عطار مردي پژوهنده و دانشمند بوده و به سبب پژوهشها و مطالعاتي كه داشته به راه تصوف و عرفان افتاده، به عارفان علاقهمند شده و چون مردي باسواد و انديشمند بوده مورد مراجعهي ديگران بويژه دوستان قرار ميگرفته است
مقدمه
از كارهاي ارجمندي كه از ديرباز در ايران رايج بوده است كارِ كتاب است، كه البته به صِرفِ نگارش يا تأليف محدود نميشده است و صنايع مربوط به كاغذ و فنون كتابت و صحافي و هنرهاي تزييني و آرايش كتاب هم از اجزاء و عناصر آن بودهاند. اما به هر حال تأليف اصل و ميتوان گفت مادرِ كتاب بوده كه طبعاً به دست دانشمند انجام ميگرفته است. بديهي است كه دانشمندان طبقات يا اصناف مختلف داشتند. يعني در واقع هر علم عالِم و مؤلف خود را داشت: دين/ الهيات، علوم محض / خالص (رياضيات، طبيعيات)، ادب، تاريخ… و كتابهايي هم كه تأليف ميشدند عنوانهاي خاص خود را داشتند كه يك گونه از آنها تذكره است.در تعريف تذكره، كه بيشتر در رشتههاي ادب و تاريخ به كار گرفته ميشد، چنين آمده است: «1. يادآوري؛ 2. آنچه موجب يادآوري ميشود، وسيلة تذكر، يادگار؛ 3. يادداشت؛ 4. مجموعه و كتابي كه در آن ترجمة احوال شاعران و نويسندگان را گرد آورند؛ 5. گذرنامه، پاسپورت.»
(فرهنگ فارسي معين).
“تذكره” در لغتنامة دهخدا چنين معني شده است: «به ياد آوردن؛ يادآوردن؛ پند دادن؛ يادگار؛ يادداشت؛ آنچه بدان حاجت به ياد آيد، و حاجت ياد كرده شود؛ شهادتِ سفر؛ اندامه، چك مسافر، گذرنامه، پاسپورت؛ كتابي كه در آن خصوصاً احوال شعرا نوشته شده باشد.» و همين معناي اخير در اين گزارش مورد توجه است. در اين معني در فرهنگ فارسي معاصر (غلامحسين صدري افشار و همكاران، تهران، فرهنگ معاصر، 1383) از چند تأليف با توضيحات كوتاه نام برده شده است: تذكرةالاوليا ؛ تذكرةالشعراء؛ تذكره/ تاريخ حزين؛ تذكره شاه طهماسب؛ تذكره نصرآبادي، كه تفصيل مُشبع و آموزندهي آنها در دايرة المعارف فارسي استاد مصاحب آمده است، بگذريم از تأليف جانانهي تاريخ تذكره هاي فارسي استاد گلچين معاني. در دايرةالمعارف پس ازتعريف تذكره در همين معني يعني «كتابي كه در ترجمهي حال و ذكر آثار كسي يا كساني از يك گروه – بمثل شاعران، نويسندگان، دانشمندان، صوفيان و جز اينها – پردازند، مانند لبابالالباب عوفي كه تذكرهي شعراي ايران تا اوايل قرن هفتم هجري است» چند تذكرهي مهم معرفي شدهاند:
تذكرةالاولياء، تذكرةالخطاطين؛ تذكرةالشعرا/ تذكرهي دولتشاهي؛ تذكرةالكحالين؛ تذكرهي انجمن ناصري؛ تذكرهي شاه طهماسب.
