صوفیان و طالبانیزم رشد یافته
در اخبار روزنامههای عربی میخواندم که دو سه روز پیش در پیشاور پاکستان، وابستگان به طالبان پس از آن که ۱۶۱ فروشگاه ادوات موسقی را خراب کردند به سراغ مقبرهی شاعری صوفی به نام رحمان بابا، که در زمان حیاتش اشعار عارفانه و عاشقانهای میسروده رفتهاند و آن جا را منفجر کردند. یاد حوادث مختلف این سالها علیه صوفیان در کشور خوذمان افتادم. صوفی جماعت بر اساس فلسفهی درویشی نمیتواند خطری برای هیچ جماعت و حکومتی باشد. وقتی کسانی که اگر جزء حکومت نیستند، حداقل مخالفتی از حکومت نمیبینند صوفی و درویش بیآزار را آزار میدهند، به این معناست که آن قدر آسیب پذیرند که صوفی را هم تهدید میدانند
كروبي همچنين با اشاره به دراويش گنابادي و برخوردهاي اخير با آنان تاكيد كرد: بعد از ماجراي اصفهان و برخورد با دراويش گنابادي اين شهر، دلم براي نظام و انقلاب سوخت. بايد بگويم نامهاي كه براي دراويش نوشتهام براي من به شدت ضرر دارد.اما اين افراد به هر حال در ايران زندگي ميكنند و حق شهروندي دارند, چرا بايد سختگيري و از بلدوزر استفاده كرد؟ آنان چندي پيش نامهاي به من دادند كه بعد از خواندن آن خوابم نميبرد. اين نامه شرح سه ساله اتفاقات آنان بود و واقعا دلم سوخت.
سرکوب دراویش در ایران چند سال اخیر شدت یافته و مشتمل بر موارد متعدد است که در برگه های ضمیمه نمونه هایی از آن حضور سرکار عالی ارسال میگردد. این سرکوبی ها شامل تخریب نمازخانه های آنان (در شهرهای مختلف ایران نظیر قم، بروجرد، اصفهان … ) و دستگیری و بازداشت و زندانی کردن پیروان آنها ( در قم، بروجرد، کیش، شهرکرد، تهران، اصفهان، …) و سلب حقوق مدنی از آنان و اخراج انان از دوایر و ادارات دولتی و ایجاد مضیقه های بیشمار برای ایرانیان در داخل کشور به محض احراز تعلق آنان به مکتب درویشی، و الغاء پروانه های وکالت وکلایی که از حقوق موکلین درویش خود بطور قانونی در محاکم ایران قصد اقامه دعوا دارند ( مصطفی دانشجو، امید بهروزی)؛ و اخراج پیروان مکتب درویشی از دانشگاه ها و حوزه های تحصیلی
پس از درگذشت رهبر فقيد انقلاب، برخي ازكساني كه نه در دوران مبارزه و نه پس از پيروزي انقلاب و تا پيش از آن فرصت نيافته بودند که نسبتي ميان خودشان و حكومت جديد تعريف كنند، امكان يافتند که با طراحي سازوكارهاي نظري و اجرايي مانند رواج انديشهي ذوب در ولايت، نظريهي كشف ولی فقیه به وسیله خبرگان رهبری و نظارت استصوابي شورای نگهبان به استحالهي اركان نظام جمهوري اسلامي ايران، بازتوليد استبداد، نفي حكومت قانون و الزام مسوولان رسمي كشور به پاسخگويي مسوولانه به ملت و نهادهاي منتخب آن، مانند مجلس شوراي اسلامي، و اعمال نظريهي انحرافي"النصر بالرعب "بپردازند.
عرفا كنايات و مضامين متعددى را در قرآن پيدا كرده اند كه به اين مرتبه منيع انسان اشاره مى كند . يكى از آيات مورد علاقه ايشان در اين زمينه آيه مشهور" سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق" بزودى آيات قدرت و حكمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان كاملا هويدا و روشن مى كنيم تا ظاهر و آشكار شود كه ـ خدا و قيامت و رسالتش ـ همه بر حق اند ( قرآن سوره فصلت، 41/53). آيه اى كه به تفسير عرفا به معناى فرمان الهى بندگان است، تا براى پيدا كردن سرچشمه حق و حقيقت، در نهايت، محبوب و معشوق ازلى كه از رگِ گردن نيز به آنها نزديكتر است (سوره ، 50/16) به درون خويش روى كنند. حديث " من عرف نفسه فقد عرف ربه" يعنى كسى كه خود را شناخت، خداى خود را هم مى شناسد، بايد از دل اين احساس سر بر آورده باشد
بههر جال در گروه
در زمان مولانا به دنبال استیلای مغولان فضائل اخلاقی در انحطاط به سر میبرد، مغولان سبب از بین رفتن قدرت سیاسی شرق شدند، اقبال هم معتقد بود در دنیای امروز مغولان تازهای آمدند: عقل گرایی مفرط و فناوری غرب. از این رو اقبال رسالت خود را در آن دید که مانند مولانا به مقابله با این خطر برخیزد. مولانا در زمان چیرگی مولانا و حتی زمانی که "معین الدین پروانه"، وزیر آنان بود، آشکارا از آنان بد می گفت و مردم را به ایستادگی ترغیب می کرد تا استقلال یابند. این اندیشه از مضامین محوری افکار اقبال است. به بیان دیگر او نقش مولوی را در 700 سال پیش برای خود قائل است.
سایت مجذوبان نور : اختلاف درفتاوی صادره از سوی مراجع محترم، می تواند عامل رشد و پویایی در شریعت و جامعه اسلامی باشد. وقتی یک جریان وتفکری خاص باورهای خود را عین شرع و دین می پندارد و "اقلیت و اکثریت" را نمی شناسد و به نام احکام الهی !!و اجرای آن !!، با "شریعت برداشتی" خود حوزه حقوق مردم رامورد تعرض قرار می دهد، بر مراجع معظم است که با توسل به "شریعت عقلانی" و حفظ حقوق مردم و قانون، به مقابله با آن بپردازند.