بازخوانی تشیع (قسمت دوم)
که آیا ما مجاز هستیم از تشیع قرائت دیگری داشته باشیم؟ و در صورتی که باید اجازه بگیریم، از چه کسی باید اجازه گرفت؟ شاید اگر به متولیان قرائت اول رجوع کنید چنین اجازه ای را ندهند، قرائت دوم هم جایی مدون نشده است، مشکل هم در همین نقطه است، شاید همین جلسات نشانه تولد قرائت دوم باشد. البته کوششهایی در این سده اخیر صورت گرفته، از این کوششها می¬توان از کوششهای زنده¬یاد دکتر شریعتی نام برد که در برخی مطالب مذهبی نوآوریهایی داشته است اما به نظر می رسد که این نوآوریها علیرغم نفوذ آن چندان بنیادین نبوده است، ما امروز نیاز به یک بازنگری بنیادی داریم
از دیگر منابع این کتاب میتوان از کتاب عبدالرحمان سلمی با نام «ذکرالنسوات التعبدات الصوفیات» نام برد. در این کتاب جملهای از خواهر حلاج آمده است که برای من جالب است.
او معتقد است انسان کامل موجودی است که به وسیله او سرّ حق، به حق، ظاهر میگردد. مراد از سرّ حق نیز کمالات ذاتیه خداوند است که تنها انسان قادر است آنها را نشان دهد. چون کمالات ذاتیه خداوند در غیب مطلق بود خداوند خواست تا در عالم شهادت آنها را مشاهده کند. لذا انسان کامل را آفرید تا در آیینه وجود او خود را مشاهده کند. او در فص آدمی میگوید: «لکونه متصفاً بالوجود ویظهر به سرّه الیه» (فصوص الحکم ابن عربی، فص آدمی)
سرآینده کتاب عظیم مثنوی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی که باید از سلاله پیامبران شعر و ادب فارسی بلکه خلاق ترین و خدایی ترین آنها باشد. زندگیش سراپا معنی و عشق بود که البته صورت ظاهر و دنیایی آن نیز دلپذیر و دانستنی است. او جلال الدین محمد نام داشت و در سال 604 هجری قمری در بلخ متولد شد.
اين مقاله درصدد پاسخگويي به سه سؤال اصلي است تا مفهوم «فاشيسم» به عنوان موضوع تحقيق روشن و آشكار شود. سؤالات عبارتند از:
مولانا خود در مورد علّت سرايش اشعارش مىگويد: «اين ياران كه به نزد من مىآيند از بيم آن كه ملول نشوند شعرى مىگويم تا به آن مشغول شوند و اگر نه من از كجا شعر از كجا واللَّه كه من از شعر بيزارم و پيش من ازين بتر چيزى نيست».
سالك در بالاترين مرحله صلح معنوى به فناء فى اللَّه مىرسد. پس از آن اگر به مقام بقاء باللَّه نايل شود، به مقام احسان درمىآيد. واژه احسان برگرفته از ريشه حُسن بهمعناى "خوبى و زيبايى" است و در اين مرحله است كه يگانگى با معشوق و بقاء باللَّه حاصل مىگردد.