“مولانا، شاعر عارف يا عارف شاعر؟” در گفتگو با دکتر شهرام پازوكي
مولانا پیش از آنکه یک شاعر و ادیب باشد یک عارف و حکیم و شیخ صوفی است. مشکلی که ما معمولا درباره این بزرگان_که در سنت فرهنگی ایرانی اسلامی هستند که یک سنت کاملا معنوی است_ این است که از دو طرف دچار مضیقه هستیم. اولین مشکل به مخالفت برخی ظاهریون و قشریون با مولانا برمی گردد. درست در بحبوبه برگزاری کنگره مولانا چند نفر از علمای ما رأسا موضع گرفتند و وزارت ارشاد را تخطئه کردند.
عامه مردم و روضه خوان ها و منبرى ها مسئله غصب خلافت را عَلَم مى كنند; و بعد چهارمى هم هست كه عرفا و متصوفه خيلى روى آن تكيه دارند، و آن ارتباط ولايتى اى است كه بايد با پيغمبر برقرار شود. او ولى الاولياست و باب اين ولايت على است. من استقصا كرده ام كه تمام فرق صوفيه، چه شيعه و چه اهل سنت، سلسله ولايت خود را به على مى رسانند،
پیوند زدن تصمیم گیریهای روزمره حکومتی با منابع غیبی و تأثیر آن بر معادلات سیاسی، واکنشهای متعددی را به ویژه در دوره فعالیت دولت نهم برانگیخته است.
شايد امروز چندان خلافت و امامت و بلافصل و مع الفصل، آن اهميت تاريخي را نداشته باشد. مرحوم مطهري در «امامت و رهبري» سخنی به این مضمون دارد: 1400 سال پيش دعوايي بين مسلمان صدر اسلام درباره جانشين پيامبر وجود داشت، بين همه آدمها اين مسائل پيش مي¬آيد، وقتي آدم بزرگي از دنيا مي¬رود، بر سر جانشيني او دعوا مي¬شود. حالا هر چه باشد، اين يک دعواي تاريخي است. آیا ما به اعتبار آن دعواي تاريخي اسمي براي خودمان گذاشتيم؟ امروز بايد چه کنيم؟
اسوه عدالت. عدالت در نايابي که نزديک به 1400 سال است در صدف خاک نجف مدفون است و ظلم هايي که بر عدليه جهان مي رود و ستم هايي که با نام عدليه بر بقيه مي رود را نظاره مي کند. علي اول مرد مسلمان، شجاع است و باايمان، شب زنده دار است و در ميدان چون شير ژيان، بي ابزار و بي تکنيک با آن دستان که يدالله است چاه مي کند و با همان قلم مي زند و انديشه را مي پرورد و بدين سان فصاحت و بلاغت را در بيان و کمال و هدايت را در انسان رهنمايي مي کند. علي که زمانه ما همچنان چون او اساطيرگونه يي مي جويد و نياز به او را فرياد مي زند، حيات پس از مرگش بارورتر و رنج پيروانش افزون تر است چرا که قاسطين و مارقين و ناکثين همچنان هستند و بيش از پيش پستند.
موضوع اسرائیل که اشاره فرموده بودید هرچند حقیر در امور سیاسی وارد نیستم و دخالت نمی کنم ؛ولی چون این موضوع با مذهب ارتباط دارد و اقدام و اظهار نظر حضرتعالی را نیز از نظر مذهبی بسیار بجا و پسندیده می دانم؛ ویژه آنکه بعضی از کسانی که اطلاعی از لحاظ مذهبی در این باب ندارند پا را فراتر نهاده زمزمه نزدیکی و دوستی کامل می نمایند و مدعی علایق نزدیک بین دو ملت ایران و یهود از نظر تاریخی می باشند ؛
بهترين نمونه برخورد ائمه مذاهب است. ببينيم كه برخورد امام (ع) با ائمه ديگر مذاهب چگونه بوده است؟ امام چگونه با مكاتب ديگر برخورد مى كرد؟ امام صادق(ع) چهارهزار راوى و شاگرد داشت; امام چگونه با اينها برخورد مى كرد؟ اكثر اينها شيعه نبودند. با اين كه امام مى داند كه شاگردش شيعه نيست، با او با ملاطفت برخورد مى كند، با او بحث و مناقشه مى كند، او را به عنوان مسلمان قبول دارد و مى گويد كه اين باور اوست.
با اين كه اهل سنت رواياتي مبني بر اين كه ؛ « بعد از پيامبر 12 خليفه از قريش مي آيند » داشته اما شيعيان بي اعتنا بوده اند . استدلال شيعه اين بوده كه تا قيامت زمين از حجت خالي نيست و حجت ها پشت سر هم پسر بعد از پدر ( و در صورت ضرورت برادر بعد از برادر ) ادامه دارند . زمان امام صادق (ع) او را قائم آل محمد مي دانستند و زمان امام كاظم (ع) او را . اما ما كاتوليك تر از پاپ شده ايم . تا وفات امام حسن عسگري (ع) كه سه نفر شهادت داده اند كه او فرزندي داشته كه آنان ديده اند ولي به امر خدا بايد غايب از انظار باشد . البته بسياري از شيعيان ايشان گفته اند : فرزندي نداشته . نهايتا با رؤيت فرزند ايشان ، دوازده امام داريم . از اين زمان توسط افرادي چون ؛ « ابن قبه » و ديگران ، اعتقاد به عدد 12 در تشيع شكل گرفته كه آن امام هم ( چون زمين از حجت خالي نيست ) امام منتظَر مي شود كه غايب است
. ” اهل الله” در آثار ابن عربی ناظر به کسانی است که دانش اسرار می دانند، در برابر “علمای رسوم” که از آن ناآگاهند و به همین لحاظ میان این دو طایفه آشتی ناپذیری دائم وجود دارد. در نظر ابن عربی، علم عقلی و علم احوال “کسبی” است و علم الهی جزء علوم وَهْبی یا “وَهِیئی” است که به واسطه فیض الهی دانسته می شود.