Search
Close this search box.

Day: خرداد 23, 1396

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

چهل شب با مولانا (شب هشتم)

chehel shab08 01چون شب هشتم برآمد درویش مولانا را گفت: چون است که آدمی به نام دین و درویشی در طریق بت‌پرستی می‌افتد؟ مولانا گفت: گفت رنج احمقی قهر خداست / رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست. احمقی و نفهمی گر چه مایه‌ی زجر‌ست ولی بدتر از آن، کج‌فهمی است. اما؛ تا پاسخ سؤالت را بیابی نظر می‌کن و یادآر درویشی و حال خود را پیش از دیدار من! آیا جز این است که چون نیک در خویش نگریسته‌ای، خود را از بت‌پرستان و از تابعان درویشیِ آیینی، یافته‌ای؟ درویش گفت: بله، همین‌طور است…

Read More

شیخ اسماعیل امیرمعزی، معروف به شیخ‌المشایخ؛ کتابدار هنرمند و دانشمند سالک

amir moezzi sheikhol mashayeh 96 vدکتر نورعلی تابنده نیز که خود در ایام کودکی از مرحوم شیخ‌المشایخ سرمشق خوشنویسی گرفته بود، از او به‌عنوان درویشی امین، مردی فاضل و خوشنویسی ماهر یاد می‌کند: «یک تابستان [که به بیدخت آمده بود] من مهماندار او بودم، می‌نشستند و می‌گفتند چای بیار و خط تمرین می‌کردم که هنوز آن خط‌ها را برای یادگاری و همچنین کتاب‌هایی به خط او را دارم. شیخ محمدحسن صالح‌علیشاه، قطب وقت سلسله نعمت‌اللهی، پس از فوت شیخ‌المشایخ در ذیل نامه‌ای خطاب به آقای حسین‌علی موثق‌السلطان در تاریخ ۹ محرم ۱۳۶۰، می‌نویسد: «فوت مرحوم آقای تفضلی و حاج شیخ‌المشایخ بر همه ناگوار و مؤثر است. گرچه هر دو خوش رفتند و به دوست پیوستند و راحت گشتند، ولی وجود این اشخاص برای سلّاک، سرمشق و برای بیگانگان، نمونه و اتمام حجت است». ارتباط با فرزندان عضدالملک به‌خصوص مصطفی‌خان امیر سلیمانی، مشیرالسلطنه (م۱۳۸۱ق)، او را به محضر عارف عالیقدر، حاج شیخ عبدالله حایری رحمت‌علیشاه (م۱۳۵۶ ق) رهنمون کرد[۱۴]. پس از چند جلسه رفت و آمد، سرانجام در سال ۱۳۲۲ق، در قریه‌ هاشم‌آباد تهران به همراه مشیرالسلطنه اظهار طلب کرده و هر دو در یک روز مشرف به فقر شدند. سپس به ملاقات قطب وقت سلسله نعمت‎اللهی، حاج ملا سلطان‌محمد گنابادی، سلطان‌علیشاه (م۱۳۲۷ق)، نائل و مورد لطف و اکرام ایشان واقع گردید. شیخ‌المشایخ تا پایان عمر یعنی زمانی که حدود هشتاد سال داشت، هرگز حضور در مجالس درویشی را ترک نکرد. منزلش در گلوبندک و در نزدیکی حسینیه عضدالملک قرار داشت و او همه‌شب در آنجا حاضر می‌شد و به گرمی محبت خود بر گرمی دیگران می‌افزود.

Read More
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipiscing elit eiusmod tempor ncididunt ut labore et dolore magna