گنجینهٔ سخن
در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی، فقط قیاسِ یک حالت با حالتی دیگر است. تنها کسی
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی، فقط قیاسِ یک حالت با حالتی دیگر است. تنها کسی
«اعتقاد» و «عشق»، دلیر کند، و همه ترسها، ببرد! مطرب که «عاشق» نبود و نوحهگر که «دردمند» نبود، دیگران
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻠﻮﻝﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﺎﻥ ﮐﺎﺭﻟﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ، ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﺳﯿﺮ، ﺑﺪﻣﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ، ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ
در جنگهای صليبی بين سه دين «يهود» و «مسيح» و «اسلام» كه با هم در جنگ هستند حق با كداميیک است؟ آن تاجر بزرگ گفت بنشين تا يک داستان برايت بگويم بعد خودت نتيجهگيری كن.
قصاب و سگ: قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازهاش نزدیک میشد حرکتی کرد که دورش کند اما
صادق هدایت: فکر زندگی دوباره مرا میترساند و خسته میکرد، من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم انس نگرفته بودم. حس میکردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بیحیا، پررو، گدامنش، معلوماتفروش، و چشم دل گرسنه بود. برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه، دم میجنبانید، گدایی میکردند و تملق میگفتند.
بوی ناب آدم: ﻫﻤﺎﻥﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺪﯼﻫﺎﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ… ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿنشاﻥ
گنجینهٔ لطایف روزی کریم خان زند در دیوان مظالم نشسته بود، شخصی فریاد بر آورد و طلب انصاف کرد.
گنجینه لطایف روزی کریم خان زند در دیوان مظالم نشسته بود، شخصی فریاد بر آورد و طلب انصاف کرد.
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved