سئوال: آيا جايز است که مذاهبی را که جزء اسلام اهل سنت نيست، جزئی از اسلام حقيقی بدانيم؟ به عبارتی ديگر آيا جايز است کسی را که از يکی از مذاهب اسلامی، يعنی مذاهب چهارگانه اهل سنت، مذهب ظاهری، مذهب جعفری، مذهب زيدی و مذهب اباضی پيروی و تبعيت می کند را مسلمان بدانيم؟
جواب: اسلام واقعی را رسول مکرم اسلام(ص) به ما شناسانده است. همانطور که گفته ايشان که در صحيحين از حديث جبرئيل(4) آمده: أن تشهد أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله، و تقيم الصلاه ،و تؤتی الزکاه و تصوم رمضان،و تحج البيت ان استطعت اليه سبيلا. يعنی: شهادت دهی که جز خداوند متعال خدايی نيست و محمد رسول اوست و نماز را به پاداری و زکاتت را بپردازی و در ماه رمضان روزه بگيری و حج خانه خدا را به جا آوری، البته اگر استطاعت آن را داشتی و در صحيحين نيز از عبدا… بن عمر-رضی ا.. عنه- روايت شده که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: اسلام بر پنج چيز بنا نهاده شده است: گواهی بر اينکه هيچ خدايی جز خداوند متعال نيست و محمد(ص) رسول اوست و به پا داشتن نماز، و پرداختن زکات و به جا آوردن حج و روزه ماه مبارک رمضان.
و هر انسانی، (جدا از اينکه مرد باشد يا زن)که شهادت دهد جز خداوند متعال معبودی نيست و محمد(ص) رسول خداست و اين ارکان را به جا آورد و هر چيزی را از دين که به آن آگاهی دارد انکار نکند مسلمان است و صاحبان مذاهب که در سئوال ذکر شده (همانطور که از ظاهر احوال آنها با خبريم) همه آنها به وحدانيت خداوند متعال گواهی می دهند و حضرت محمد(ص) را رسول خدا می دانند و به ارکان پنجگانه معترف هستند و آنها را انجام می دهند و اگر اختلافی در ادای اين ارکان بين آنها وجود دارد، آن اختلاف، اختلاف در فروع است نه اختلاف در ارکان و اصول و ما نمی توانيم بگوييم که صاحبان اين مذاهب مسلمان نيستند و شريعت اسلامی به پيروانش امر می کند که بر مردم بر اساس ظاهرشان حکم کنند و باطنشان را فقط خداوند متعال به آن داناست. در حديث شريف آمده: به من امر شده که بر مردم بر اساس ظاهرشان حکم کنم و خدا عالم به نهان است.
و بايد اضافه کنم که در دانشکده های شريعت در دانشگاه الازهر، اين مذاهب تدريس می شود و اختلاف بين آنها توضيح داده می شود، با علم به اينکه اين اختلاف همانطور که اشاره کرديم، اختلاف مشروع و به حقی است. زيرا که اختلاف در فروع است نه در اصول.
سئوال: حدود تکفيرچيست؟
جواب: تکفير به معنی اين است که انسان به شخصی غير از خودش نسبت کفر دهد و اين جايز نيست. الا اينکه، اين غير خود آنچه را شريعت اسلام به ارمغان آورده مانند: واجب بودن اخلاص در عبادت خداوند و ايمان به ملائکه و کتب آسمانی و پيامبران و معاد را انکار کند.
همانطور که خداوندمتعال می فرمايد: امن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون، کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله، لانفرق بين أحد من رسله…
و همچنين ان الذين يکفرون بالله و رسله و يريدون أن يفرقوا بين الله و رسله و يقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و يريدون أن يتخذوا بين ذلک سبيلا. اولئک هم الکافرون حقاً و اعتدنا للکافرين عذاباً مهينا.
جايز نيست به کسانی از مؤمنان که پيرو هر يک از مذاهب اسلامی هستند و آن مذاهب همگی بر واجب بودن اخلاص در بندگی خداوند و واجب بودن ايمان به فرشتگان و کتاب های آسمانی و پيامبران و معاد و همچنين بر واجب بودن به جای آوردن تکاليفی که خداوند متعال به ما دستور داده، از جمله نماز و زکات و روزه و حج( هر آنکه استطاعت داشته باشد) و بر واجب بودن مزين شدن به مکارم اخلاق همانند راستگويي، امانتداری، عفاف و امر به معروف و نهی از منکر، اتفاق نظر دارند، نسبت کفر داد.
نبی اسلام(ص) از نسبت کفر به مسلمان دادن جداً بر حذر می دارد. همانطور که در صحيحين از ابن عمر روايت شده که : اذا قال الرجل لاخيه يا کافر فقد باء بها احدهما، فان کان کما قالها و الا رجعت عليه.
و در صحيحين از ابن مسعود روايت شده: سباب المسلم فسوق و قتاله کفر.
و نيز در صحيحين از ابی ذر روايت شده: من دعا رجلاً بالکفر أو قال عدو الله و ليس کذلک الا جار عليه أی رجع عليه.
http://taghrib.ir/tmain_fa.aspx?lng=fa&mode=art&artid=1795