حکایات و لطایف
حكايت ملاقات ابوعلی سينا با ابوسعيد ابوالخير: «يک روز شيخ ابوسعيد قدساالله روحه العزيز در نشابور مجلس میگفت. خواجه
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
حكايت ملاقات ابوعلی سينا با ابوسعيد ابوالخير: «يک روز شيخ ابوسعيد قدساالله روحه العزيز در نشابور مجلس میگفت. خواجه
ما را بر كيسه بند نيست: درويشى از ماوراءالنّهر نزد شيخ ابوسعيد ابوالخير آمد و سه روز ماند و
خوشخوى نكو گو: مردى خوشخوى و نيكو كردار بود كه حتّى بدكاران و بدسيرتان را بد نمىگفت، بلكه صفات
غرورِ عبادت و مقام كرامت: پيرى در سير و سفر در راه حجاز در هر گامى كه به سوى
در سیرت پادشاهان: پادشاهی به کشتن بیگناهی فرمان داد. گفت: ای مَلِک بموجب خشمی که تو را بر من
پيكان كشيدن از پاى ولىّ خدا، على مرتضى در وقت نماز: شير خدا شاه ولايت علىصيقلى
اگر رفتى بُردى و گر خُفتى مُردى: شبى در بيابان مكّه از بىخوابى، پاى رفتنم نماند، سر بنهادم و
اگر رفتى بُردى و گر خُفتى مُردى: شبى در بيابان مكّه از بىخوابى، پاى رفتنم نماند، سر بنهادم و
اگر رفتى بُردى و گر خُفتى مُردى: شبى در بيابان مكّه از بىخوابى، پاى رفتنم نماند، سر بنهادم و
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved