شهابالدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول، (۵۴۹ – ۵۷۸ ه.ق.) یا (۱۱۵۴ – ۱۱۹۱ م.) فیلسوف نامدار ایرانی بودهاست.
زندگی
شهابالدین سهروردی در سال ۵۴۹ ه.ق. در سهرورد یا قره قوش خدابنده زنجان زاده شد. حکمت و اصول فقه را نزد مجدالدین جیلی استاد فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیکاندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.[۱]
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد و بسیار مجذوب آنان شد. به واقع، در همین دوره بود که به راه تصوف افتاد و دورههای درازی را به اعتکاف و عبادت و تأمل گذراند.
سفرهای وی رفته رفته گستردهتر شد، و به آناتولی و شامات نیز رسید و در این سفر، مناظر شام «سوریه» او را بسیار مجذوب خود نمود.
در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با «ملک ظاهر» پسر «صلاحالدین ایوبی» (سردار معروف مسلمانان در جنگهای صلیبی) ملاقات کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.
اما سخنگفتنهای بیپرده و بیاحتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن میشد که با هر کس بحث کند بر وی پیروز شود و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
وفات
عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواستهی آنها خودداری کرد، به صلاحالدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.
صلاحالدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب سال ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همانجا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. (البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)[۲]
فلسفه اشراق
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریهی خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.[۳] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب دادهاند. او خود فلسفهاش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora conurgens نام نهادهاند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.[۴]
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمیداند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریفترین و بلندمرتبهترین مرحلهی شناخت می شناسد.[۵] او به سختی بر ابن سینا میتازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع میکند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد میگیرد که چرا اظهار داشته که در هر شیئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.[۶]
نورالانوار
سهروردی وجودشناسی [۷] خود را «نورالانوار» نام داده است. همان حقیقت الهی که درجه روشنی آن چشم را کور میکند. نور را نمیتوان با کمک چیز دیگر و نسبت به آن تعریف کرد، زیرا تمام اشیا با نور آشکار میشوند و طبعاً باید با نور تعریف شوند. «نورالانوار» یا «نور مطلق» همان وجود مطلق است و تمام موجودات، وجود خود را از این منبع کسب کردهاند و جهان هستی چیزی جز مراتب و درجات گوناگون روشنایی و تاریکی نیست. به همین دلیل سلسله مراتب موجودات بستگی به درجه نزدیکی آنها با «نورالانوار» دارد، یعنی به میزان درجه «اشراق» و نوری که از نورالانوار به آنها میرسد.[۸]
آثار
فهرست کامل آثار فارسی و عربی شهابالدین یحیی سهروردی با استفاده از فهرست شهرزوری و مقایسه آن با فهرست (ریتر) در دائرةالمعارف اسلامیه بشرح زیر آمدهاست:
۱- المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات.
۲- التلویحات.
۳- حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله. (این کتاب مهمترین تألیف سهروردی میباشد و مذهب و مسلک فلسفی او را به خوبی روشن مینماید).
۴- اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق.
۵- الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه.
۶- الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور. این کتاب مشتمل بر آراء و نظریههای فلسفی میباشد، بر مسلک و ذوق اشراقی. سهروردی نخست آن را به زبان عربی نگاشته و سپس خود آن را به پارسی ترجمه کرده است.
۷- المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار داده است.
۸- الرمز المومی(رمز مومی) هیچیک از نویسندگانی که آثار و تألیفهای سهروردی را یاد کردهاند، از این کتاب نامی نبردهاند، جز شهروزی که آن را در فهرست سهروردی آورده است.
۹- المبدء والمعاد. این کتاب به زبان پارسی است، و کسی جز شهرزوری از آن یاد نکرده است.
۱۰- بستان القلوب، کتاب مختصری است در حکمت، سهروردی آن را برای گروهی از یاران و پیروان مکتب خود به زبان پارسی در اصفهان نگاشته است.
۱۱- طوراق الانوار، این کتاب را شهرزوری یاد کرده، ولی ریتر از آن نام نبردهاست.
۱۲- التنقیحات فی الاصول، این کتاب در فهرست شهرزوری آمده ولی ریتر از قلم انداخته است.
۱۳- کلمةالتصوف. شهرزوری این کتاب را با این نام در فهرست خود آورده، و ریتر آنرا بنام (مقامات الصوفیه) یاد کرده است.
۱۴- البارقات الالهیة، شهرزوری این را در فهرست خود آورده و ریتر از آن نام نبرده است.
۱۵- النفحات المساویة، شهرزوری در فهرست خود یاد کرده و ریتر نام آن را نیاورده.
۱۶- لوامع الانوار.
۱۷- الرقم القدسی.
۱۸- اعتقاد الحکما.
۱۹- کتاب الصبر. نام این چهار کتاب اخیر در فهرست شهرزوری آمده و در فهرست ریتر دیده نمیشود.
۲۰- رسالة العشق، شهرزوری این کتاب را بدین نام آوردهاست، ولی ریتر آنرا بنام «مونس العشاق» یاد کرده است. این کتاب به زبان فارسی است.
۲۱- رساله در حالة طفولیت، این رساله به زبان فارسی است. شهرزوری آن را یاد کرده و ریتر آنرا نیاورده است.
۲۳- رساله روزی با جماعت صوفیان، این رساله نیز به زبان پارسی است. در فهرست شهرزوری آمده و از ریتر دیده نمیشود.
۲۴- رساله عقل، این نیز به زبان پارسی است، در فهرست شهرروزی آمده، و در فهرست ریتر دیده نمیشود.
۲۵- شرح رساله «آواز پر جبرئیل» این رساله هم به زبان پارسی است.
۲۶- رساله پرتونامه، مختصری در حکمت به زبان پارسی است، سهروردی در آن به شرح بعضی اصطلاحات فلسفی پرداخته است.
۲۷- رساله لغت موران، داستانهائی است، رمزی که سهروردی آن را به زبان پارسی نگاشته است.
۲۸- رساله غربةالغربیة، شهرزوری این را به همین نام یاد کردهاست، اما ریتر آن را بنام (الغربةالغربیة) آورده است. داستانی است که سهروردی آن را به رمز به عربی نگاشته و در نگارش آن از رساله (حی بن یقطان) این سینا مایه گرفته، و یا بر آن منوال نگاشتهاست.
۲۹- رساله صفیر سیمرغ، که به پارسی است.
۳۰- رسالةالطیر، شهرزوری نام این رساله را چنین نگاشته، ولی ریتر نام آن را (ترجمه رساله طیر) نوشته است. این رساله ترجمه پارسی رسالةالطیر ابن سینا میباشد که سهروردی خود نگاشته است.
۳۱- رساله تفسیر آیات «من کتاب الله و خبر عن رسول الله». این رساله را شهرزوری یاد کرده و ریتر از آن نام نبرده است.
۳۲- التسبیحات و دعوات الکواکب. شهرزوری این کتاب را به همین نام در فهرست خود آورده، اما در فهرست ریتر کتابی بدین نام نیامده است. ریتر مجموعه رسالهها و نوشتهها و نوشتههای سهروردی را که در این نوع بوده، یکجا تحت عنوان (الواردات و التقدیسات) در فهرست خود آورده است و احتمال داده میشود که کتاب التسبیحات… نیز جزء مجموعه مزبور باشد.
۳۳- ادعیة متفرقه. در فهرست شهرزوری آمده است.
۳۴- الدعوة الشمسیة. شهرزوری از این کتاب یاد کردهاست.
۳۵- السراج الوهاج. شهرزوری این کتاب را در فهرست خود آورده است، اما خودش درباره صحت نسبت این کتاب به سهروردی تردید نموده است، زیرا میگوید: (والاظهر انه لیس له) درستتر آنست که این کتاب از او نباشد.
۳۶- الواردات الالهیة بتحیرات الکواکب و تسبیحاتها. این کتاب تنها در فهرست شهرزوری آمده است.
۳۷- مکاتبات الی الملوک و المشایخ، این را نیز شهرزوری نام برده است.
۳۸- کتاب فی السیمیاء. این کتابها را شهرزوری نام برده، اما نامهای ویژه آنها را تعیین نکرده و نوشته است این کتابها به سهروردی منسوب میباشد.
۳۹- الالواح، این کتاب را شهرزوری یک بار (شماره ۵) در فهرست خود یاد کرده که به زبان عربی است و اکنون بار دوم در اینجا آوردهاست که به زبان پارسی است. (سهروردی خود این کتاب را به هر دو زبان نگاشته، یا به یک زبان نگاشته و سپس به زبان دیگر ترجمه کردهاست).
۴۰- تسبیحات العقول و النفوس والعناصر. تنها در فهرست شهرزوری آمده است.
۴۱- الهیاکل. این کتاب را شهرزوری در فهرست خود یک بار بنام (هیاکل النور) یاد کرده و میگوید به زبان عربی است و بار دیگر به عنوان الهیاکل آوردهاست و میگوید به زبان پارسی است. این را نیز سهروردی خود به هر دو زبان پارسی و عربی نگاشته است.
۴۲- شرح الاشارات. پارسی است. تنها در فهرست شهرزوری آمده است.
۴۳- کشف الغطاء لاخوان الصفا. این کتاب در فهرست ریتر آمده و در شهرزوری مذکور نمیباشد.
۴۴- الکلمات الذوقیه و النکات الشوقیه، یا «رسالةالابراج» این کتاب نیز تنها در فهرست ریتر آمده است.
۴۵- رساله (این رساله عنوان ندارد) تنها در فهرست ریتر آمده است. ریتر نوشتهاست: موضوعهایی که در این رساله از آنها بحث شده، عبارت است از جسم، حرکت، ربوبیة(الهی) معاد، وحی و الهام.
۴۶- مختصر کوچکی در حکمت: شهرزوری این را یاد نکرده، ولی در فهرست ریتر آمده است، و میگوید: سهروردی در این رساله از فنون سهگانه حکمت یعنی منطق، طبیعیات و الهیات بحث میکند.
۴۷- شهرزوری و ریتر منظومههای کوتاه و بلند عربی از سهروردی نقل کردهاند که در موضوعهای فلسفی و اخلاقی یا عرفانی میباشد، نظیر قصیده عربی مشهور ابن سینا: سقطت الیک من…. که مطلع یکی از آنها این بیت میباشد.
ابداً تحن الیکم الارواح و وصالکم ریحانها والروح.
سهروردی شاعر
شهرزوری نوشته است که شیخ شهابالدین یحیی سهروردی بر سبیل تفنن به فارسی نیز شعر میگفته است و این رباعی در تذکرهها از او مشهور است:
هان تان سر رشته خرد گم نکنی خود را ز برای نیک و بد گم نکنی
رهرو توئی و راه توئی منزل تو هشدار که راه خود به خود گم نکنی
پانویسها:
۱. فرهنگ فارسی دکتر معین
۲. دانشنامه رشد
۳. کتاب ملاصدرا تالیف هانری کربن
۴. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۳۳
۵. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۳۳
۶. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۳۴
۷. Ontology
۸. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، صص ۳۴-۳۵
منابع:
– این مقاله شامل بخشهایی به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخشها برای محمد معین محفوظ است.
– فرهنگ فارسی دکتر معین
– دانشنامه رشد
– کتاب ملاصدرا تألیف هانری کربن ترجمه ذبیحالله منصوری
– Nasr, Seyyed Hossein, and Leaman, Oliver (eds), History of Islamic Philosophy, Ansarian Publications – Qum, Iran, ۱۹۹۳. ISBN: ۹۶۴-۴۳۸-۳۰۷-۹
– http://fa.wikipedia.org
برگرفته از: باشگاه اندیشه