مولانا و چرخ درويشان
«رندان سلامت مي کنند، جان را غلامت مي کنند/ مستي ز جامت مي کنند، مستان سلامتمي کنند/ در عشق گشتم فاش تر وز همگنان قلاش تر/ وز دلبران خوشباش تر، مستان سلامت مي کنند» مولانا سراينده مثنوي معنوي هم از متولدين ماه مهر است. ايرا فريدلندر نويسنده امريکايي در مراسم سالانه سماع درويشان در قونيه شرکت کرده و حاصل مشاهدات خود را در کتابي مصور به نام درويشان چرخان گرد آورده و عکس هايي زيبا از شيخ پوست نشين، آيين خوانان و نوازندگان، درويشان چرخان و صحنه سماع خانه را به تماشا گذاشته. اين کتاب را شکوفه کاواني به فارسي ترجمه و انتشارات زرياب منتشر کرده است. «شعر رقصان شمس» برگزيده يي از ديوان غزليات شمس است که محمدعلي سپانلو گرد آورده و انتشارات کاروان منتشر کرده. سپانلو در تدوين و گزينش غزليات مولانا شعر و موسيقي را هدف قرار داده تا کساني که شايد فرصت غور در اين بحر قلم را ندارند در کتابي جيبي که توي جيب جا مي گيرد فرصت لذتي را با خود همراه کنند. مقدمه مبسوطي هم به شرح ديدار مولانا از شيراز اختصاص دارد
از آنجائی که مطرح کردن "اولویت و عدالت"اهل بیت با پایان روزگار آنان، از نظر عملی موضوعیت خود را از دست داده بود"، مشروعیت خلفا" و غصبی بودن حکومت آنان پس از رحلت پیامبر،از نظر ایدئولوژیک مطرح شد و چنین عنوان گردید که انتخاب جانشینان پیامبر امری دینی (نه عرفی) است که باید مستقیما توسط خدا و رسول "منصوب" می شدند.
كتاب «نگرشي به مشرب باطني اسلام و آيين دائو» تعدادي از نخستين مقالات گنون درباره تصوف را در بر دارد. جملات فوق نيز از مقاله «مشرب باطني» اسلام انتخاب شده است كه مؤلف در آن ميكوشد ويژگيهاي بنيادين تصوف يعني شريعت، طريقت و حقيقت را وصف كند. گنون در اين كتاب «با وضوح تركيبي معمول خويش به توصيف معناي توحيد و فقر ميپردازد و چند نمونه از علوم سنتي، مثل فرشتهشناسي، الفباي عربي، كفشناسي و علمالحروف را معرفي ميكند.
مقدس نمايان احمق و فرومايگان چاپلوس و متشرعين خودمدار؛ سمبل و هويت اسلام معرفى گرديدند. از منظر علامه سيد حيدر آملى «اين سه گروه از مؤمنان داراى ذهنيت و تفاسير متفاوت از خدا، پيامبر و تاريخ اديان هستند» که اين سبب بروز اعمال و رفتار اجتماعى و سياسى متفاوت و مخالف هم و سبب جنگهاى زيادى دربستر تاريخ گرديده است. اينک اين سه گروه داراى عالمان و پيروان خاص خويش هستند، انتظار اتحاد در اعمال دور از عقل و فهم تاريخى از نهضتها و اديان بشرى است. 
در عنوان «شاه ولي الله» واژه «شاه» همان لغت چيني «شيح» در «شيح ـ فو» به معناي ارباب [استاد] است نه سلطان و پادشاه. بنابراين شاه (صاحب) و صوفي هر دو از يک منشأ چيني به معناي استاد آيين جاودانگي که تصوف هم همان است سرچشمه مي گيرند. واژه «درويش» نيز از لغــت سچواني «دائوـ إره ـ يين ـ شي»10 به معناي عالم گوشه نشين تائوئيزم يا الهي گرفته شده است.
آناني كه هرگونه تخلف از قوانين را براي خود مجاز دانسته و با اتهاماتي بياساس و بدون مدرك، مخالفان را در محاكم غير قانوني به محاكمه ميكشند و با بازداشتهاي غير قانوني و شكنجههاي جسمي و روحي، برخلاف موازين شريعت محمدي(ص) كه به دروغ مدعي آنند و برخلاف قوانين رسمي كشور (كه از نظر شرعي نيز به عنوان «عهدوپيمان» شناخته ميشوند و نقض آنها «گناه كبيره» است) اعترافات دروغين ميگيرند و آن را از رسانههاي صوتي و تصويري منتشر ميكنند، شايستگي هيچ عنواني جز عنوان «مفسدان سياسي» را ندارند.
سقراط در 70 سالگی ، به اتهام بدکیشی ، توهین به خدایان المپ ، انکار برخی معتقدات دینی و سرانجام فاسد ساختن عقاید جوانان به دادگاه عمومی فراخوانده شد و با همین اتهامات به مرگ محکوم شد و با آنکه امکان رهایی از این محکومیت را داشت ، مرگ براساس قانون را فضیلت و گریز را رذیلت خواند . وی با تحلیل کیفر خواستی که بر ضد او صادر شده بود ، اهل آتن را که در دادگاه بودند ، مخاطب ساخت و از آنان خواست تا مبادا با کشتن او مرتکب خطایی شوند؛ زیرا که او هدیه خداوند به مردم آتن است . در اینجا بود که با لحنی طنز آلود ، خود را خرمگس خواند و دولت شهر آتن را به اسبی اصیل اما سنگین و فربه و بی تحرک تشبیه کرد که نیازمند مزاحمت آن خرمگس است تا از کرختی بیرون آید .
همواره این سؤال مطرح بوده است که اسلام گرایی ایرانیان به طور کلی دارای چگونه ماهیتی بوده است؟ چرا قوم گرايي عربي كه برخاسته از جاهليت بوده ، اسلاميت ايرانيان را بر نمي تابيده و بهر بهانه اي ايرانيان را رافضي ، خارج از دين و … قلمداد مي كرده است . آیا اسلام گرايي ايرانيان امری اصیل، ریشه دار و از روی حقیقت و تمایل قلبی بوده یا موضوعی از سر تدبیر مصلحت جویانه و غیر اصیل؟