گنجینهٔ سخن
گفتهاند که چون ابراهیم گفت: خدایا مرده را چگونه زنده میکنی؟ ندا آمد که تو نیز بما بنمای که اسماعیل
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
گفتهاند که چون ابراهیم گفت: خدایا مرده را چگونه زنده میکنی؟ ندا آمد که تو نیز بما بنمای که اسماعیل
مولانا – مؤمن چون خود را فدای حق کند، از بلا و خطر و دست و پا چرا اندیشد؟ چون سوی حق میرود، دست و پا چه حاجت است؟ دست و پا برای آن داد تا از او بدین طرف روان شوی. لیکن چون سویِ پاگر و دستگر میروی، اگر از دست بروی و در پای افتی و بیدست و پا شوی، چه غم باشد؟ فیه ما فیه
شیخ محله می گفت: اول دیدن است، بعد از آن گفت و شنود، چنانکه سلطان را همه میبینند، و لیکن
این تجلَی رؤیت خدا، مردان خدا را در سماع بیشتر باشد.از عالم هستی خود بیرون آمدهاند، از عالمهای دیگر برون
روزی مُزبِّد بر در مسجدی ایستاده بود. مؤذن بانگ اذان برداشت که: «حی َّعلی الصلاة: بشتابید برای نماز» و مردم به انبوه
روزی ملانصرالدین در مجلسی نشسته بود. از ملا پرسیدند: خورشید بهتر است یا ماه؟ ملانصرالدین قیافهٔ متفکرانهای به خود گرفت و
خلعتِ سلطان اگرچه عزیز است جامهٔ خَلقانِ خود بهعزّتتر، و خوانِ بزرگان اگرچه لذیذست، خُردهٔ انبانِ خود بهلذّتتر. سرکه
حماقت بشر بیانتهاست: قسمتی از کتاب سینوهه نوشتهی میکا والتاری: وقتی «سینوهه» شبی را به مستی کنار نیل به
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved