بلکه مسلمانان مسلمانىشان را بدون چشم داشت دنيوى انجام مىدادند ولى از زمانى که آن هويت معيار سنجش و هدف گرديد فضايى ايجاد شد که پاکان و صالحان ديگر نماد رسمى مؤمنان تلقى نگرديدند. بلکه مقدس نمايان احمق و فرومايگان چاپلوس و متشرعين خودمدار؛ سمبل و هويت اسلام معرفى گرديدند. از منظر علامه سيد حيدر آملى «اين سه گروه از مؤمنان داراى ذهنيت و تفاسير متفاوت از خدا، پيامبر و تاريخ اديان هستند» که اين سبب بروز اعمال و رفتار اجتماعى و سياسى متفاوت و مخالف هم و سبب جنگهاى زيادى دربستر تاريخ گرديده است. اينک اين سه گروه داراى عالمان و پيروان خاص خويش هستند، انتظار اتحاد در اعمال دور از عقل و فهم تاريخى از نهضتها و اديان بشرى است.
از زمانى که پوسته و ظواهر امور در هر دين و نهضتى معيار سنجش و درستى اطلاق گردد به تدريج هويتشان جايگزين حقايق آن دين و نهضت مىگردد. در اين زمان قشريون و مقدس نماها به نشو و نما مىپردازند و مفهوم تکليف دينى در ذهن آنها؛ بزک کردن امور و تورم حرکات دينى و اجراى پر هيبت مناسک مىشود و هميشه در حال اندازهگيرى ظواهر امور بر اساس فهم مطلق انگار خويش، به سر مىبرند، لذا در عمل هيچ رقيبى را تحمل نمىکند وهنرى جز حذف ديگران ندارند. اگر از دوران رنسانس و اعترافات گاليله در دادگاه هويت مداران مسيحى بگذريم، در هر دين و نهضتي، بدون استثنا اين سه گروه مشهود است. هويت مداران هر انقلاب؛ بلاى طبيعى پديد آورندگان آن انقلاباند. اعدام انقلابيون در ادامه انقلاب فرانسه و يا دادگاههاى نمايشى استالين که بجز او همه رهبران اوليه انقلاب (17/اکتبر/1917) بجرم انحراف از اصول انقلاب و همکارى با دشمن محکوم به مرگ گرديدند و يا جنهم حاکميت شريعت خشک يهودى در طول تاريخ وجهنم حکومت چند ساله با هويت اسلامى در افغانستان (طالبان) و رفتار القاعده در مناطق تحت نفوذشان از همه ملموستر است. متاسفانه بخشى از انقلابيون و طرفداران نظام هم بر اساس اينکه دلبسته به پوسته دين اسلام (هويت مداري) هستند؛ در روند انقلاب اسلامى ايران، رفتار و موضعگيرىهايى بروز دادند که طبيعتا در تقابل با سخنان و موضعگيرها و فلسفه نهضت حضرت امام خميني(ره) بوده است.
اگر تنها به موضعگيرىهاى سياسى و فرهنگى ايشان در يک سال پايان عمرشان، توجه کنيم از لحاظ موضوع، داراى وحدت خاصى است که بر اساس آن در کنار زندگى و سلوکشان؛ مبارزه دائمى با متحجرين و مقدس نماها و آخوندهاى بىسواد را بايد متن انقلاب اسلامى تلقى نمود. تاريخ ثابت نمود هويت مدارن چون رفتارشان معطوف به حکومت است، نسبت به تساهل، مدارا، تکثر، فردگرايي، حقوق بشر، تجربههاى بشرى و جامعه مدنى بيگانهاند و تلاش مىکنند با ابزار قدرت هر مسئله و مشکل اجتماعى و فرهنگى را حل کنند. در نتيجه بايد دعا کرد که خداوند به همه ايرانيان عزت نفس و به هويتانديشان سعادت رهايى از قشرى گرى عطا فرمايد. در اين راستا حضرت امام درسال پايان عمرشان فرمودند: «…آن حبّ نفس است که اين جريان و آن جريان نمىشناسد. رئيس جمهور و رئيس مجلس و نخست وزير، وزير، قاضى و شوراى عالى قضايى و شوراى نگهبان، سازمان تبليغات و دفتر تبليغات، نظامى غيرنظامي، روحانى و غيرروحاني، دانشجو، غيردانشجو، زن و مرد نمىشناسدو تنها يک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است،» (صحيفه نور جلد 21،ص 48)
روزنامه حیات نو – 13 مهرماه 88