دكتر محمودرضا اسفنديار ـ فائزه رحمان *
تثبيت مهدويّت در تصوّف (قرن دهم تا سيزدهم)
به قدرت رسيدن صفويان در سال ۹۰۶ و ايجاد نخستين حكومت شيعی مستقل در دوران پس از غيبت كبري به وسيله آنها، زمينه ساز دگرگونیهای چندی در حيات سياسی فرهنگی فقهای اماميّه شد؛ و همين امر موجب شده است ظهور دولت صفوی، در آغاز سده دهم هجری ـ به عنوان نخستين حكومت تمامعيار و مستقل شيعی، در تاريخ اسلام ـ از اهميت خاصی برخوردار باشد. پس از سقوط صفويان آشفتگیهای سياسی و اجتماعی سالها گريبانگير ايران بود و درنهايت با تأسيس زنديه و قاجاريه ثبات نسبی به ايران بازگشت. نهادهای مذهبی در اين ادوار كمابيش از همان اقتدار عصر صفوی برخوردار بودند. تاريخ تصوف در اين دوران، يعنی از تأسيس صفويه تا اواخر قاجاريه با فراز و نشيبهای توأم بوده و در مجموع میتوان گفت دوران افول خود را تجربه كرده است. البته اين سخن بدان معنا نيست كـه تصوف و بزرگان آن در صحنههای اجتماعی و فرهنگی حضور نداشتهاند؛ اما اين واقعيت را نمیتوان ناديده گرفت كه عوامل چندی از جمله سختگيری فقها و علمای ظاهری و همچنين فشارهای حكومتی تنگناهای فراوانی را برای تصوف به دنبال داشته است. به اين دليل است كه ما از صوفيان رسمی در عصر صفوی كمتر نام و نشانی میبينيم.
از تأثيرات تثبيت تشيع و گسترش آن در ايران از عصر صفوی به بعد برجسته شدن جايگاه مهدويّت در شئون مختلف حيات ايرانيان است. تصوف نيز به نوبه خود از اين ماجرا تأثير پذيرفت. بدين ترتيب است كه در آثار صوفيان اواخر عصر زنديه و دوران قاجار موضوع مهدويّت به عنوان باوری شيعی، اما با تفسيری صوفيانه مطرح شده است. ما به عنوان نمونه ديدگاههای چند تن از صوفيان اين دوره را به طور گذرا از نظر میگذرانيم.
نورعلیشاه
نورعليشاه، از صوفيان و عارفان بزرگ اوايل عهد قاجار است. او در ابياتي از يک غزل شورانگيزِ خود، چنين میگويد:
باز آمدم موسیصفت ظاهر يـد بيـضا كـنم فرعون و قومش سر به سر مستغرق دريا كنم
باز آمدم همچون خليل از معجزات دم به دم نمرودی و نمرود را معــــدوم و ناپيـدا كـنم
باز آمدم عيسیصفت گردن زنــم دجـال را وز امر مـهدی عالمی از يک نفس احيا كـنم
(نورعليشاه اصفهانی ۱۳۸۱: ۱۲۲)
وی در ابياتی ديگر میگويد:
از مـــی وصــلش مــــرا كرد عطا ســاغری تشنهلبی را بـه كـام چـشمه حيـوان رسـيد
عيــسی گــردوننــشين گــردن دجــال زد مهـدی كشــورگـشا صــاحب دوران رسـيد
گشت ز بـــام جهـان نـــور علـی جلـوهگــر تيرگی شب گذشت مهـــر درخـشان رسـيد
(همان: ۸۹)
عبدالصمد همدانی
از عارفان و صوفيان قرن دوازدهم، ملاعبدالصمد همدانی است كه درباره ولايت و خاتميت در كتاب مهمّش ـ بحرالمعارف ـ مطالبی را بيان كرده است. وی خاتم نبوّت مطلقه را پيامبر اكرم (ص) و خاتم ولايت مطلقه را علی (ع) میداند.
(همدانی ۱۳۷۴، ج ۲: ۴۱۵)
ملا عبدالصمد در نقد سخن محیالدين كه عيسی را خاتم ولايت مقيّد خوانده بود، میگويد:
غلط آشكاری است، بلكه خاتم آن علی عليهالسلام میباشد… و اما ساير اوليا از ائمه عليهمالسلام و ديگران ولايت را به وراثت و نيابت از آن بزرگوار دارا ميباشند. (همان: ۴۱۶)
حاج ملاسلطان محمد گنابادی (سلطانعلشاه)
سلطانعليشاه، از عارفان و عالمان بزرگ عهد ناصری است. او را بايد جامع شريعت و طريقت دانست و آثار عرفانی او را بايد در زمره بهترين آثار عرفانی شيعه برشمرد. تفسير عرفانی بيانالسّعاده او، بیشک، كاملترين تفسير عرفانی شيعه به شمار میرود. سلطانعليشاه در مقام يک عارف شيعی، تفسيری صوفيانه از موضوع انتظار به دست میدهد:
انتظارِ فرج يعني انتظار پيوند و انتظار ظهور پيوندِ ولايت مثل محبت و ذكر و فكر اعانت دارد در ظهور اين پيوند ولايت، و در اخبار، امر به انتظار فرج است و امر به انتظار ظهور قائم آل محمد صلوات ﷲ عليهم اجمعين نيز بسيار است. (گنابادی ۱۳۸۵: ۳)
سلطانعليشاه به ظهور در دو عالم صغير و كبير باور دارد و بر اساس اين اصل عرفانی، انطباق عالم صغير و كبير، چنين نتيجه میگيرد كه همان طوركه ظهور در عالم كبير (جهان آفاقی) واقع خواهد شد، بايد در وجود انسانی (جهان انفسی) نيز حادث گردد؛ و اين واقعه ميّسر نخواهد شد جز به واسطه تبعيّت از پيران و سير و سلوک عرفانی. (گنابادی ۱۳۸۵: ۲۱۵)
حاج ميرزا حسن اصفهانی (صفیعلیشاه)
صفیعليشاه از عارفان و صوفيان بزرگ اواخر دوره قاجار است. وی درباره ظهور مهدی (ع) میگويد:
«ظهور مهدی (ع) چنان كه در عالم ظاهر واقع خواهد شد، در باطن عارف صاحب شهود نيز واقع شود و آن انكشاف شمس وجود است در قوس صعود، چون سير عارف به غيب مطلق رسد، و كشف اعيان ثابته بر او شود موجودات امكانی را به قبول وجود مهتدی بيند و در آن ساعت كه عصر ولايت و قيام قيامت است سلطان وجود كه هادی حقيقی است از حجاب خفی به صورت انسان كامل هويدا شود و مراتب هستی سالک را بساطت و هيمنه خود فرو گيرد.»(اصفهانی ۱۳۷۹: ۹۷)
صفیعليشاه میكوشد از موضوع ظهور مهدی (ع) و همراهی عيسی (ع) با وی، تأويلی عرفانی به دست دهد؛ يعنی بدون اين كه ظهور مهدی (ع) در آخرالزمان كه امری تاريخی و از معتقدات اهل تشيع است را نفی كند، اين موضوع را در ساحتی فرا تاريخی و وجودی مطرح و به شئون مختلف صفات انسانی واحوال وجودی و حقايق انفسی، تأويل میكند. (همان: ۷۱)
وی، در كتاب زبدةالاسرار، در ضمن برشمردن اوصاف انـسان كامـل و قطب عالم، حضرت مهدی (ع) را قطب زمان معرفی میكند:
مـــوج ايـــن دريـــا بـــود انـــسان كـــل شــخص انــسان را هويــت جــان كــل
كيــــست انــــسان مظهــــــر ذات الــــه كــان بهــر عــصر اســت قطب و پادشـاه
اين زمان مهــــدی است قطـــب مـــا يقين عارفـــان از خـــرمن او خوشـــهچـــين
هست مهــدی قطــب مطلق بــیخــــلاف او چون عنقا ويـن جهان چـون كـوه قـاف
(همان: ۶۴)
صفی در تفسير منظوم و عرفانی خود، چند جا به موضوع مهدويّت و جايگاه مهدی (ع) در عالم اشاره میكند:
دور، دور مهــــــدی اســــت و طــــــور او میکنــــــد گــردش فلـک بــر دور او
ای هــــدايتپيــــشگان گــــر قابليـــــد در مــــدار مـــــهدی صـــاحبدلید
ای خليفــــهزادگــــان گــــر آگهيـــــــد بـــر فلـــک بـــر دوره مهــدی مهيـد
تا خــدا هـادی اسـت مـهـدی نايـب اســـت وز عيـانِ بـیحـضور آن غايــب اســت
(اصفهانی ۱۳۸۷: ۲۴)
از نظر صفی، زمان غيبت، دور مهدی است. چرا كه از نظر عارفان، هر عصر، زمان (يا دور) به ولیای از اولياء خدا تعلّق دارد:
دور قـــائم دائـــم اســـت از ربّ دیـــــــن تــــا قيامــــت ز اوليــــا و راشــــدين
هــــر زمــــانی را وليّــــی لازم اســــــت ويــن ولايـــت در مـــدار قـــائم اسـت
مهــدی هــادی اســت قــائم در طـــريــق رهــــروان را در روش نيكــــو رفيــــق
دور مهـــــدی ايـــن بـــود بــــر اتـــصال گــــر شنـاســــی دور او را در مجــــال
دور، يـــک دور اســـت نـــزد اهــــــل دل وآن بـــود دائـــر بـــه مهـــدی متـصل
(همان: ۲۲۶)
نتيجه
مهدويّت در قرون نخستين در تصوف ظهور ندارد. امّا مفهوم خاتمالاوليا كه برای اولين بار در آثار حكيم ترمذی مطرح شد، تا اندازهای با مهدويت نزديكی و پيوند يافت. ابنعربی تحت تأثير ترمذی در آثار مهم خود، يعنی فصوصالحكم و فتوحات مكّيه به موضوع ختم ولايت پرداخت.
با نزديكی تصوّف و تشيّع از قرون هشتم به بعد مفهوم مهدويّت در تصوف كه حالا بيش از پيش رنگ شيعی به خود گرفته بود، حضور پررنگتری يافت. عارفانی مانند سعدالدين حمويه، سيد حيدر آملی و… در ضمن توّجه به بُعد عرفانی مهدويّت، ديدگاههای تشيّع دوازدهامامی و جايگاه مهدی (ع) به عنوان امام دوازدهم را كه از نظرها غايب است، نيز در آثارشان مطرح كردند. با تثبيت تشيع در ايران، تصوف نيز خود را با ديدگاههای كلامی شيعه وفق داد. صوفيان بزرگ اين عصر مانند شمسالدين لاهيجی در آثارشان مهدی (ع) را با دو بُعد شيعی و عرفانی طرح كردند. ايـن سير تا اواخر عصر قاجار ادامه يافت.
ارزيابی كلی از سير مفهوم مهدويّت در تاريخ تصوف چنين مینمايد كه تصوف همواره كوشيد تا بعد عرفانی و فراتاريخی و قدسی(sacred) اين مفهوم را در درجه اول اهمّيت بداند و از آنجا كه جهانبينی صوفيانه معطوف به ابعاد فراتاريخی (انفسی) است، به طبع شخصيت تاريخی مهدی را به ابعاد فراتاريخی و باطنی تأويل كرد و بر اين اساس تمام ويژگیها و علائمی كه درباره ظهور مهدی تاريخی در روايات شيعی مطرح شده بود، بيشتر به ابعاد انفسی احاله كرد تا جايگاه مقدس آن نيز محفوظ بماند و از عرفی (profane) و سطحی شدن آن جلوگيری شود. اين مدّعا را، به عنوان نمونه در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، يعنی سلطانعليشاه گنابادی و صفیعلیشاه اصفهانی میتوان مشاهده كرد.
كتابنامه
آملی، سيدحيدر. ۱۳۶۸. جامع الاسرار و منبع الانوار. با تصحيحات و دو مقدمه: هانری كربن و عثمان اسماعيل يحيی. تهران: علمی و فرهنگی.
ــــــــــــــ. ۱۳۷۵. مقدمه كتاب نص النصوص در شرح فصوص الحكم محی الدين ابن عربی. ترجمه محمدرضا جوزی. تهران: روزنه.
ابن عربی. ۱۳۶۶. فصوص الحكم و خصوص الكلم. تعليقـه: ابـوالعلاء عفيفـی. تهـران: الزاهراء.
ــــــــــــــ. بی تا. الفتوحات المكيه فی معرفه الأسرار المالكيه و الملكيه. بيروت: دار صادر.
ابن منظور، ابوالفضل و جمال الدين، محمد بن مكرم. ۱۴۱۴. لسان العـرب. ج ۳. بيـروت : دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع ـ دار صادر.
اسفنديار، محمودرضا. ۱۳۸۹.«عرفان و سياست در انديشه سیدمحمد نوربخش». فصلنامه علمی ـ پژوهشی نامه الهيات. ش ۱۰.
ـــــــــــــــ. ۱۳۸۰. «تأثير شيخ نجم الدين كبری بر عرفان و عارفان شيعی».
مجموعه مقالات عرفان ايران. گـردآوری و تـدوين: مـصطفی آزمـايش. تهـران : حقيقـت . ش ۱۰.
اصفهانی، حاج ميرزا حسن (صفی عليشاه). ۱۳۷۹ الف. رساله اسرار المعارف. تهران: اقبال.
ــــــــــــــــ . ۱۳۷۹ ب. رساله زبدةالاسرار. تهران: صفی عليشاه.
ــــــــــــــــ. ۱۳۸۷. تفسير قرآن كريم. تـصحيح و تحقيـق: حامد ناجی اصفهانی. اصفهان: كانون پژوهش.
ــــــــــــــ . ۱۳۷۹. رساله ميزان المعرفه و برهان الحقيقه. تهران: اقبال.
اولوداغ، سليمان. ۱۳۸۴. ابن عربی. ترجمه داود وفايی. تهران: مركز.
پازوكي، شهرام . ۱۳۸۷. «تصوف در ايران بعد از قرن ششم». دانشنامه جهان اسلام. زيرنظر غلامعلی حداد عادل. تهران: بنياد دايرة المعارف اسلامی.
ـــــــــــــــ. ۱۳۸۴. «شاه نعمت ﷲ ولی». مجموعه مقالات آشنايان ره عشق. به كوشـش محمودرضا اسفنديار. زير نظر نصرﷲ پورجوادی. تهران: نشر دانشگاهی.
حكيم ترمذی. ۱۹۹۲. سيرة الاولياء. به اهتمام بيرند راتكه. بيروت.
ــــــــــــــ . ۱۹۸۶. ختم الاولياء. تحقيق عثمان اسماعيل يحيی. بيروت.
جاودان، محمد . ۱۳۸۸. «گونه شناسی انديشه منجی موعود در تشيع». گونه شناسی انديشه منجی موعود در اديان. ويراستار علمی: علی موحديان عطار. قم: دانشگاه اديان و مذاهب.
خواجوي، محمد. ۱۳۸۷. خاتم الاوليا از ديدگاه ابن عربی و حكيم ترمذی. تهران: مولی.
دارمستتر. ۱۳۱۷. مهدی از صدر اسلام تا قرن سيزدهم هجری. ترجمه محسن جهان سوز. تهران: چاپ نگين.
راتكه، برند رودلف و جان اوكين. ۱۳۷۹. مفهوم ولايت در دوران آغازين عرفـان اسـلامی. ترجمة مجدالدين كيوانی. تهران: مركز.
رنجبر، محمدعلی. ۱۳۸۲. مشعشعيان؛ ماهيت فكری ـ اجتماعی و فرآيند تحولات تاريخی. تهران: آگاه.
زرين كوب، عبدالحسين. ۱۳۸۶. جستجو در تصوف ايران. تهران: اميركبير.
سمنانی، علاءالدوله. ۱۳۷۹. چهل مجلس. به اهتمام عبدالرفيع حقيقت (رفيع ). تهران: اساطير.
ـــــــــــــــ. ۱۳۶۲. العروه لاهل الخلوة و الجلوة. به تصحيح و توضيح نجيب مايل هروی. تهران: مولی.
ـــــــــــــــ. ۱۳۶۹. بيان الاحسان لاهل العرفان: مصنّفات فارسی علاءالدوله سمنانی. بـا مقدمه و تصحيح نجيب مايل هروی. تهران: علمی و فرهنگی.
سنايی غزنوی. ۱۳۷۴. حديقة الحقيقه و الشريعة الطريقة. تصحيح و تحشيه: محمدتقی مدرس رضوی. تهران: دانشگاه تهران.
سيد محمد نوربخش. رساله الهدی. نسخه خطی، ش ۵۳۶۷. استامبول: كتابخانه فاتح.
شاه نعمت ﷲ ولی. ۱۳۷۳. كليات اشعار. به كوشش جواد نوربخش. تهران: چاپخانه ۱۱۰.
ــــــــــــــ. بی تا. مجموعه رسايل. به سعی جواد نوربخش. ج ۲. تهـران : خانقاه نعمت اللهی.
الشيبی، كامل مصطفی. ۱۳۸۷. تشيع و تصوف. ترجمه ذكاوتی قراگزلو. تهران: اميركبير.
صادقی ارزگانی، محمدامين. ۱۳۸۶. آموزه مهدويت در عرفان اسلامی. تهران : علمی وفرهنگی.
عزيزالدين نسفی . ۱۳۵۲. مقصد اقصی. به تصحيح حامد ربانی. تهران : كتابخانه علميّه حامی.
ـــــــــــــــ. ۱۳۸۸. مجموعه رسايل مشهور به كتاب الانسان الكامل. بـا مقدمـه و تصحيح ماريان موله. ترجمه مقدمه از سيد ضياءالدين دهشيری. تهران: طهوری.
عطار نيشابوری. ۱۳۶۱. اسرارنامه. به تصحيح صادق گوهرين. تهران: زوار.
ـــــــــــــــ. ۱۳۸۷. الهی نامه. تصحيح و تعليقات محمدرضا شـفيعی كـدكنی. تهـران: سخن.
فرزام، حميد . ۱۳۷۴. تحقيق در احوال و نقد آثار و افكار شاه نعمت ﷲ ولی. تهران: سروش.
ـــــــــــــــ. ۱۳۴۸. شاه ولی و دعوی مهدويت. به ضـميمه رسـاله مهديه از وی. اصـفهان: دانشگاه اصفهان.
قاضی نورا… شوشتری. ۱۳۵۴. مجالس المومنين. تهران: كتاب فروشی اسلامی.
كربن، هانری . ۱۳۸۸. سيد حيدر آملی، شرح احوال، آثار، آراء و جهان شناسی. ترجمه: نـوذرآقاخانی. تهران: حقيقت.
گنابادی، حلاج ملا سلطان محمد (سلطانعلیشاه). ۱۳۸۵. ولايت نامه. تهران : دانشگاه تهران.
ماسينيون، لويی. ۱۳۸۳. مصائب حلاج. ترجمه سيد ضياءالدين دهشيری. تهران: جامی.
ملكی، محمد (جلال الدين). ۱۳۸۸. خاتم اوليا از ديدگاه ابن عربی و علامه آشتيانی. تهران: اديان.
مولوی. ۱۳۸۷. مثنوی معنوی. به اهتمام توفيق سبحانی. تهران: روزنه.
ميسن، هربرت و …. . ۱۳۷۸. حلّاج. ترجمه مجدالدين كيوانی. تهران: مركز.
نصيری، محمد. ۱۳۸۸. «گونه شناسی انديشه منجی موعود در قرآن و تصوف اسـلامی».
گونه شناسی انديشه منجی موعود در اديان. قم: دانشگاه اديان و مذاهب.
نورعليشاه اصفهانی. ۱۳۸۱. ديوان اشعار. به سعی جواد نوربخش. تهران: يلدار قم.
همدانی، عبدالصمد. ۱۳۷۴. بحرالمعارف. تحقيق و ترجمه حسين استاد ولی. ج ۲. تهران: حكمت.
منابع انگليسی
Bashir, Shahzad. ۲۰۰۳. Messianic Hopes and Mystic Visions: the Nurakhshhya betweenmedival and modern Islam. University of South
Carolina.
References
Alsheibi, Kamel Mostafa. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). Tashayyo VA tasavvof. Tr. by Zekavati Gharagozloo. Tehran: Amir Kabir.
Amoli, Seyyed Heidar. (۱۹۸۹/۱۳۶۸H). Jāme’ol asrār VA manba’el anvār. Ed. and commentary by Henry Corbin and Osman Esmaeil Yahya. Tehran: Elmi VA Farhangi.
——–. (۱۹۹۶/۱۳۷۵H). Moghadame-ye ketab-e nass olnosoos dar sharh-e fosoos-ol hekam-e Mohiyyoddin Ibn Arabi. Tr. by Mohammad Reza Jowzi. Tehran: Rowzaneh.
Attār Neishabouri. (۱۹۸۲/۱۳۶۱H). Asrār Nāmeh. Ed. by Sadegh Gowharin. Tehran: Zavvār.
——–. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). Elāhi Nāmeh. Ed. by Mohammad Reza Shafi’ee Kadkani. Tehran: Sokhan.
Azizoddin Nasafi. (۱۹۷۳/۱۳۵۲H). Maghsad-e aghsā. Ed. by Hamed Rabbani. Tehran: Ketabkhane-ye Elmiyye-ye Hāmi.
Corbin, Henry. (۲۰۰۹/۱۳۸۸H). Seyyed Heidar Amoli, sharh-e ahvāl, āsār, Ara, VA jahanshenasi. Tr. by Nowzar Aghakhani. Tehran: Haghighat. Darmesteter. (۱۹۲۸/۱۳۱۷H). Mahdi AZ sadr-e eslam ta gharn-e ۱۳ hejri. Tr. by Mohsen Jahansooz. Tehran: Negin.
Esfahani, Haj Mirza Hasan (Safi Ali Shah). (۲۰۰۰/۱۳۷۹H) A. Resale-ye Asrarol Ma’āref. Tehran: Eghbal.
——–. (۲۰۰۰/۱۳۷۹H) B. Resale-ye Zobdatol asrar. Tehran: Safi Ali Shah. ——–. (۲۰۰۰/۱۳۷۹H) C. Resale-ye mizan-ol ma’refa VA borhan-ol haghighe. Tehran: Eghbal.
——–. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). Tafsir-e Quran Hakim. Ed. and research by: Hamed Naji Esfahani. Esfahan: Kanoon Pazhouhesh.
Esfandiar, Mahmood Reza. (۲۰۱۰/۱۳۸۹H). “Erfan va siasat dar andishe-ye Seyyed Mohammad Nourbakhsh”. Scientific-research Journal of Elāhiyyāt. No. ۱۰.
——–. (۲۰۰۱/۱۳۸۰H). “Ta’sir-e Sheikh Najmoddin Kobra bar erfān va ārefān-e shi’ee”. The collections of Erfān-e Iran essays. Compiled by: Mostafa Azmayesh. Haghighat Publications, No. ۱۰.
Farzām, Hamid. (۱۹۹۵/۱۳۷۴H). Tahghigh dar ahvāl VA naghd-e āsār VA afkār-e Shah Ne’matollah-e Vali. Tehran: Soroosh.
Ghāzi Nourollah Shooshtari. (۱۹۷۵/۱۳۵۴H). Shah Valli VA da’vi-e mahdaviyyat. Be zamime-ye resale-ye mahdie AZ vei. Esfahan: The University of Esfahan.
Gonabadi, Hallaj Molla Soltan Mohammad (Soltan Alishah). (۲۰۰۶/۱۳۸۵H). Velāyat Nāmeh. Tehran: University of Tehran Press.
Hakim Tarmozi. (۱۹۹۲/۱۳۷۱H). Seiratol Owlia. With the efforts of Bernd Radtke. Beirut.
۳۷
——–. (۱۹۸۶/۱۳۶۵H). Khatmol Owlia. Research by Osman Esmaeil Yahya. Beirut.
Hamedani, Abdossamad. (۱۹۹۵/۱۳۷۴H). Bahrol ma’āref. Tr. and research by Hossein Ostad Vali. Vol. ۲. Tehran: Hekmat.
Ibn Arabi. (۱۹۸۷/۱۳۶۶H). Fosoos-ol hekam VA khosoos-ol kalam. Abol’ala Afifi. Tehran: Azzahra.
——–. (n.d.). Alfotoohāt-el makkieyyeh fi ma’refatol asrār-el mālekiyyeh va-l molkiyyeh. Beirut: Darol Sader.
Ibn Manzoor, Abolfazl; Jamaloddin, Mohammad Ibn Mokarram. (۱۴۱۴). Lesānol Arab. Vol ۳. Beirut: Darol Sader.
Javdān, Mohammad. (۲۰۰۹/۱۳۸۸H). “Goone shenasi-e andishe-ye monju-e mo’ood dar tashayyo”. Goone shenasi-e andishe-ye monji-e mo’ood dar adian. Ed. by Ali Movaheddiān Attār. Qom: The University of Religions. Khājavi, Mohammad. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). Khatam-ol Anbia AZ didgah-e Ibn Arabi VA Hakim Tarmozi. Tehran: Mowlā.
Maleki, Mohammad (Jalaloddin). (۲۰۰۹/۱۳۸۸H). Khatam-ol Owlia AZ didgah-e Ibn Arabi VA Allameh Ashtiani. Tehran: Adiyān.
Mason, Herbert, et al. (۱۹۹۹/۱۳۷۸H). Hallaj. Tr. by Majdoddin Keivāni.
