گنجینهٔ سخن
گفتهاند که چون ابراهیم گفت: خدایا مرده را چگونه زنده میکنی؟ ندا آمد که تو نیز بما بنمای که اسماعیل
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
گفتهاند که چون ابراهیم گفت: خدایا مرده را چگونه زنده میکنی؟ ندا آمد که تو نیز بما بنمای که اسماعیل
مولانا – مؤمن چون خود را فدای حق کند، از بلا و خطر و دست و پا چرا اندیشد؟ چون سوی حق میرود، دست و پا چه حاجت است؟ دست و پا برای آن داد تا از او بدین طرف روان شوی. لیکن چون سویِ پاگر و دستگر میروی، اگر از دست بروی و در پای افتی و بیدست و پا شوی، چه غم باشد؟ فیه ما فیه
شیخ محله می گفت: اول دیدن است، بعد از آن گفت و شنود، چنانکه سلطان را همه میبینند، و لیکن
این تجلَی رؤیت خدا، مردان خدا را در سماع بیشتر باشد.از عالم هستی خود بیرون آمدهاند، از عالمهای دیگر برون
خلعتِ سلطان اگرچه عزیز است جامهٔ خَلقانِ خود بهعزّتتر، و خوانِ بزرگان اگرچه لذیذست، خُردهٔ انبانِ خود بهلذّتتر. سرکه
حماقت بشر بیانتهاست: قسمتی از کتاب سینوهه نوشتهی میکا والتاری: وقتی «سینوهه» شبی را به مستی کنار نیل به
بادبان کشتى وجود مرد، اعتقاد است.چون بادبان باشد، باد وى را به جاى عظیم بَرَد.و چون بادبان نباشد، سخن باد باشد. مولانا
من گوسالهام: – گوساله: چرا ما در مقابل آدمها قیام نمیکنیم؟ چرا در مقابل آنها نمیایستیم؟ تا کی یونجه، علف و
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved