مروری بر زندگی و آثار رابیندرانات تاگور
نغمه وجود: «من خدا را در نغمه و آواى وجودم لمس مى كنم، بسان تپه اى كه آبشار هایش در یاى دور دست را لمس مى كند.» تحجر: «خشك مغزى و تحجر مى كوشد حقیقت را در دستانش سالم نگاه دارد اما آن را چنان سخت مى فشرد كه مى كشد.// خطا و حقیقت: «اگر در خود را به سوى همه خطاها ببندى حقیقت پشت در خواهد ماند.» // منطق اندیشى مطلق: «ذهنى كه تمامى فضاى آن را منطق پر كرده مانند چاقویى بسیار تیز است. دستى را كه از آن استفاده مى كند مى برد.» // زمان: «پروانه ها لحظه ها را مى شمارند نه ماهها را و از این رو وقت كافى دارند.
«به راستي كيست اين قلندر يك لاقباي كفرگوكه در تاريكترين ادوار سلطه رياكران زهدفروش يك تنه وعده رستاخيز را انكار ميكند، خدا را عشق و شيطان را عقل ميخواند و شلنگانداز و دستافشان ميگذرد كه: «اين خرقه كه من دارم در رهن شراب اولي/ وين دفتر بيمعني، غرق ميناب اولي». يا تمسخر زنان ميپرسد: «چو طفلان تا كياي زاهد فريبي/ به سيب بوستان وبوي شيرم» و يا آشكارا به باور نداشن مواعيد مذهبي اقرار ميكند كه «من امروزم بهشت نقد حاصل ميشود/ وعده فرداي زاهد را چرا باور كنم؟» به راستي كيست اين مرد عجيب كه با اين همه، حتي در خانه قشريترين مردم اين ديار نيز كتابش را با قرآن و مثنوي در يك طاقچه مينهند
در حدود ده قرن پيش از «
از بررسي عميق اين لايه عرفاني است كه به تفاوت بنيادين انسان شناسي شرقي با انسان شناسي غربي پي مي بريم . تجلي اين انسان شناسي ايران ـ اسلامي را ما در نگاه متفاوت انسان با خدا و نمودهاي مختلف آن مي بينيم . كه در آثار چهار شاعر برجسته و شهير ايراني يعني حافظ ، مولوي، سعدي و فردوسي قابل رديابي است . اينان معرف و نماد هويت ايراني اند. مبناي فكري و انسان شناسي آنان نيز به يكي از عميق ترين لايه هويت و فرهنگ ايراني يعني لايه عرفاني با ويژگي هاي خاص آن بر ميگردد.
(این مقاله در سال ۱۳۷۵ نوشته شده و در مجله گزارش ، شماره ۶۴ ( خرداد ۱۳۷۵ ) نیز به طبع رسیده است)
روزه گرفتن در ميان اديان الهي، تاريخي بس طولاني دارد و از جمله عبادات ديريني است كه پيدايش آن را ميتوان با رانده شدن حضرت آدم و حوا از بهشت مقارن دانست.