تجربۀ دينی از نگاه مولانا
رضا یعقوبی در این مقاله تلاش ما این است که تجربۀ دینی را از نگاه مولانا بنگریم و با
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
رضا یعقوبی در این مقاله تلاش ما این است که تجربۀ دینی را از نگاه مولانا بنگریم و با
مدیرعامل تولیت شمس تبریزی گفت: این تفاهمنامه بین کمیسیون ملی یونسکو و تولیت آرامگاه شمس تبریزی و شهرداری خوی
به گزارش خبرگزاری مهر، دومین جلسه شورای همکاریهای پژوهشگاه علوم انسانی و هیأت مدیره تولیت آرامگاه شمس تبریزی برگزار شد.
به قلم استاد اکبر ثبوت – وقتی در مثنوی به داستان نزاع فارس و عرب و ترک و رومی رسیدیم، استاد گفتند: مولانا در روزگاری میزیسته که پیروان هر یک از مذاهب اسلامی، در جهت اثبات خود و نفی و تخطئه و براندازی دیگران، تعصّبِ تمام نشان میدادند؛ و از هیچ جنایتی روگردان نبودند؛ چنانکه به گزارش ابنعربی: در شهرهای ایران، حنفیان و شافعیان، از یکدیگر کشتار میکردند و در کشمکشهایشان خلق بسیار به هلاکت میرسیدند و پیروان این دو مذهب در ماه رمضان روزه میخوردند تا خود را برای جنگ با طرف مقابل و کشتار آنان تقویت کنند!
استاد اکبر ثبوت اشاره: پیش از این با بخشهایی از زندگی، آثار و شاگردان زندهیاد آیتالله الهی قمشهای آشنا
چون شب هشتم برآمد درویش مولانا را گفت: چون است که آدمی به نام دین و درویشی در طریق بتپرستی میافتد؟ مولانا گفت: گفت رنج احمقی قهر خداست / رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست. احمقی و نفهمی گر چه مایهی زجرست ولی بدتر از آن، کجفهمی است. اما؛ تا پاسخ سؤالت را بیابی نظر میکن و یادآر درویشی و حال خود را پیش از دیدار من! آیا جز این است که چون نیک در خویش نگریستهای، خود را از بتپرستان و از تابعان درویشیِ آیینی، یافتهای؟ درویش گفت: بله، همینطور است…
استاد اکبر ثبوت اشاره: پیش از این با بخشهایی از زندگی، آثار و شاگردان زندهیاد آیتالله الهی قمشهای آشنا
کفتاران دشمنانند و آن شیران که دیدی شما درویشانید، و مگسان و کرمان و انگلان خیالات باطلهایست که چشم دل را کور و چراغ عقلتان را خاموش میکند: ما در این انبار گندم میکنیم/ گندم جمعآمده گم میکنیم / مینیندیشیم آخر ما به هوش / کین خلل در گندم است از مکر موش
موش/ تا انبار ما حفره زدهست / وز فنش انبار ما ویران شدهست/
اول ای جان دفع شر موش کن وانگهان در جمع گندم کوش کن
پروفسور فضلالله رضا – در زمان خلافت عمر خطاب سفيری از كشور همسايه (روم) به مركز خلافت میفرستند كه با خليفه گفتگو كند. در آن زمانها معمول بود كه كشور ميزبان مهمانسرايی را در نزديكی قصر رئيس دولت در اختيار سفير بگذارد كه اسب و رخت و همراهانش در آن به استراحت بپردازند. چنين خبری به سفير روم نرسيده بود. او وقتی كه به دارالخلافه میرسد، ناگزير پس از مردم كوچه و بازار نشانی جايگاه يا قصر خليفه را جويا میشود كه در آن نزديكی جايی برای اقامت خود و همراهانش تهيه ببيند. مردم به سفير تازهوارد كه با تشريفات مجلل جهان قديم مأنوس بود، میگويند خليفه ما عريض و طويل قصر ندارد، جانش قصر اوست:
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved