در بستری از تعقل، آگاهی و تفکر، این دو میزان و صفت “شدت” و “رحمت” توأمان و با یکدیگر اگر در جان سالک همراه شد، وساوس شیطان در ذهن او کارگر نمیافتد و دغدغههای ایمانی در او کمرنگ نمیشود و به میل نفس درک شرایط نمیکند و در فضای شبهه عقل ایمانی را به کار میگیرد و توکل به خدا میکند و در برهوت شک و تردید سرگردان نمیشود تا حلقههای دود بلا را ابر پر باران تصور کند و در تشخیص راه خیر از شر دچار اشتباه نمیشود و مروارید مقصود را از صدف کلام حق بیرون میآورد و…
فرامین و فرمایشات اولیاء الهی، همچون آیات قرآن، ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص و دارای شأن نزول است. چون ظرفیت و استعداد سالکین و حالات آنها با یکدیگرمتفاوت است نصیب و بهرهی آنان نیز از کلام بزرگان یکسان نیست و این یکسان نبودن، موجب شکلگیری تفاسیر ناهمگون و برداشتهای مختلف میشود.
هر کسی اندازهی روشندلی غیب را بیند به قدر صیقلی
هر که صیقل بیش کرد او بیش دید بیشتر آمد بر او صورت پدید
از این رو در عمل، رفتار سالکین در سلوک فردی و همچنین در سلوک اجتماعی به جهت تفاوت نگرشها و فاصله مراتب ایمانی و حالات مختلف درونی، متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود.
بر این اساس، این پرسش مطرح میشود که اتحاد و همبستگی در میان مؤمنین با وجود افکار و حالات غیرهمسو، چگونه و مبتنی بر چه اصولی است؟
خداوند در آیه اعتصام میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ وهمگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرّق نروید، و بهه یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگرر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان میکند، باشد که هدایت شوید.»
خداوند به مؤمنین دستور میدهد که همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید، یعنی “ولی” خدا را میزان قرار دهید و نعمت ولایت را که عامل برادری و اتصال معنوی شماست پاس دارید، که در غیر اینصورت در مسیر انحطاط قدم برداشته و در پرتگاه آتش تفرقه سقوط خواهید کرد. خدا در سوره بقره خطاب به مؤمنین میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ای اهل ایمان، همه متّفقاً در مقام تسلیم خداا درآیید و از وساوس شیطان پیروی مکنید که او همانا شما را دشمنی آشکار است».
در این آیه نیز حضرت حق به صراحت میفرماید که تفرقه در میان مؤمنین نتیجه وسواس شیطان و دشمنی اوست. اینکه چرا علیرغم کلام خداوند، دشمنی شیطان محسوس و عیان نیست، بدان خاطر است که او قوه تشخیص حق از باطل را صلب میکند – و آرامشی کاذب را القاء – و نفس مؤمن را با خود همراه – و صفات رذیلهای چون حسادت، بدبینی، تنگنظری، جاهطلبی، غرور، تکبر، جبن، خودسری و… را در درون سالک تحریک و بیدار میکند – و با بیداری این صفات، چشم دل و گوش جان از دیدن و شنیدن حقایق و درک آن عاجز میشود.
امام علی (ع) میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ؛ همانا شیطان راههای خود را به شما آسان جلوه میدهد تا گرههای محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید و به جای وحدت و هماهنگی، پراکندگی را به شما بدهد و درر پراکندگی شما را دچار فتنه گرداند.»
باید دانست که مظهر کاملهی شیطان در درون سالک نفس اماره و در برون او طاغوت است. فهم و آگاهی لازم از شیطان و عملکرد او به عنوان دشمنی غدار و بیرحم که در هر فرصتی در پی حکومت بر قلوب مؤمنین و شکستن پیوندهای ایمانی و برادری در میان آنها است و علم به این مهم که تمرکز شیطان بر دشمنی با ولیّ خدا و ایجاد فاصله میان اهل ایمان با آن ریسمان الهی است، عامل اساسی درتحکیم وحدت میان سالکین خواهد شد. احساس خطر و تمرکز بر دشمنی با شیطان، تفرقه را از بین میبرد و صفوف مؤمنین را به بنیان مرصوص مبدل میکند و اگر هراس از شیطان و مکر او نباشد، نفس سالک طالب آرامش میشود و انگیزهای و ضرورتی برای وحدت و اتحاد احساس نمیکند.
خداوند میفرماید «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». آرامش قلوب مؤمنین با ذکر خدا ممکن است و ذکر خدا، اثر وساوس شیطان را که عامل فتنه، آشوب و تفرقه است را از بین میبرد. خطر سقوط در دام شیطان و آتشی که او برپا میکند، مبتدی و راهرفته نمیشناسد و هر سالکی در هر مقام و رتبهای را تهدیدد میکند. شیطان استاد نیرنگ است، کودکان راه را کودکانه میفریبد و پیشکسوتان راه را ماهرانه! یکی را با وعدههای دروغین تطمیع میکند و یکی را با وعیدها بیمعنا تهدید و گمراه میسازد.
سیر و سلوک معنوی در اعتقاد و عمل بر پایه و ستون لا اله الا الله است، تا مؤمن پا بر بتهای درون و برون نگذارد، به خدا نمیرسد و تا نفی شرک و مظاهر آن نکند، به حقیقت ایمان نمیرسد. در دل، دو دوست نمیگنجد، و مؤمن نمیتواند با شیطان و نفس همراهی و مماشات کند و مدعی شود که چنگ بر ریسمان الهی زده است. أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ یک اصل اساسی و قانون در سلوک فردی و جمعی است. در بستری از تعقل، آگاهی و تفکر، اینن دو میزان و صفت “شدت” و “رحمت” توأمان و با یکدیگر اگر در جان سالک همراه شد، وساوس شیطان در ذهن او کارگر نمیافتد – و دغدغههای ایمانیی در او کمرنگ نمیشود – و به میل نفس درک شرایط نمیکند – و در فضای شبهه عقل ایمانی را به کار میگیرد و توکل به خدا میکند – و در برهوت شک و تردید سرگردان نمیشود تا حلقههای دود بلا را ابر پر باران تصور کند – و در تشخیص راه خیر از شر دچار اشتباه نمیشود – و مروارید مقصود را از صدف کلام حق بیرون میآورد – و از گذشته عبرت میگیرد و از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود – و عقلانیت را بکار میگیرد و دوست را از دشمن تمییز میدهد – و اسیر شرایط نمیشود بلکه شرایط را با اتحاد و برادری و همبستگی ایجاد میکند – و …..
نویسنده: حمیدرضا مرادی