Tehran: Markaz.
——–. (۲۰۰۹/۱۳۸۸H). Majmoo’e-ye rasael-e mashhoor be Ketab-ol ensanel kamel. Ed. and Introduction by Marijan Mole. Tr. by Seyyed Ziaoddin Dehshiri. Tehran: Tahoori.
Massignon, Louis. (۲۰۰۴/۱۳۸۳H). Masāeb-e Hallaj. Tr. by Seyyed Ziaodding Dehshiri. Tehran: Jāmi.
Mowlana. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). Masnavi Ma’navi. With the efforts of Towfigh Sobhāni. Tehran: Rowzaneh.
Nasiri, Mohammad. (۲۰۰۹/۱۳۸۸H). “Gooneshenasi-e andishe-ye monji-e mo’ood dar Quran VA tasavvof-e eslami”. Gooneshenasi-e andishe-ye monjie mo’ood dar adiān. Qom: The University of Religions.
Noor Alishah Esfahani. (۲۰۰۲/۱۳۸۱H). Divān-e ash’ār. With the efforts of Javad Nourbakhsh. Tehran: Yaldar-e Qom.
Nourbakhsh, Seyyed Mohammad. Resalat ol hoda. Manuscript No. ۵۳۶۷. Istanbul: Fateh Library.
Olodagh, Soleiman. (۲۰۰۵/۱۳۸۴H). Ibn Arabi. Tr. by Davood Vafayi. Tehran: Markaz.
Pazoki, Shahram. (۲۰۰۸/۱۳۸۷H). “Tasavof dar Iran bad az gharn-e sheshom”. Daneshname-ye Jahan-e Eslam. Supervised by Gholamali Haddād Adel. Tehran: Bonyad-e Daeratol ma’āref-e eslami.
——–. (۲۰۰۵/۱۳۸۴H). “Shāh Ne’matollah Vali”. The collection of the Ashnayan-e rah-e eshgh essays. With the efforts of Mahmood Reza Esfandiar. Supervised by Nasrolla Pourjavadi. Tehran: Nashr-e dāneshgāhi.
Radtke, Bernd; O’kane, John. (۲۰۱۰/۱۳۷۹H). Mafhoom-e velāyat dar dowran-e āghāzin-e erān-e eslami. Tr. by Majdoddin Keivani. Tehran:
Markaz.
Ranjbar, Mohammad Ali. (۲۰۰۳/۱۳۸۲H). Mosha’sha’iiān; māhiat-e fekriejtemā’ii VA farāyand-e tahavolāt-e tarikhi. Tehran: Agah.
Sadeghi Arzagani, Mohammad Amin. (۲۰۰۷/۱۳۸۶H). Amooze-ye mahdaviyyat dar erfān-e eslami. Tehran: Elmi VA Farhangi.
Sanayi Ghaznavi. (۱۹۹۵/۱۳۷۴H). Hadighatol haghigha VA shari’atol tarigha. Ed. and Introduction by Mohammad Taghi Modarres Razavi. Tehran: University of Tehran Press.
Semnāni, Ala’oddolleh. (۲۰۰۰/۱۳۷۹H). Chehel majles. With the efforts of Abdorrafi’ Haghighat. Tehran: Asatir.
——–. (۱۹۸۳/۱۳۶۲H). Al’ervah le’ahl-el khalvah Val jelvah. Ed. and explanation by Najib Mayel Heravi. Tehran: Heravi.
——–. (۱۹۹۰/۱۳۶۹H). Bayan-el ehsan le’ahl el erfān: Mossanafāt-e Farsi-e Alaoddole-ye Semnāni. Ed. and Introduction by Najib Mayel Heravi. Tehran: Elmi VA Farhangi.
Shah Ne’matollah Vali. (۱۹۹۴/۱۳۷۳H). Collection of poems. With the efforts of Javad Nourbakhsh. Tehran: Chāpkhaneh ۱۱۰.
——–. (n.d.). Majmoo’eye rasa’el. With the efforts of Javad Nourbakhsh. Vol ۲. Tehran: Khānghah-e Ne’matollahi.
Zarrinkoub, Abdolhossein. (۲۰۰۷/۱۳۸۶H). Jostojoo dar tasavvof-e Iran.
Tehran: Amir Kabir.
* دانشيار دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری ـ كارشناس ارشد اديان و عرفان تطبيقی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال