حکایات و لطایف
پير شب زنده دار: يكى از پيرانِ كامل، همواره شب بيدار و روز هشيار بود، يكى از او پرسيد:چرا
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
پير شب زنده دار: يكى از پيرانِ كامل، همواره شب بيدار و روز هشيار بود، يكى از او پرسيد:چرا
گرمى جان مجنون: زمستانى سرد بود و مجنون در بيابان آتشى افروخته بود، آشنايى به او رسيد و پرسيد:
گرمى جان مجنون: زمستانى سرد بود و مجنون در بيابان آتشى افروخته بود، آشنايى به او رسيد و پرسيد:
شاه شجاع را دختری بود پادشاهان کرمان میخواستند، سه روز مهلت خواست و در آن سه روز در مساجد
بوسعيد و سنگ آسيا: ابوسعيد ابوالخير از كنار آسيابى مىگذشت، ساعتى ايستاد و نگريست و گفت: آسيا، چه خوب
عشق مجازى: هر كه به غير از ذات معشوق به هرچه دل بندد آن عشق، مجازى است. عشق به
وصيت عاشقى ديوانه: عاشقى سوخته، كه مجنونى شوريده و مجذوبى وارسته بود و جز دربهدرى، اندوهِ جان و عشقِ
داستان زاهد و عارف: زاهدى، فاسقى را دید که به گناهى عظیم افتاده بود، زاهد نفرینش کرد که خدایا،
حکایت مردی با اسب و سگش در جادهای میرفتند كه صاعقهای آمد و آنها را كشت ولی روح مرد
حکایت مردی با اسب و سگش در جادهای میرفتند كه صاعقهای آمد و آنها را كشت ولی روح مرد
Copyright © Majzooban.Org 2024. All Rights Reserved