در اين كتاب دربارهي تذكرةالاولياء كه موضوع اين گزارش است، چنين آمده است: «كتابي عرفاني و تاريخي به فارسي از شيخ فريدالدين عطار (فوت: 627 هـ.ق). مشتمل است بر زندگينامهي 72 تن از بزرگان اوليا و مشايخ صوفيه، و مقامات و مناقب و مكارم اخلاق آنها، و شرح احوال و چگونگي اوضاع ايشان در زُهد و وَرع و رياضت و مجاهدت، و نقل سخنان حكمتآميز و نصايح و مواعظ ايشان (و از اين جهت اهميت بسيار دارد، و يكي از صوفيه كلمات مشايخ اين كتاب را عليحده جمع كرده است). انشاء اين كتاب در كمال سادگي و شيريني است تا به حدي كه ميشود گفت در زبان فارسي كمتر كتابي بدين درجه جامع اين دو صفت ميباشد، ولي در اوايل زندگينامهها نويسنده ملتزم شده است كه چند سطر عبارتِ مسجع بياورد. در بسياري از موارد در ضبط وقايع و صحت مطالب خالي از مسامحه نيست و مطالب ضعيف و مشكوك دارد. اين كتاب به عربي و سوئدي (طبع استكهلم، 2-1931)، و خلاصههايي از آن (در زندگينامهي بعضي از بزرگان) به زبانهاي مختلف ترجمه شده است. ظاهراً اول بار در 1852 [1269ق] در دهلي و سپس در لاهور (1889 و 1891 [1307 و 1309ق])، لكنهو (1891)، بمبئي (بدون تاريخ)، و طبع محققانهاي با مقدمهي محمد قزويني به اهتمام نيكلسن (دو جلد، ليدن، 7- 1905 [5- 1323 ق])، و در 1321 و 1336 هـ.ش. از روي طبع نيكلسن در تهران منتشر شده است.»
در دايرةالمعارف اسلام
اكنون براي تتميم فايده ترجمه آنچه در روايت فرانسويِ دايرةالمعارف اسلام ضبط شده است نقل ميشود. در اين جا ابتدا تعريف كلمهي تذكره به دست داده شده است: ««يادداشت»، «كمك حافظه». اين كلمه صورت فعلي باب دوم ذكّر است، و نه بار در قرآن به كار رفته است در معناي چيزي ملموس كه چيزي را به ياد ميآورد، و در اين جا صورت فعلي ندارد». پس از اين، تذكره در سه مبحث ارائه و تعريف شده است: 1) در ادبيات عرب؛ 2) در ادبيات فارسي؛ 3) در ادبيات تركي، كه در اين جا بخش فارسي آن مورد توجه است و همان ترجمه ميشود (اين بخش را دوبروين نوشته است).
«هرچند كه كتابهاي تذكره غالباً گزارش احوال شاعران هستند چند كتاب هم در شرح احوال خوشنويسان، اهل بيت، شيوخ صوفي و دستههاي ديگر اشخاص فراموش نشدني تأليف شدهاند (مثلاً به تنوع كتابهايي كه استوري ذكر كرده است نگاه شود.) امروز كهنترين كتابي كه داراي اين عنوان است تذكرةالاولياي فريدالدين است كه مجموعهاي از زندگينامههاست. عمدهي شُهرت گروه كتابهايي كه حاوي زندگينامهي ادبي هستند برگرفته از كتاب تذكرةالشعراي دولتشاه است كه در سال 892 / 1487 تأليف شده است و پس از آن به صورت كتاب مرجع براي نسلهاي بعد درآمد… البته از تذكرههابه علت فقدان متانت و جِدّ كه مخصوصاً در تاريخها مشهود است، انتقاد شده است. منتقدان ميگويند كه تذكرهها بيشتر حاوي افسانهاند نه امور واقعي. با وجود اينها نميتوان انكار كرد كه اين تذكرهها تنها شكل تاريخ ادبي هستند كه از سُنت نشأت گرفتهاند. با توجه به هر يك از اين دو وجه نميتوان كتاب دولتشاه را يك ابداع كامل شناخت. پيش از آن و در طي قرون جُنگهايي به اشكال مختلف پديد آمده بودندهاند. مثلاً لبابالالباب عوفي (كه در سال 617/ 1220 در لاهور به نگارش درآمده است) و پيشگامِ نوع تذكره به حساب ميآيد، عمدتاً يك جُنگ است. البته در منابع ديگر هم اطلاعات زندگينامهاي يافت ميشود. چنان كه چهار مقالهي نظامي عروضي (كه در حدود سال 550 / 1155 نگاشته شده است) حاوي حكايتهايي در بارهي شماري از شاعران بلندپايه است. حمدالله مستوفي در تاريخ گزيدهي خود فصلي متمايز در مورد شاعران افزوده است. مورخان ديگر هم به گزارش زندگي شاعران توجه نشان دادهاند. در كتاب آثار البلاد و اخبارالعباد زكريا قزويني زندگينامههاي مختصر شاعران نامدار ديده ميشود. جامي نيز در زندگينامهي مداحانهاي كه در باب زندگي شاعران صوفي، به نام نَفحات الانس تأليف كرده است و نيز در بهارستان گزارش احوال مهمترين شاعران را به قلم آورده است… از هنگامي كه هامرپور گِشتال (خاورشناس اتريشي در سدهي نوزدهم / سيزدهم) از كتاب دولتشاه در مقام منبع اصلي كتاب خود با عنوان «هنر سخنان مطبوع در نزد ايرانيان» (وين، 1818 / 1234) بهره گرفت نويسندگان امروز براي گزارش تاريخ ادبيات فارسي از تذكرهها سود جستند. ناتانييل بلاند / N. Bland كتاب لباب الالباب عوفي و بسياري تذكرههاي ديگر را در مطالعهي دانش شرقي مورد استفاده قرار داد… از تذكرهها همچنين اطلاعات فراوان ديگر براي تدوين فهرستنامههاي نسخههاي خطي فارسي به دست ميآيد.»
عطار: زندگي و مرگ
تذكرةالاولياء كه در لغت به معناي «ياد دوستان خدا»ست، معروفترين كتاب است كه زير نام تذكره نگاشته شده است. مؤلف آن، حَسَب آنچه روانشاد استاد علامه محمد قزويني نوشته است: «ابوحامد يا ابوطالب محمد بن ابي بكر ابراهيم بن مصطفي بن شعبان ملقب به فريدالدين، مشهور به عطار» است كه تاريخ دقيق تولد و درگذشتش دانسته نيست، اما «چون تأليف كتاب در حدود سنة 617 بوده پس يقين ميشود كه عطار تا سنة 617 زنده بوده است.» («مقدمه»، ص 48). در حاشيهي اين مطلب تصريح شده است كه «به دليل اين كه در جلد اول… بعد از ذكر اسم علاءالدين محمد خوارزمشاه ميگويد: «اعلي الله شأنه»… پس تأليف كتاب بايد قبل از سنة 617، كه سال فوت خوارزمشاه است، باشد. از اين گذشته… از تركان خاتون مادر خوارزمشاه به اين عبارت تعبير ميكند: «خداوند، ملكه تركان، دامَ مُلكها»، و اين صريح است در اين كه تركان خاتون، آن وقت در عين شوكت… بوده، و حال آن كه در آخر سنة 616 از خوارزم… فرار كرده… پس اين صريح است در اين كه تأليف كتاب قبل از 616 يا اقلاً در همان سال… بوده است… و حال آن كه در جاي ديگر… دو بار ذكر سنة «سبع عشر و ستمائه»… شده است». علامه قزويني در تكميل آنچه نوشته آمد و تأكيد بر همين كمآگاهي و اختلاف آراء در باب زمان درگذشت عطار، پس از نقل اقوال مختلف در اين زمينه، نوشته است: «عطار با شيخ مجدالدين بغدادي… معاصر بوده… ودر مقدمة تذكرةالاولياء … ميگويد: «من يك روز پيش امام مجد الدين خوارزمي درآمدم». و وفات شيخ مجدالدين در سنة 606 يا 616 بوده. و يكي ديگر از همة قراين آن است كه در اول كتاب مَظهرالعجايب اسم شيخ نجمالدين كبري را ميبرد به طريقي كه معلوم ميشود كه در وقت نظم آن كتاب متوفي بوده است… و چون وفات شيخ نجمالدين كبري به اتفاق مورخين در سنة 618… بوده است، پس به طور قطع و يقين استفاده ميشود كه عطار بعد از سنة 618 زنده بوده است.» (همان، ص 57).
در دايرةالمعارف فارسي زمان زندگي عطار در حدود سالهاي 540 تا 618 دانسته شده و گزارش نسبتاً جامع و مانعي به احوال و آراء و آثار او اختصاص داده شده است. اما در اين ميان آنچه در دايرةالمعارف اسلام دربارهي عطار و آثارش نوشته شده است كاملتر مينمايد. به موجب نوشتهي دايرةالمعارف «فريدالدين محمد بن ابراهيم عطار، شاعر عارف ايراني است كه تاريخ تولد وزمان درگذشتش به دقت روشن نيستند.» دولتشاه، ريتر، ميرزامحمدقزويني، سعيد نفيسي تاريخهاي مختلف ذكر كردهاند كه برحسب آنها عطار ميان سالهاي 513 تا 627 زندگي كرده يعني 114 سال زيسته است، با توجه به اين كه زودترين تاريخ مرگ او سال 586 يعني سه سال پس از سرايش منطق الطير دانسته شده است. با آثار او و محتواي آنها هم نميتوان به زمانهاي تولد و درگذشت عطار و آنچه در فاصلهي اين دو زمان روي داده و بر او گذشته است پي برد. تنها كتابي كه حاويِ بيشترين آگاهيها دربارهي عطار است كتاب مَظهرالعجايب است كه تأليفي مجعول و مشكوك مينمايد… و اما كتابهاي منسوب به عطار را ميتوان در سه گروه دستهبندي كرد، كه البته از لحاظ محتوا و سبك چندان با هم اختلاف دارند كه نميتوان آنها را از يك مؤلف دانست. كتابهاي مهم دستهي اول عبارتند از: منطقالطير، الهينامه، مُصيبتنامه. كتابهاي دستهي دوم عبارتند از: اُشترنامه و جوهرالذات. و كتابهاي دستهي سوم عبارتند از: مَظهرالعجايب و لسانالغيب. البته بايد يك دستهي چهارم هم بر اين صورت افزود كه چنان كه از دادههاي محتوايي آنها بر ميآيد نميتوانند از عطار باشند… نويسنده (هلموت ريتر) پس از اين گروهبندي به تجزيه و تحليل كلي و اِجماليِ آثار عطار پرداخته و پس از آن بيست و پنج اثر عمدهي عطار را به اِجمال معرفي كرده، و دربارهي كتاب مورد بحث در اين گزارش چنين نوشته است: « تذكرةالاولياء كتابي است كلان به نثر حاوي زندگينامه و گفتههاي صوفيان مسلمان. كتاب با زندگينامهي حلاج، كه نقشي بس مهم در كتابهاي دستهي دوم عطار داشته است، پايان ميگيرد. در برخي از نسخههاي خطي كتاب چندين زندگينامه ـ بيش از بيست مورد ـ بر اصل مجموعه افزوده شده است. عطار در اين بخش از تذكره از منابع خود آزادانه بهره گرفته و انديشههاي ديني خود رادر آن آميخته است…». نويسنده در مقام منبع به «مقدمهي» علامه محمد قزويني بر چاپ تذكرةالاولياء دومقاله از خودش و كتاب جست و جو در احوال و آثار فريدالدين عطار نيشابوري، اثر مرحوم سعيد نفيسي (تهران، 1320) ارجاع داده است. اكنون پس از اين مقدمات به خود تذكرةالاولياء و ساختار و محتواي آن ميرسيم.
تذكرةالاولياء چنان كه هست
گفته شد كه تذكرةالاولياء در معناي «ياد دوستان خدا» معروفترين كتابي است كه زير اين نام نوشته شده است. اين كه چگونه شد كه عطار به فكر نوشتن اين كتاب افتاد نكتهاي است كه از آن چيزي نميدانيم. همين اندازه دانسته است كه عطار مردي پژوهنده و دانشمند بوده و به سبب پژوهشها و مطالعاتي كه داشته به راه تصوف و عرفان افتاده، به عارفان علاقهمند شده و چون مردي باسواد و انديشمند بوده مورد مراجعهي ديگران بويژه دوستان قرار ميگرفته است، و اين كتاب را به خواهش آنان نگاشته است. خود او در «آغاز كتاب» دلايل مختلف، و به قول خودش «سبب»ها و «باعث»هاي گوناگون براي اين كار ذكر كرده است كه نقل آنها البته سبب به درازا كشيدن سخن ميشود. به طور خلاصه ميتوان گفت كه عطار انساني معتقد و مؤمن و «مردخدا» بوده است و اين كتاب را به اين منظور نوشته است: «كه تا فردا نظرِ شفاعتي در كارِ اين عاجز كنند و مرا چون سگ اصحاب كهف نوميد نگردانند.»
در اين كتاب، پس از معرفي كوتاه هر «ولي» در عبارت مُسجع و آهنگين، مقام و درجهي او در ميان اوليا ذكر شده و پس از آن نمونههايي از رفتار و كردار و افكار ومخصوصاً گفتار او ذكر شدهاند. در واقع در همهي موارد تأكيد عطار بر گفتار است، و قطعاً هدف او از اين كار اين بوده است كه اين گفتارها درس عملي براي ديگران و سرمشق آنان در زندگي باشند. كتاب به شكلي كه در دسترس قرار دارد از دو بخش تشكيل شده است:
1) بخش اصلي كه حاوي گزارش احوال و افكار هفتادو دو تن است؛ و 2) بخش «تكمله» كه احوال و اقوال بيست و پنج ولي در آن گنجانده شده است. يعني كه در مجموع نود و هفت نفر در اين كتاب ذكر شدهاند. اسامي آنان برحسب ترتيب حروف الفبا چنين است:
ابراهيم ادهم، ابراهيم خواص، ابراهيم رَقّي، ابراهيم شيباني، ابن عطا، ابو اسحاق كازروني، ابوالحسن بوشنجي، ابوالحسن حُصري، ابوالحسن خرقاني، ابوالحسن صايغ، ابوالحسين نوري، ابوالخير اقطع، ابوالعباس سيّاري، ابوالعباس قصاب، ابوالعباس نهاوندي، ابوالفضل حسن، ابوالقاسم نصرآبادي، ابوبكر شبلي، ابوبكر صيدلاني، ابوبكر كتّاني، ابوبكر واسطي، ابوبكر وراق، ابوتراب نخشبي، ابوحازم مكي، ابوحفص حداد، ابوحمزهي بغدادي، ابوحمزهي خراساني، ابوحنيفه، ابوسعيد ابوالخير، ابوسعيد خراز، ابوسليمان دارايي، ابوعبدالله بن جلا، ابوعبدالله محمد بن خفيف، ابوعلي ثقفي، ابوعلي جوزجاني، ابوعلي دقاق، ابوعمرو نُجَيد، ابومحمد جريري، ابومحمد رُوَيم، ابومحمد مرتعش، ابونصر سراج، ابويوسف نهرجوري، احمدبن عاصم انطاكي، احمد حرب، احمد حواري، احمد خضرويه، احمد مُسروق، امام احمد حنبل، امام جعفر صادق(ع)، امام شافعي، امام محمد باقر، اُويس قرني، بايزيد بسطامي، بشرحافي، بوعثمان حيري، بوعثمان مغربي، جعفر خُلدي، جُنيد بغدادي، حاتم اصم، حارث مُحاسبي، حبيب عجمي، حسن بَصري، حسين منصور حلاج، حمدون قصار، خيرنساج، داوود طايي، ذوالنون مصري، رابعه، سَريِ سَقطي، سفيان ثوري، سمنون مُحب، سهل بن عبدالله تُستري، شاه شجاع كرماني، شقيق بلخي، عبدالله تُروغْبَدي، عبدالله خُبيق، عبدالله مبارك، عبدالله مغربي، عبدالله مُنازل، عتبةالغلام، علي رودباري، علي سهلِ اصفهاني، عمرو بن عثمان مكي، فتح موصلي، فضيل عياض، مالك دينار، محمد اسلم طوسي، محمد بن سمّاك، محمدبن علي ترمذي، محمدفضل، محمد واسع، معروف كرخي، قمشاد دينوري، منصور عمّار، يحيي معادرازي، يوسف اسباط، يوسف بن حسين. البته در كتاب ترتيبِ صورت اسامي مطابق با اين فهرست نيست. كتاب پس از «ديباچه در اسباب و بَواعث نگارش آن» با «ذكر ابن محمد، جعفرالصادق» آغاز ميشود، و بخش اول آن به «ذكر حسين منصور حلاج، قدس الله روحه العزيز» پايان ميگيرد. بخش دوم كه به «ذكر متأخران از مشايخ كبار، رحمةالله عليهم اجمعين» اختصاص دارد، با گزارش احوال و اقوال «ابراهيم خواص، رحمةالله عليه» آغاز ميشود و با بيان احوال «امام محمد باقر، عليه الرحمه» به پايان ميرسد. هرگاه دقت كنيم ميبينيم كه كتاب با نام و ياد امام ششم شيعيان شروع ميشود و با نام و ياد امام پنجم پايان ميگيرد، و اين، با وجود آن كه عطار سُني مذهب بوده است، حكايت از ارادتِ او به اهل بيت و خاندان پيامبر اسلام دارد، نكتهاي كه مورد توجه محققان قرار گرفته و بر آن تأكيد شده است.
البته همه زندگينامهها هماندازه نيستند. برخي از آنها فشرده وكوتاه هستند و پارهاي ديگر نسبتاً دامنهدار و مُفصلند. اجمالاً ميتوان آنها را در سه دسته جاي داد. دسته اول زندگينامههاي كوتاه از يك تا سه صفحه همچون زندگينامههاي محمد واسع، عتبهي غلام، محمد اسلم طوسي، احمد حواري، عبيدالله خبيق،ابوالحسن صايغ… كه تقريباً همه آنان گمنام و ناشناختهاند، دستهي دوم زندگينامههاي متوسط ميان شش تا ده صفحه همچون آنچه مربوط است به اويس قرني، مالك دينار، حبيب عجمي، فُضيل عياض، عبدالله مبارك، شَقيق بلخي… دستهي سوم شامل زندگينامههايي است كه كما بيش بلند و دامنهدارند، همچون زندگينامهي ابراهيم ادهم 22 صفحه (ابوسعيد ابوالخير15)، ابوبكر شبلي24، ابوبكر واسطي 18، حسن بصري 17، ذوالنون 24، رابعه 15، سهل تُستري20، منصور حلاج 16، يحيي معادرازي 16، و جنيد بغدادي كه 35 صفحه، بايزيد بسطامي كه 48 صفحه و ابوالحسن خرقاني كه 63 صفحه هستند.
عطار، چنان كه گفته شد، هر زندگينامه را با يك خطبهي دو سطريِ مسجع آغاز ميكند. چنان كه زندگينامهي امام جعفر صادق(ع) چنين آغاز ميشود: «آن سلطانِ ملت مصطفوي، آن بريان حجت نبوي، آن عامِل صديق، آن عالِم تحقيق، آن ميوهي دل اولياء، آن جگرگوشهي انبيا، آن ناقدعلي، آن وارث نبي، آن عارف عاشق جعفرالصادق، رضيالله عنه.» آغاز زندگينامهي رابعه چنين است: «آن مخدّرة خِدر خاص، آن مَستورة بسترِ اخلاص، آن سوختة عشق و اشتياق، آن شيفتة قُرب و احتراق، آن گمشدة وصال، آن مقبول الرجال، ثانية مريم صفيه، رابعةالعدويه، رحمةالله عليها.» و در ابتداي زندگينامهي ابراهيم ادهم چنين آمده است: «آن سلطان دنيا و دين، آن سيمرغ قافِ يقين، آن گنج عالَم عُزلت، آن خزينة سراي دولت، آن شاهِ اقليم اعظم، آن پروردة لطف و كرم، پيرِ وقت ابراهيم ادهم، رحمةالله عليه.»
بدين سان ملاحظه ميشود كه عطار ميكوشد تا در هر خطبه چكيده احوال و خصوصيات روحي و اخلاقي صاحب زندگينامه را منعكس كند. در زندگينامههاي بلند، پس از خطبه چند قول دربارهي احوال صاحب ترجمه «نقل» ميشود، و پس از آن نمونهي گفتههاي او به نوشتن درميآيد. گفتهها معمولاً كوتاه هستند و از چند كلمه تجاوز نميكنند. مثلاً از قول يحيي معادرازي آمده است كه: «گفت: علامتِ فقر خوفِ فقر است.» و: «گفت: بلندترين تواضع پرهيزگاري است.» و جنيد بغدادي: «گفت: مرد به سيرت مرد آيد نه به صورت.» و: «گفت: «نَفْس هرگز با حق الفت نگيرد.» و «گفت: محبّت امانت خداي است.» البته قولهاي بلند هم، كه گاه به نيم صفحه ميرسند، وجود دارند كه ذكر نمونههاي آنها سبب دراز شدن سخن ميشود. و بالاخره اين كه تذكرةالاولياء در سالهاي اخير چند بار در تهران به چاپ رسيده است، از جمله در سال 1379 به وسيلهي انتشارات اساطير كه حاصل كوشش نگارنده است و براساس نسخهي مُصحّح رينولد آلن نيكلسون انجام گرفته است. در اين چاپ مقدمهي استاد علامه محمد قزويني عيناً نقل شده است. «شرح احوال و آثار رينولد الن نيكلسن»، نوشته آقاي دكتر اسدالله آزاد (برگرفته از مشكوة، مشهد، آستان قدس رضوي، پاييز 1367، ص 120 تا 133) نيز بر آن افزوده شده و مقدمههاي مصحح انگليسي به فارسي درآورده شدهاند. افزون بر اينها متن به صورتي مطلوب بازنگاري شده و صفحهبندي آن به شكلي تازه انجام گرفته است. بيست و سه فهرست گوناگون هم بر آخر كتاب افزوده شده است.